

بیست و پنجم نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان

یک قطره عطر ، زن را بدوزخ میکشاند
لطیف کریمی استالفی :
امسال ستم دیدۀ ترین ستمدیدگان زن کشورما ، در شرایطی به پیشواز روز جهانی زن و
نوروز میروند که ، بنأ به آمار رسانه های خبری ، اصلی ترین قربانیان خشونت ها ی روانی ، فکری و جنسی ، در کشور ما بوده اند.
در سرزمینی که فرهنگ سنتی نا درست حاکم باشد و قانون مدنی آن ، حافظ و پاسدار قوانین ارتجاعی ، زنان را کر ، کور ، گنگ و مردان را سلطه گر ، ممتاز و زمانی هم بی غیرت می سازد.
روزی نیست که ما با موج وسیعی از درنده خویی ها ، خشونت ها ، در مقابل زنان از طرف بنیادگرایان با خبر نشویم.شما شلاق زدن خانمی را در محضر جمعیتی از مردان ، از تلویزیون آریانا در ولایت غور دیده باشید . زنی شکنجۀ شوهر را تحمل کرده نتوانسته پا بفرار می گذارد ، ملا صاحب بر اساس احکام شرعیت ، بعنوان ناشزه حکم چهل ضربه شلاق را صادر و در محلۀ عام با ضربات شدید شلاق ، حُکم را اجراء می کند . قانون شرعیت زن را گنگ ساخته ، از خود دفاع کرده نمیتواند . اسفناکتر آنکه ، غیرت را از مردان نیز سلب ، و همه نظاره گر ملای بی ناموسی هستند ، که ناموس مردم را در حضور مردان شلاق کاری مینماید سالی که گذشت ، سال گیسو تراشیدنها ، خود سوزیها ، سنگسار کردنها ، معاوضه با سک و قاطر ها ، نکاح اجباری و فروش صغیره ها ، با گلوله سوراخ کردن جمجمه ها و تجاوزات جنسی بود.
آیا از خود پرسیده ایم ، که سرچشمۀ این همه جنایات از کجاست ، و چرا این ستمگریها و تحقیر کردنها در کشور مان رخ می دهد . این پرسشی است که در ذهن هر انسان و خصوصاً زنان آگاه خطور می کند.
آری! در طول تاریخ ، مذهبیون مرد ، زن را عامل هوس و گناه مرد دانسته ، کوشیده اند و هنوز هم میکوشند تا تمام اهداف وهوسرانیهای خود را در تفاسیراحادیث جعلی و افسانوی ، که زنان را گوسفند گونه تابع مرد می داند ، جستجو کنند ، تا موقعیت سلطه جویانۀ و مردانۀ شان محفوظ بماند.
از آنجائیکه زن در نظام های مذهبی و سرما یداری ، بربنیاد مالکیت خصوصی مایملک مرد بحساب می آید ، بدیهیست که قوانین مدنی این جوامع تابع سلطۀ بنیادگرایان و پاسدار سنت های خرافاتی می باشد . از اینجاست که با پررویی ، چماقداران مذهبی موقع را غنیمت شمرده ، قوانین را به سود مردان تنظیم و بزعم نادرست خود شان امر به معرف و نهی از منکر میکنند و چنین میپندارند که انسان امروز آدم دیروز است ، هر چه که ما بگویم آنها بدون تعمق می پذیرند.
طالب ها یکی از اصلی ترین چماق بدستان بیخرد بودند که زنان را بدون محرم شرعی حق خروج از منزل نمی دادند ، با تبلیغات زهر آگین ، اگربوی عطرتنت را مردی ببوئید ، اگر لباس تنگ پوشیدی ، اگر موهایت را گنبذی ساختی ، اگر صدای پای یا آواز نازک و ملیح ات را مردی شنود ، اگر از همبستری با مردت ابأ ورزیدی ، اگر شوهرت مُرد حق زیور پوشیدن نداری ، حق سقط جنین و حق طلاق را نداری ، و سر انجام ، مرد بالایت حق عظیمی دارد ، هرگاه چشم و لب بسته ، گوش کر ، هرچه که مرد خواست عملی نکنی ، جایت جهنم و مورد نفرین خدا و فرشته هایش قرار میگیری وووومنظور از این همه افسانه سرایی ها در قالب حدیث ، بخاطر فرمانبرداری بی قید و شرط زن ، چیز دیگری تلقی شده نمیتواند . واضح است که دساتیر آنها استقلالیت فردی زنان را از هرگونه تلاش بخاطر رهایی از ستم ، سلب میسازد.
شاید این روایت را شنیده باشید « هرگاه بوی عطر زنی بمشام کسی برسد زنا کرده است و اگر با عطر زن داخل مسجد شود نمازش قبول نمی شود » انسان عاقل در تفکر وحیرت فرو رفته ، سوالاتی در ذهنش پیدا میشود . در حالیکه زن و مرد هر دو بندۀ خدا هستند ، آنچه که بر مرد فرض شده بر زن نیز فرض گردیده ، ضمناً پیامبر اسلام در نماز ها جمعه خود را با بهترین مُشک معطر می ساخت . اگر با پیروی این سنت پیامبر ، جوانان ما خود را معطر ساخته وارد مسجد شوند. در جای دیگری میخوانیم : برای مردان ، وعدۀ حوریا ن بهشتی داده شده . آیا برای زنا ن غلمان های بهشتی هم درنظر گرفته شده ؟ یا زنان در بهشت هم برده ، کنیز و تنها خواهند بود ؟
علمأ و فقها ما چرا خموشی اختیار کرده اند ، چرا بخود تکلیف نمی دهند تا در قسمت این افسانه سرایی ها ، تحقیق و بررسی بیشتر نمایند ، چرا در گوشه ای از مسجد و مدرسه نشسته و تمام فتوأ های خود را به تقلید از فقهای عصر قدیم صادر مینمایند . بگفتۀ بزرگمردی : در روزگاری که مرد م با هوا پیمای جت سفر می کنند ، هنوز برخی از فقها در قوانین کرایه ی شتر کنکاش دارند با تأسف باید گفت که امروز در کشور های اسلامی بجای منطق خرد از خرد ستیزی کار گرفته می شود ، در بسیاری از کشور های اسلامی ، زنان ختنه می شوند ، و شنیع ترین اهانتها بر زنان وارد میگردد ، در محلۀ عام شلاق میخورند و سنگسار میگردند ، و جبراً خریطه ی بسر شان نهاده میشود ، تا از تن خود نیز شرم و نفرت کنند همچنان در کشور های غربی که دم از دموکراسی زده میشود ، از زن بعنوان الات و افزار شهوترانی و اعلانات (ریکلام )تجارت سکس استفاده می کنند ، در هر کوچه و پسکوچه تصاویر برهنه ی زن دیده می شود ، مافیای تجارت سکس ، زیر نام دموکراسی ازدواج زن با زن و مرد با مرد را قانونمند ساخته اند ، ومقام والای زن را به مسخره گی می کشانند ، این لجام گسیختگی ها بنام دموکراسی تا جای پیشرفته میشود که پدری با دخترش ازدواج کرده از وی صاحب چند فرزند میگردد . همبستری با دختر ، مادر و خواهر آزادنه و بدون هراس در گوشه و کنار این کشور ها شنیده می شود . در هند دموکراسی از تولد دختر شرم و ننگ دارند ، از زنان بیوه حق شوهر گرفتن سلب شده و زن مجبور است شوهر خود را عبادت کند و هزاران مثال دیگر با آنچه که گفته آمدیم ، زن در طول تاریخ مردانه ، باستناد داستانهای جعلی ، از تمام حقوق مُسلم شان محروم شده اند.
سر انجام بدین نتیجه می رسیم که ، علی الرغم تمام خشونت ها علیه زن ، نه « مرد سالاری » ونه « زن سالاری » بنفع جامعۀ بشری میباشد . ما می بینیم که بنام دموکراسی و تطبیق شرعیت خود ساخته مردان ، جنایات هولناکی در خانواده ها بوقوع می پیوندد ، و شیرازۀ شیرین بسیاری از خانواده ها از هم می پاشد ، وبنام شرعیت چه بدبختی های که زن نمی بیند ، اگر در جامعۀ ما نظام « انسان سالاری » حاکم شود ، نه مرد در جامعۀ غربی بیک اشارۀ چشم زن از خانه رانده میشود ، و نه زن در جوامع مذهبی بمالکیت خصوصی تبدیل میگردد.
بنیادگرایان و قانون سازان مرد اگر کمی عاقلانه تر فکر کنند ، میدانند که زندگی با سعادت و پیر وز ی مر د ، بدون زن نامکمل و امکان نا پذیر بوده و تکامل مرد مرهون فداکاریهای زن است . آیا اینها گاهی هم فکر کرده اند ، همین طبقه ی که آنها را با حقارت ناقص العقل میشمارند ، هزاران نابغه ها را تقدیم جامعۀ بشری کرده اند ، که از برکت آنها امروز ما از رو شنایی برق مستفید می شویم .
درا ینجا قابل یاددهانی میدانم ، در جامعۀ مرد سالار ، مردان هیچگاهی از موقف خود منصرف نخواهند شد ، در نظام های ارتجاعی هر روز کوشش بعمل می آید تا موقف و امتیازات مرد ها را مستحکم تر سازند ، حفظ آداب ، و سنن کهنه قوانین مدنی نابرابر ، با مرتجعین سلطه جو بر زن ، پیوند های تنگاتنگی دارند.
زنان نباید دست زیر الاشه نشسته منتظر بمانند که دیگران صدای اعتراض شانرا بلند کنند ، یا هر یک سال انتظار بکشند ، تا هشتم مارچ برسد ، در محافل و یا تظاهراتی فریاد های مظلومانۀ خود را عیلۀ نابرابری ها بلند کنند.
خواست شما این باشد که قانون اساسی بر مبنای برابری ، موافق به شرایط زمان و مکان ، برای همه شهروندان بخصوص زنان بوجود آید ، حمایت شدید قانون از زن ، دست مرد را از سلیی زدن کوتاه می سازد.
مبارزات بر حق و حماسه های ماندگاری شما ، ثبت تاریخ می شود ، جزیی ترین فروگذاشت ، تمام مبارزات حق طلبانۀ تانرا کمرنگ می سازد ، اجازه ندهید که حکم رئیس جمهور تعداد شما را در پارلمان و سایر ارگان های دولتی کاهش دهد
در اخیر این روز خجسته را با پاشیدن انواع عطر ها به سر و صورت تان ، و به امید نابودی همه نابرابری ها ، ستمگریها و تبعیضات نادرست ، که هیچ عقل سالمی تحمل این همه نا ملایمات را کرده نمیتواند ، به زنان سراسر گیتی و بخصوص زنان زجر کشیدۀ افغانی تبریک و تهنیت عرض میکنم .
مبارزات تان برگشت ناپذیر باد ، صدای تان علیه پوشش اجباری ، که سمبول بردگی زن است ، رساتر باد
خشونت علیه زنان،
به مناسبت روز جهانی
منع خشونت علیه زنان
براساس تعریف مجمع عمومی ملل متحد، خشونت علیه زنان عبارت است از، هرگونه عمل خشونت آمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی، جنسی یا روانی زنان
شود. جبر و سلب مستبدانه آزادی های زنان چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی، خشونت علیه زنان عنوان شده است.
افغانستان از جمله کشورهایی است که موارد زیاد خشونت علیه زنان در آن دیده میشود. لت و کوب زنان در خانواده ها، ازدواج های اجباری، عدم پرداخت نفقه، ممانعت از رفتن به مکتب و فعالیت
های اجتماعی، غصب ملکیت، فرار از منزل، خودسوزی ها و غیره از مواردی اند که زنان افغان اغلبا شاهد آن میباشند.
کنوانسيون منع خشونت علیه زنان که افغانستان هم از امضا کننده گان آن می باشد خشونت عليه زنان را منع مي کند، اما با آنهم تبعيض عليهء زنان به صورت گسترده در افغانستان وجود داشته و
خشونت علیه آنان بخشی از زنده گی عادی می باشد. لت و کوب زنان در خانواده، توهين نمودن، ازدواج های اجباری و تجاوز جنسي عليه زنان، از جمله موارد خشونت های رايج در افغانستان مي باشند
براساس گذارش کمسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، خشونت علیه زنان در افغانستان شدیدا درحال افزایش است. به گفته دانشمندان اعمال خشونت آمیز می تواند صدها هزار زن درکشور مارا به امراض
روحی و افسرده گی های روانی مبتلا سازد.
براساس گذارش ها زنانی که مورد خشونت شدید خانواده گی قرارمی گیرند و خواهان کمک عدلی و قضایی درزمینه می گردند با برخورد نامناسب پولیس و نهادهای قضایی مواجه می گردند. گذارش های وجود
دارد که در افغانستان نهادهای مسوول و جامعه نیز به زنان قربانی خشونت ها، با ديده ای حقارت مي نگرند.
در بسياری حالات ننگ و غيرت باعث مي شود که مردان خانواده انواع مختلف خشونت را عليهء زنان در درون خانواده اعمال نمايند. در برخی از حالات، هرگاه یک زن مورد تجاوز قرار مي گيرد،
خانواده وی اين مساله را ننگ دانسته به جای رجوع به مراکز قضايی و تعقیب قانونی متهم، دست به خشونت با قربانی و حتا قتل وی مي زنند.
در افغانستان بسياری قضايای خشونت و حتی قتل زنان در خفا و بدون مجازات باقی مي مانند. خودسوزی ها درکشور افزایش یافته که عامل اصلی این عمل، خشونت ها درمقابل آنان و تخطی های صورت
گرفته از حقوق انسانی آنان، دانسته می شود.
رجوع زنان به مراکز عدلی و قضایی برای خانواده های افغان يک مساله شرم آور و کسر شان پنداشته می شود. به اين دليل بسياری زنان قربانی خشونت، نمي توانند به نهادهایی مسوول قانونی مراجعه
کنند و از ناچاری زیاد دست به خودسوزی های می زنند. تعداد به این نظرند که حتی در مجلس نماینده گان افغانستان هم برخورد بازنان تبعیض آمیز می باشد.
در این اعلامیه خشونت علیه زنان چنین تعریف شده است:
خشونت عليه زنان عبارت است از، هر عمل خشونت آميز بر اساس جنس، که به آسیب يا رنجاندن جسمی، جنسی، يا روانی زنان منجر شود
خودکشی نبود، قتل بود؛ راحله 15 ساله توسط پدر به قتل رسید
روزنامه اعتماد روز یکشنبه در گزارشی نوشته است، راحله دختر 15سالهای که گفته شده بود «خودکشی» کرده، توسط «والدینش» به قتل رسیده است.روز پنجشنبه 22میزان ماه، خبری از خودکشی دختری به نام «راحله» از توابع شهرستان خوی، در شبکههای اجتماعی منتشر شد. گفته شده بود که راحله 15 ساله، پس از مشاجره با همسرش به خانه پدرش باز میگردد، با حلقه آویز کردن، به زندگی خود پایان میدهد.حالا پس از چند روز روزنامه اعتماد در گزارشی نوشته است که پدر راحله پس از بازجویی به قتل فرزندش به «دلایل نامشخص» اعتراف کرده است.پدر راحله گفته، دختر نوجوانش را با همدستی همسرش به قتل رسانده است، اما هنوز از چرایی ماجرا چیزی نگفتهاند.گفته شده راحله در سن 12 سالگی با اصرار والدین با مردی از توابع شهرستان ارومیه ازدواج میکند. او پیش از اینکه بهقتل برسد به دلیل اختلافات خانوادگی با همسرش به خانه پدری آمده بود که توسط والدینش با تکهای پارچه خفه شده و به قتل میرسد.قتل دختران و همسران بدست مردان خانواده با دلایل آنچه که «ناموسی» خوانده میشود در ایران ریشه دارد. بسیاری از حقوقدانان «خلا قانونی» را عامل این «زنکشی» میدانند.براساس قوانین جمهوری اسلامی، پدر قربانی، به خاطر حق خون، عملا از مصونیت برخوردار است و میتواند درباره سرنوشت قتل فرزند خود از مجازات حداکثری فرار کند.بنا بر قانون مجازات اسلامی در جمهوری اسلامی ایران مجازات «قتل نفس»، «قصاص» است، اما مطابق ماده 630 قانون مجازات اسلامی، «هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، میتواند در همان حال آنان را به قتل برساند و در صورتی که زن مکره باشد، فقط مرد را میتواند به قتل برساند.»پگاه بنیهاشمی پیشتر در گفتوگو با صدای آمریکا بر نقش قوانین نابرابر در قتلهای «ناموسی» و خشونت علیه زنان در ایران تأکید کرده است.بر اساس آمارهای رسمی که توسط روزنامه شرق منتشر شده، در دو سال گذشته «165 مورد زنکشی» در نقاط مختلف ایران رخ داده است؛ یعنی به طور متوسط هر چهار روز یک زن به دست مردان خانواده خود کشته شدهاند.بر اساس آمارهای رسمی، بیش از65 درصد از موارد «زنکشی» در ایران توسط شوهران انجام میشود و ارتکاب بیش از 10 درصد از این نوع قتل به دست برادرها رخ میدهد. نزدیک به هشت درصد از موارد «زنکشی» به دست پدرها اتفاق میافتد و پنج و نیم درصد نیز پسرها مرتکب قتل مادر خود میشوند.بنابر همین گزارش، حدود 11درصد از موارد «زنکشی» نیز به دست سایر مردان خانواده رخ میدهد.پدر دنیا رضایی تنها یک هفته پس از قتل دخترش آزاد شد، پدر رومینا اشرفی که سر دختر 14 سالهاش را با داس برید، به 9 سال حبس و پرداخت دیه و همچنین به 2 سال حبس از باب تشویش اذهان عمومی محکوم شد. شوهر مونا حیدری، کودکهمسر 17 ساله که سر بریده شده او را در انظار عمومی به نمایش گذاشت، به هفت و نیم سال حبس تعزیری برای جنبه عمومی پرونده و هشت ماه حبس برای «ضرب و شتم عمدی» محکوم شد.
تکرار فاجعه قتلهای ناموسی؛ این بار قتل دختر 17 ساله اهوازی به دست پدرش
دختر 17 ساله اهوازی به دلیل آنچه
که «مسائل ناموسی» خوانده شده، توسط پدرش به قتل رسید. خبرگزاری رکنا با انتشار این خبر نوشت:11قوس مردی با در دست داشتن یک چاقوی خون آلود با مراجعه به کلانتری در اهواز از قتل دخترش خبر داد.این شخص ادعا کرده است که فرزندش معصومه را به
دلیل «مسائل ناموسی و حفظ آبرو» با ضربات چاقو به قتل رسانده و سپس با پیچیدن جسد در یک ملحفه او را در مقابل منزل «شیخ قبیله» رها کرده است.
سینا قلندری خبرنگاری که پیشتر خبر قتل مبینا سوری به دست همسرش را نیز اطلاعرسانی کرده بود، با انتشار مطلبی در توییتر انگیزه قتل
معصومه توسط پدرش را اظهارت همسر معصومه در طایفه اعلام کرد.
به نوشته قلندری، معصومه که در سن کودکی و با فشار خانواده ازدواج کرده بود پس از
سالها تحمل خشونت در این رابطه تصمیم به طلاق میگیرد. همسر معصومه در بین طایفه اذعان میکند که همسرش به او خیانت کرده است و همین مسأله انگیزه قتل معصومه برای پدر را فراهم میکند و او به بهانه
«ناموس» فرزند خود را با ضربات متعدد چاقو به قتل میرساند.
۱۶ روز نارنجی، روزهایی که به منع
خشونت علیه زنان تعلق دارد، را در حالی میگذرانیم که همچنان با قتلهایی با عنوان «قتل ناموسی» روبرو هستیم. قتلهایی که به گفته کارشناسان براساس ضعف قانون، مسائل فرهنگی، ازدواجهای زودهنگام و نبود
آموزشهای کافی تربیتی رخ میدهد. آمار مشخصی از قربانیان «قتلهای ناموسی» در دست نیست اما نامهایی چون رومینا اشرفی، ریحانه عامری، مبینا سوری، فاطمه بریهی نامهای
شناخته شدهای هستند که در سالهای گذشته توسط پدر، برادر، همسر و یا یکی از نزدیکان خود به دلایل «ناموسی» به قتل رسیدند.
بنا بر قانون مجازات اسلامی در جمهوری
اسلامی ایران مجازات «قتل نفس»، «قصاص» است اما برخی از قتلهایی با دلایل «ناموسی» در قوانین جمهوری اسلامی ایران از تخفیف مجازات برخوردارند. ماده 301 قانون مجازات اسلامی پدر و
اجداد پدری را از قصاص معاف میکند.
بر اساس این قانون، اگر پدر و اجداد پدری دست به قتل شخصی بزند، از قصاص معاف شده، و تنها حمایت قانون، ماده 612 است که آن هم سلیقهای اجرا میشود.قانونگذار در ابتدای ماده 612 میگوید «هر کس
مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد و یا به هر علت قصاص نشود در صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد
دادگاه مرتکب را به حبس از سه تا ده سال محکوم مینماید.»چند سال پیش و در پی قتل رومینا اشرفی، دولت وقت تلاش کرد تا اصلاحیهای بر ماده 612 قانون مجازات اسلامی
پیشنهاد کند تا این مجازات را تشدید کند. با این وجود این اقدام راه به جایی نبرد و هیچ مقام مسئولی پیگیر آن نشد.مجلس شورای اسلامی در سال 1379 طرح ممنوعیت ازدواج
دختران زیر 15 سال و پسران زیر 18 سال را تصویب کرد. اما این مصوبه مجلس توسط شورای نگهبان رد شد. اکنون ولیِ کودک
میتواند به شرط رعایت «مصلحت» اجازه ازدواج را از دادگاه بگیرد.
ترسناکترین سرنوشت یک زن
/ اشرف سادات حسینی تکه تکه شد اما زنده ماند!
ترسناکترین سرنوشت یک زن /
اشرف سادات حسینی تکه تکه شد اما زنده ماند!
اشرف سادات حسینی 56 ساله که این روزها روی تخت با صورتی پر از بخیه و خط خطی، با چشمی کور شده، انگشتان و کف یک دست قطع شده ، یک دست بدون حرکت و در حالیکه روی سرش ضربات زیاد چاقو وقمه خورده است روی تخت به سختی حرف می زند و از روز وحشت می گوید از روزی که فقط درد می کشید و ناله می کرد و می دید دستانش ساطوری می شوند و انگشتان دستش قطع شده در گوشه ای افتاده اند از آن روز پر از کابوس! صدای شکستن شیشه هنوز در گوش هایش است هیچ کس نبود نجاتش دهد تا اینکه با تصور مرگ چشمهایش را برای همیشه بست و ....
زنده ماندنش یک معجزه بود و حالا زنده مانده اما شاید سرنوشت پیش رویش بدتر از مرگ نیاشد خودش کار می کرد و حالا حتی نمی تواند کارهای شخصی اش را انجام بدهد از خانه خودش وحشت دارد و دیگر نمی خواهد پایش به آن خانه برسد:
این مادر که اشرف سادات حسینی نام دارد در ابتدای حرف هایش می گوید ترس از شوهرم باعث شده که هر لحظه چشم به پنجره بیندازم و می ترسم شوهرم پنجره را بشکند و با قمه به سراغم بیاید.
یک قتل دولتی دیگر
ما زنان را بارها و بارها برای مبارزه و نقاومت مان در کردستان در بلوچستان، در سپیدار اهواز، در زندان های سراسر ایران در دهه های 50و 60 و تا کنون، با قانون قصاص ، با حجاب اجباری در خانه و خیابان و کارخانه، و با تشویق دولت مردسالار به قتل های ناموسی برای کنترل هر چه بر بدن هایمان کشته اند.
اما ایستاده ایم و مبارزه می کنیم تا روزی جشن برابری و آزادای مان را در سرزمینی به بزرگی نه فقط ایران بلکه جهان جشن بگیریم. تا حاکم بدن و سرنوشتمان شویم تا استثمار و سرکوب نشویم و بعنوان ملل ساکن ایران حق تعیین سرنوشت داشته باشیم.
ممنوعیت سقط جنین باعث مرگ زن جوانی در نیشابور شد
به گزارشخبرگزاریهای وابسته به جهموری اسلامی، دیروز زن 30 سالهای که مادر دو فرزند بوده است، پس از اقدام به ختم خودخواسته بارداری سومش در منزل، در اثر خونریزی زیادِ پس از مصرف قرص، جان خود را از دست داد.
پیرو اعلام این خبر، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی نیشابور از یک طرف گفته است که عوارض ناشی از سقط جنین توسط افراد فاقد صلاحیت و در مکانهای غیرمجاز، بسیار خطرناک است و در اکثر موارد، خونریزی و عفونت ناشی از سقط غیرایمن، جان مادر را تا سر حد مرگ تهدید می کند و از طرف دیگر گفته است که اقدام به سقط جنین بدون مجوزهای قانونی جرم است و برای مجرمین اشد مجازات در نظر گرفته خواهد شد.
در واقع در جایی زندگی میکنیم که مسئول و سیاستگذار مملکتش میگوید که اگر این زن با مصرف قرص سقط جنین ِ (غیر مجاز)، جانش را از دست نمیداد، ما خودمان او و هرکسی را که در این زمینه به او کمک کرده بود، به اشد مجازات میرساندیم!
در شرایطی که سقط جنین در ایران کاملا غیرقانونی است و دایره جرمانگاری آن هر روز محدود و محدودتر از قبل میشود، مگر خدمات سقط ایمن هم وجود دارد که درباره خطرات «سقط غیرایمن» هشدار داده میشود؟
از نظر این حضراتی که بدن زن را صرفا ماشین جوجهکشی میدانند، باعث و بانی چنین مرگهای دردناکی که به نوعی قتل حکومتی محسوب میشوند، صرفا افراد توزیعکنندهی قرصهای غیرمجاز سقط جنین و مراکز غیرقانونی خدمات مربوطه هستند. قرصهایی که در بازار سیاه به قیمتهای گزاف تهیه میشوند و به دلیل ممنوعیت دسترسی به آنها هیچ نظارتی بر معتبر بودن و نبودن آنها نیست
ایلام توسط پدر 68 ساله خود با ضربات متعدد سنگ به قتل رسیده
یک دختر نوجوان به نام روژین عظیمی،17 ساله در شهرستان دیواندره تحت عنوان آنچه ناموس خوانده میشود، به شکل فجیعی به قتل رسیده است.
بر اساس گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری ههنگاو، روز شنبه 13جون روژین عظیمی،17 ساله در منزل خانوادگی خود واقع در روستای آخکند شهرستان دیواندره به قتل رسیده است.
ههنگاو مطلع شده است که این دختر جوان توسط برادرش و با ضربات متعدد چکش به طرز فجیعی بە قتل رسیدە است.
به گفته منابع مطلع ههنگاو، انگیزه قتل این دختر نوجوان کە توسط برادرش روی دادە، "داشتن رابطه با یک پسر" عنوان شده است.
والدین روژین عظیمی به همراه برادرش، آرش عظیمی پس از قتل بازداشت شدهاند که در حال حاضر مادر این نوجوان قربانی آزاد شده و پدر و برادر نیز، کماکان در بازداشتگاه به سر میبرند.
در همین ارتباط، طی روزهای گذشته یک زن در ایلام توسط پدر 68 ساله خود با ضربات متعددسنگ به قتل رسیده که شخص ضارب پس از بازداشت انگیزه خود را از قتل دخترش "اختلاف خانوادگی" عنوان کرده است.
*************************************************************
نفیسه زمانزاده، شاعری که در بندرعباس به طرز مشکوکی در آتش سوخت
نفیسه زمانزاده، شاعر فقید
نفیسه زمانزاده، شاعری که تخلص «آرام» شعر می سرود، بامداد ۹ اردیبهشت در جریان یک آتشسوزی مشکوک در منزل خود واقع در بندرعباس، جان خود را از دست داد.
مأموران امنیتی جمهوری اسلامی سال گذشته نفیسه زمانزاده را در جریان خیزش زن، زندگی، آزادی بازداشت کرده بودند. گفته میشود تلفن همراه او نیز ضبط شده بود و هرگز هم به او بازگردانده نشد. نفیسه در شبکههای اجتماعی فعال بود و هرچند گاه یک بار مطالبی در حمایت از اعتراضات ملت ایران منتشر میکرد. شریفه بنیهاشمی در چهرهنگاری که اکنون در بانگ منتشر میشود ما را با این شاعر آزادیخواه آشنا میکند:
زنی از سلالهی دریا که در آتشی نامرئی سوخت و رفت
تخلصش «آرام» بود، خودش نیز آرام، مهربان و زلال؛ مثل وقتی که دریا خواهر است.
از سلالهی دریا بود؛ گاه خواهر، گاه توفنده، جسور و بیباک.
از زن جوانی میگویم بنام نفیسه زمانزاده که چند روز پیش در آتشسوزی خانهاش در بندرعباس خفه شد، و همهی خانواده و دوستانش را در بهت و حیرت وانهاد که این آتش از کجا و چگونه یکباره بر جانمان افتاد و آرامِ جانمان را از ما ربود؟
شاعر بود، عاشق، با سری پرشور، جسور و بیباک؛ می گفت:
« تا خاموشی ادوار ظلمات
راهی نیست
از برای آنکه گفت: تو آخرین ستارهی روشنای زندگانی منی!
از قامت شکستهی شعر
و ویرانی آفاق
تا
شعور زایش خورشید
گاه کلامی
و
گاه
پلک سنگینی
کفایت میکند.
شب زایش خورشید
در بهت ناآشنای درد و ظلمت.
ریسمانی سفید کافیست
که آغاز را پایانی بخشد
یا پایان را، آغازی.
مراودهایست شهد شیرین نگاه شبهایت
در سحرگاه حورالعین لبهایم…
تا بگویم:
ای شیرینترین عصارهی هستی!
دوستت میدارم و
میراث آن،
افقِ زندگانِ ذاتِ
نور
در سپیدگاهی گنگ
میانِ زرین خیالِ آفرینش.»
از طریق برادرش با او آشنا شدم و تلفنی با هم ارتباط داشتیم؛ او میگفت از بندرِ امروز و من نگران سر نترسش.
در روزهای خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» مرتب در خیابان بود و من دل واپسش؛ در یکی از پیامهایش در آن ماههای شلوغ در جواب نگرانیم نوشت:
« این مال اواخر شهریوره، قبلا فرستادم ولى نرسیده بود بهت. کلى کتک خوردم دماغم و انگشت کوچک پام شکست و صورتم کامل کبود شد. دست و پام زخمى. پشت سرم تیر میزدن منم که توان جسمى زیادى ندارم نمیتونستم تند بدوم. رفتم تو یه کوچه یک زن و شوهر از دکتر میاومدن تا در ماشینشونو باز کردن پریدم عقب ماشین، اینا مونده بودن چرا من سوار شدم. دیگه گفتم خیابون پایینى پیاده میشم بقیهشو خودم میرم»
این عین پیامش است، با چند شکلک خنده در میان نوشتهها چون همه چیز را به شوخی و خنده میگرفت و سری داشت نترس که…
برای رعایت حالش مدتی از او سراغی نگرفتم، تا چند وقت پیش که در رابطه با یک کار مشترکمان زنگ زدم، جواب نداد، حتی پیغامم را نخوانده بود، و حالا که با دیدن تصویرش و خبری که برایم همچنان بهتآور و باورنکردنی ست، روبرو شدم، از طریق دوستانش متوجه شدم احضارش کرده بودند و چند ساعتی بازجویی شده، که جسورانه از پسشان برآمده بود؛ موبایلش را مصادره کرده بودند، که انگار همچنان در مصادره است.
«قلمزنیِ جدیدم برای زلزلهزدههای خوی، ترکیه و سوریه»
«آغوشم را با دستان نحیف احتفاظ، و چشمان ترسان لرزانم را فرو میبندم
تا هر آنچه آفاق، بر سر آوارگان آوار کرد، مرا یاد تاریکی زلزال کودکی و جوانی نیندازد.
با جانی متلاشی آوارگان را در آغوش خویش فرو کشم.
مبادا شاهد مرگ کودکانی سرخوش از بازیهای شادمانه باشم.
جهانی سرشار از فقر، تبعیض، بیخانمانی، بیکاری و جنایت حاکمان، مکانی برای زادن بردهای دیگر نیست.
باشد برای روزی بدون ظلم، روز برابری و شادمانی
بگذار گیتی ز ما انتقام بگیرد.
و آوار بر سر ما خالی شود
که ما حکایت غمگین این کهکشانیم»
حالا من بهدنبال پاسخ به هزاران سوالی که در سرم میچرخد، به خودم میگویم در جستجوی کدام مدرک و استدلالی!؟ در جایی که هیچ پاسخی نیست، جز زور شمشیری بر بالای سرمان؛ چه تعداد انسانهای بیگناه در زیر ضرب این شمشیر، در زیر آوار ماندند، در آتش سوختند، در گرسنگی، فقر، فحشا و اعتیاد جان باختند، بیآن که ردی از این شمشیر بماند و یا پاسخی!
او برای من نماد بندر بود، دختر پرشور و سودایی بندر، و مرا وصل میکرد به سالهای جوانی خودم و با او انگار ادامه مییافتم؛ من و نسل من.
شاخهای پربار بود و هنوز چه بسیار جا داشت برای بَردادن، و ما بهتزده ماندهایم در این وانفسا، هیهات دخترک شعر و رهایی.
«مصیبتیست تو را نداشتن.
چشم مى گشایم! پاییز، خواب اشکِ چشمانم را به یغما برده است
و ستارهاى میان سفرهى هستى،
راه خود را در آسمان گم کرده است.
سینه سرخ،
صلحِ دشتِ مغرب را
با گل،
پادرمیانى مىکند
و شیهه ستوران شاهدیست
براى عابر خستهاى که از بیابان مىگذرد.
مصیبتیست تو را نداشتن!
ردِ پاى تو، امکان شدن را ممکن میسازد.
آنجا که از بودن، تهى مىشوم.
باز آى که شیرازهى دنیا از هم گسسته ست.
و عاشقان!
سرگردانِ مطلوب عافیتاند.»
روزی که این شعرت را خواندم، تصورش هم برایم غیر ممکن بود که امروز آن شعر برای ما به واقعیت بپیوندد، آرامِ جان، مصیبتی ست تو را نداشتن.
باور نمیکنم که به این زودی پر زدی و رفتی؛ یک رویای شیرین، دمی در دلم درخشیدی و مثل یک شهاب زودگذر رفتی، تنها صدایت را شنیدم و از ورای آن دخترکی را یافتم که دخترم شد و دوستی شاعر، با دلی پر از مهر و سری سودایی و کوهی استوار در مقابل هر دیو و دد. چقدر دلم میخواست از نزدیک ببینمت جانم، تا با هم شعر بخوانیم و هر دو از شهرمان بندر بگوییم من از بندری که می شناختم و تو از بندری که تا چند روز پیش در آن بودی، هیهات رفتی اما زود و آتش وجودت که همیشه شعلهور بود در دلم همیشه جاودان خواهد ماند، و باورت دارم ای دختر شجاع و پرشور بندر، همچنان که شعرت را:
« جنگ تمام میشود
صلح میآید
با طنین عشق و آزادی
لیک به یاد آور
بوسههای اندوهگین عاشقان
بر پلکهای مهربان
آنان که ابتدای امید ما شدند.»
دریاوار عاشق بود این دختر؛ ارغوانی بود در این بهارِ بیبهار، شکفت و رفت.
کشف پیکر مثله شده زنی دیگر در محله خزانه تهران
«همشهری آنلاین» روز یکشنبه 4میزان1402، از کشف جسد مثلهشده یک زن در محله خزانه تهران خبر داد. این دومین پیکر مثلهشده زنی حدودا 35 تا 40ساله است که در الگویی مشابه کشف شده است.
خرداد سال جاری، رفتگران مشغول بهکار در حوالی میدان آزادی تهران، پیکر مثلهشده زنی 25 تا 30 ساله که داخل یک ساک ورزشی جاسازی شده بود را، کشف کردند.
«همشهری آنلاین» گزارش داده که پیکر تازه کشف شده در یخدانی که کنار یک سطل زباله در محله خزانه قرار گرفته بود، توسط یک شهروند پیدا شد و هویت زن کشته شده، زمان و علت مرگ در دست بررسی است. روزنامه «جوان» نیز در گزارشی اعلام کرده است که در جسد مثلهشده زن، اثری از تنه او نیست. این روزنامه یکبار دیگر فرضیه «زنجیرهای» بودن قتلهای اخیر را مطرح کرده، اما مدیر اطلاعرسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ گفته است که «جسد محله خزانه، هیچ ارتباطی با قتلی که در محله آزادی رخ داده بود ندارد و جنایتی مجزا است.»
روزنامه «اعتماد» در گزارشی منتشر کرد، جزییات بیشتری درباره پیکر زن مثلهشده میدان آزادی منتشر کرد و نوشت که او از اتباع «افغانستان» بوده و براساس نظر کارشناسان پزشکی قانونی «موهایی با مدل پسرانه داشته» و غیبت او به پلیس آگاهی اعلام نشده بود.
در گزارش اعتماد، با اشاره به واکنشها در فضای مجازی درباره این قتل آمده است است که پس از رخ دادن «حادثه وحشتناک» مربوط به میدان آزادی، کاربران فضای مجازی مدعی شدند که بعد از قتل چهار زن در شهرهای آباده، مشهد و تبریز، حالا نوبت به تهران رسیده و عنوان «قتلهای سریالی» را مطرح کردند.
«امین گلریز»، جرمشناس و قاضی اسبق تهران نیز در تحلیل این اتفاق گفته بود که «میدان آزادی» سمبل شهر تهران است، بنابراین به لحاظ جرمشناسی اینکه قاتل جنازه را در میدان آزادی تهران انداخته، حتما پیامی دارد.
او در گفتوگو با اعتماد تاکید کرد «وقتی تعداد قتلها از سه قربانی بیشتر شود، ما عنوان قتلهای سریالی را در نظر میگیریم.» و در ادامه افزوده است: «زمانی كه قاتل با يک انگيزه خاص مثال برهم زدن امنیت، برهم زدن احساسات عمومی و مقابله با يک جريان خاص (اجتماعی، سياسی يا فرهنگی) اقدام به كشتن سلسلهوار تعدادی از افراد میكند و هيچ مبنا و جهت قانونی هم برای اعمالش ندارد.»
بهگفته مقامات مسوول، پرونده هنوز در مرحله تحقیقات است و هویت فرد مقتول و قاتل یا قاتلان نیز مشخص نشدهاند.
پیدا شدن دو جسد تکهتکهشده زنان در تهران طی یک ماه گذشته درحالی است که پیش از آن، اخبار مشابهی دستکم در دو شهر دیگر ایران منتشر شده بود.
سایت «دیدهبان آزار»، روز 28حمل، روایتی تکاندهنده از کشف پیکر دو زن که در طی دو هفته گذشته ناپدید، و بعد پیکرهای مثلهشده اما طاهر و تمیزشان» کشف شده بود، منتشر کرد.
براساس روایت منتشر شده در دیدهبان آزار، یکی از زنان کشتهشده در این جنابت هولناک، زنی است به نام «صدیقه صادقی»،60 ساله که دو هفته قبل، بعد از سه-چهار روز مفقودی، پیکر رها شدهاش در بیابانهای اطراف شهر پیدا شد.
نزدیکان این فرد تایید کردهاند که بهدلیل وضعیت دهشتبار سر و صورت، شناسایی جسد این زن که هنوز دلایل کشته شدنش مشخص نشده، از روی بدن تیر خوردهاش صورت گرفته است.
دیدهبان آزار نوشته است که مردم شهر کوچک آباده در میانه بازار داغ شایعات و بهت ناشی از شنیدن این خبر، روز ۲۶فروردین مطلع شدند تلفن همراه زنی به نام «دنیا صمیمی»، ۴۵ساله، یکی-دو ساعت پس از خروج از خانه خاموش شده و پیگیریهای خانواده از پلیس و آگاهی برای یافتن ردی از او بینتیجه مانده است.
ساعاتی بعد پیکر زنی که احتمال میرفته دنیاست، در بیابانهای اطراف آباده کشف شده در حالی که بدن او نیز مثله، و چهرهاش قابل شناسایی نبوده است.
ساعاتی پس از انتشار این اخبار که موجب وحشت و احساس ناامنی زنان در آباده شده بود، زمزمههایی از یافتن جسد زن دیگری نیز در صفحات محلی منتشر شد که نیروهای پلیس حین جستجو برای یافتن دنیا صمیمی آن را کشف کرده بودند.
راوی این روایت در دیدهبان آزار بهنقل از نزدیکان یکی از زنان کشته شده نوشته است: «تو بگو یه قطره خون به تن این زنا بوده، نبوده، انگار جسدو شسته باشن، طاهر...»
او فضای شهر آباده را ملتهب و زنان را وحشتزده توصیف میکند: «حالا و بسیار بیش از گذشته وحشت روزهای اسیدپاشی زنان اصفهان برایم قابل درک شده و بسیار بیش از گذشته بر "چهره" و "نام" هر زنی در این مرزوبوم دقیق میشوم.»
این یادداشت با انتقاد از شیوه بازنمایی قتل زنان که بینام و بیچهره در اخبار رسانهها منتشر میشوند، خطاب به نیروهای نظامی و انتظامی نوشته است: «نام و عکس مقتولان را، محل گمشدن و جزییات کشتهشدنشان را با مردم این شهر و کل ایران درمیان بگذاریدد. دادگاه رسیدگی به این پرونده را "علنی" و در "همین شهر کوچک" (و نه مرکز استان) برگزار کنید. به خشونت بیوقفه علیه زنان، به نادیدهانگاری خشونت علیه زنان، به نادیدهانگاری زنان پایان دهید. به خشونت بیوقفه در تمام ابعاد پایان دهید.»
«کاظم موسوی»، رییس کل دادگستری استان فارس، صبح روز سهشنبه۲۹اسفند، بدون اشاره به جزییات گفته است «فرد اصلی مظنون به این قتلها» دستگیر شده است.
برخی منابع محلی گفتهاند فرد بازداشت شده یک افسر ارتش بازنشسته ۷۰ ساله است که بسیاری از شهروندان او را میشناسند، اما شبکه خبری «ایراناینترنشنال»، بهنقل از نزدیکان افراد جانباخته نوشته است که مراجع قضایی، کسی را بهعنوان عامل یا عاملان قتل به آنها معرفی نکردهاند.
پلیس ایران قبل از دستگیری فرد مظنون، براساس «سرنخها و شواهد پیدا شده در محل قرار گرفتن اجساد»، گفته بود که «هر دو جنایت با هم در ارتباط هستند و از سوی یک نفر انجام گرفتهاند.»
پیکرهای مثلهشده این دو زن در دو نقطه مختلف از آباده در استان فارس پیدا شده، اما بسیاری از شهروندان معتقدند تعداد قربانیان این قاتل سریالی بیشتر از دو نفر است.
در خلاء قوانین حمایتی، زنکشی و همسرکشی در ایران، بهویژه با انگیزههای «ناموسی» در سالهای گذشته افزایش چشمگیری یافته است.
************************************************************************************************
به نام «ناموس»؛ مردی در پیرانشهر دختر 18 سالهاش را کشت
رسانههای حقوق بشری کرد از قتل یک دختر 18 ساله به نام زیلان ایواز خبر داده و گزارش کردهاند که این دختر به دست پدرش و به بهانههای «ناموسی» به قتل رسیده است.
به نوشته وبسایت ههنگاو، زیلان ایواز، اهل روستای «زیوه» از توابع شهرستان پیرانشهر بوده و روز جمعه16 تیر توسط پدرش کشته شده است.
ههنگاو به نقل از یک منبع مطلع نوشته پدر زیلان ایواز بعد از مطلع شدن از رابطه دخترش با یک پسر، او را به قتل رسانده است.
آژانس خبر رسانی کردستان، کردپا هم گزارش کرده که زیلان ابتدا توسط پدرش از سقف آویزان شدە و سپس با شلیک دو گلولە کشتە شده است.
کردپا نوشته پدر زیلان ایواز سابقە خشونت علیە اعضای خانوادەاش را داشتە و در سالهای گذشتە دخترش را از تحصیل محروم کردە بود.
قتل زیلان به دست پدرش تازهترین مورد زنکشی با انگیزههای موسوم به ناموسی است که در هفتههای گذشته هم ادامه داشته است.
روزنامه شرق، روز14 تیر در گزارشی با استناد به آمارهای رسمی منتشر شده در رسانهها، از قتل دستکم 165 زن در ایران طی دو سال گذشته و از سوی مردان خانواده خود خبر داده و نوشته بود از اسد 1400 تا اسد امسال در هر چهار روز، بهطور میانگین یک زنکشی در کشور رخ داده است.
بر اساس گزارش شرق، تنها در سه ماه نخست امسال دستکم 27 زن بنا بر دلایل مبتنی بر «ناموس» از سوی شوهر یا پدر خود به قتل رسیدهاند.
گزارش شرق افزوده بود، برحلاف تصور کلی نسبت به اینکه زنکشیها در شهرها و روستاهای دورافتاده انجام میشود، در دو سال گذشته و از میان 165 زن به قتل رسیده، 41 زن در استان تهران کشته شدهاند.