اولین جمله‌‌‌های حاکی از بهانه‌‌‌ گیری کودکان یک اتفاق نه چندان مهم تلقی می‌‌‌شود

اگر بچه کوچکی در خانواده داشته باشید حتماً با بهانه‌‌‌‌‌‌جویی‌‌‌های او هم آشنایی دارید. شما در چنین موقعیت‌‌‌هایی چطور با کودکتان رفتار می‌‌‌کنید؟

آیا با دادن هر آنچه که طلب می‌‌‌کند او را آرام می‌‌‌کنید و یا تلاش می‌‌‌کنید او را متقاعد کنید که نباید نق بزند؟
یک بهانه کوچولو
اولین جمله‌‌‌های حاکی از بهانه‌‌‌جویی کودکان یک اتفاق نه چندان مهم تلقی می‌‌‌شود و به همین دلیل بعضی از پدر و مادرها سعی می‌‌‌کنند آن را با نادیده گرفتن حل کنند. اما قائله به همینجا ختم نمی‌‌‌شود و با وجود همه نصیحت‌‌‌ هایی که والدین برای صبر کردن یا سر و صدا نکردن به کودکشان می‌کنند آنها با پا به زمین کوبیدن و تکرار مکرر درخواستشان والدین را تا مرز کلافگی پیش می‌‌‌برند. خلاصه اینکه اوضاع طوری می‌‌‌شود که خیلی از والدین ترجیح می‌‌‌دهند با برآورده کردن بلافاصله خواسته کودکشان جلوی وقوع اوضاعِ پیچیده بعدی را بگیرند. اما اشتباه نکنید، این فقط یک بهانه‌‌‌گیری کوچک است که برای بچه‌‌‌ها یک رفتار طبیعی محسوب می‌‌‌شود و اگر از سوی والدین به شکل صحیحی مدیریت بشود، می‌‌‌تواند برای آنها آموخته‌‌‌های مهمی را به ارمغان بیاورد.

خستگی برای خیلی از بچه‌‌‌ها  آغاز بهانه‌‌‌ گیری های مختلف است
چرا بچه‌‌‌ها بهانه می‌‌‌گیرند؟
اینکه بهانه‌‌‌گیری بچه‌‌‌ها را یک اتفاق ساده تلقی کردیم به دلایل ساده‌‌‌ای برمی‌‌‌گردد که پشت بهانه‌‌‌جویی‌های آنها پنهان شده است. برخی از رایج‌‌‌ترین این دلایل به شرح زیر هستند:
 
خستگیخستگی برای خیلی از بچه‌‌‌ها  آغاز بهانه‌‌‌جویی‌‌‌های مختلف است.
گرسنگیبعضی دیگر از بچه‌‌‌ها گرسنه که می‌‌‌شوند شروع می‌‌‌کنند به بهانه‌‌‌جویی نسبت به چیزهای بی‌‌‌ربطی مانند گرما، بازی کردن با تلفن همراه شما وو...
نیاز به توجه: این مورد یکی از مهم‌‌‌ترین دلایل بهانه‌‌‌جویی بچه‌‌‌ها است. اگر دقت کرده باشید برای مثال اوقاتی که شش دانگ حواس شما به تماشای جام جهانی فوتبال است و همسرتان هم سرگرم کار خودش است، بهانه‌‌‌جویی‌‌‌ کودکتان برای کارتون دیدن بیشتر می‌‌‌شود.
تحریک شدن زیاد از طرف محیط: محیط‌‌‌هایی که حواس مختلف کودک شما را زیادی تحریک می‌‌‌کنند هم موجب بهانه‌‌‌جویی او می‌‌‌شوند. احتمالاً در مراسم‌‌‌هایی مانند عروسی صابون این تجربه به تن شما خورده است!

با بهانه‌‌‌جویی‌‌‌های او چگونه رفتار کنید؟
برای اینکه بتوانید به بهترین شکل ممکن بهانه‌‌‌جویی‌‌‌های کودکتان را مدیریت کنید باید این نکته را مورد توجه قرار دهید که کودک شما مانند خود شما دارای هیجانات متنوع است؛ با این تفاوت که او هنوز آنها را درست نمی‌‌‌شناسد و نمی‌‌‌داند چطور باید هیجاناتش را مدیریت کند. به علاوه باید این را هم در نظر داشته باشید که کودک شما علیرغم این بی تجربگی می‌‌‌داند که چه خواسته‌‌‌ای دارد اما مشکلی که دارد آن است که هنوز یاد نگرفته است چطور باید به شیوه‌‌‌ای صحیح خواسته‌‌‌اش را بیان کند. بنابراین در مواجهه با بهانه‌‌‌گیری کودکتان باید چند تا کار بکنید:
 
صبور باشید. با توصیفاتی که در پاراگراف بالا از حال و هوای کودکتان گفته شد، حتماً به این نتیجه رسیده‌‌‌اید که اولین استراتژی شما باید صبر و استقامت باشد.

نیاز به توجه، یکی از مهم‌‌‌ترین دلایل بهانه‌‌ گیری بچه‌‌‌ها است
 
از باج دادن به او و یا توبیخ کردن او اجتناب کنید. شاید موقعی که کودک شما مشغول بهانه‌‌‌گیری است مصادف با بی‌‌‌حوصلگی شما باشد اما این مسئله نباید موجب بشود که شما به فکر ساکت کردن او به هر نحو ممکن بیافتید. به خاطر داشته باشید که هدف شما ساکت کردن بچه نیست بلکه آن است که به او یاد بدهید خواسته‌‌‌هایش را به شکل صحیح بیان کند. به عبارت دیگر باید به فکر آموختن ماهیگیری به او باشید!
 
اسم هیجانات مختلف را به او یاد بدهید. با کودکتان درباره هیجانات مختلف صحبت کنید برای مثال برای او قصه بگویید یا نقاشی بکشید. هر چه شناخت کودک شما از هیجاناتش بیشتر باشد کار شما در مراحل بعدی آسانتر خواهد بود.
 
به او راهکار بدهید. برای مثال به جای اینکه بگویید «نق نزن» و یا بخواهید او را ادب کنید به او بگویید «احساس می‌‌‌کنم تو الآن از چیزی ناراحتی. ولی وقتی گریه می‌‌‌کنی من درست متوجه نمی‌‌‌شم که چی می‌‌‌ خواهی. اگر چیزی می‌‌‌خواهی می‌‌‌تونی درباره‌‌‌اش با من حرف بزنی».
به او توجه کنید. همانطور که گفته شد اغلب اوقات بچه‌‌‌ها به دلایل بسیار ساده‌‌‌ای شروع به بهانه‌‌‌گیری می‌‌‌کنند. بنابراین لازم است حواستان به رفع خستگی، گرسنگی و سایر نیازهای مهم آنها باشد.

01-10-2019

 لبخند  برلب کودکان"

جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد.

اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خشک هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند.

اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت.

اگر کودک نبود، نه پدر معنا داشت، نه هیچ مادری بهشتی می شد.

اگر کودکان نبودند، شگوفه های زندگی به بهار نمی رسیدند و خانواده، بی مفهوم ترین واژه ای می شد که در لغت نامه ها می شد پیدا کنی.

کودکان، باغچه هایی از امیدند که از شگوفه های انار لبریز است.

هر کودک، گلدانی ست که از زیباترین گل های معطر، خانه ها را به نزدیکترین بهارها گره زده است.

کودکان، نزدیک ترین راه های رسیدن به عشق را از پرنده ها بهتر بلدند.

کودکان، از تمام ستاره ها و پرنده ها به آسمان نزدیک ترند.

اگر روزی می آمد که جهان خواب هیچ کودکی را نمی دید، بی شک صداقت به آخر می رسید و دوستی و مهربانی، پشت اندوه های بزرگ بزرگ سالی هایمان گم می شد.

این روزها اگر عاشقانه سپری می شوند، به عشق بودن شماست. دنیا با کودکان همیشه زیباست؛ زیباتر از همه روزهایی که سراغ داریم.

دنیای کودکانه، صمیمی ترین دنیایی است که هر لحظه بارها آرزو می کنیم تا کاش می شد یک بار دیگر به این دنیای کودکانه قدم بگذاریم!

کاش دنیا همیشه کودک بماند و کودکانه ترانه های عاشقانه اش را لالایی شب های بی خوابی مان کند!

کاش دنیا به زیبایی روزهای کودکی می شد!

کاش کودکان، صمیمیت شان را همچون دوستی های بی ریایشان فراگیر می کردند.

کاش دنیا سراسر کودکانه می شد و ما کودک

06-01-2018

دنیای آزاد و زیبا حق طبیعی کودکان است ، این یک هدیه ی ایزدی است ، پس آنرا از کودکان نگیریم

روز کودک مبارک . 

کودکان، برکت زندگی و سرمایه های آینده جامعه به شمار می آیند. آنان برای رشد و بالندگی خود، نیازها و در مفهوم دقیق تر حقوقی دارند که باید به درستی به آن پرداخت. با توجه به نقش بی بدیل خانواده در بالندگی شخصیت کودک، پیش از همه، خانواده و سپس جامعه باید این حقوق را به خوبی بشناسند و خود را مکلف به پاس داشت آن بدانند. روز جهاني کودک بهانه اي براي ورود به جهان کودکان است؛
براي ورود به اين جهان بايد آگاهي هاي خود را فراموش کنيم و با ناآگاهي هاي کودکانمان همراه شويم.
در سال 1946 بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا، مجمع عمومی سازمان ملل به‌منظور حمایت از کودکان، سازمانی به نام یونیسف را ایجاد کرد که نخست «انجمن بین‌المللی ویژهٔ کودکان سازمان ملل» نام گرفت. در سال1953، یونیسف یکی از بخش‌های دائمی در سازمان ملل متحد گردید

محتوای پیمان‌نامه حقوق کودک
کودک بر اساس ماده یک پیمان‌نامه حقوق کودک به هر انسان کمتر از ۱۸ سال گفته می‌شود. مگر آن که قانون قابل اعمال در مورد کودک سن قانونی کمتری را تعیین کرده باشد. این کنوانسیون شامل ۵۴ ماده و دو پروتکل اختیاری بوده که چهار اصول پایه‌ای آنرا جهت می‌دهد:
- هیچ کودکی نباید از تبعیض رنج ببرد.
- زمانی‌که در رابطه با کودکان تصمیم‌گیری می‌شود، باید منافع عالیه آنان در راس قرار گیرد.
- کودکان حق حیات داشته و باید رشد کنند.

- کودکان حق دارند آزادانه عقاید و نظرات خود را ابراز کنند و این نظرات در تمامی اموری که به آنها مربوط می‌شود، باید مورد توجه قرار گیردت خود را ابراز کنند و این نظرات در تمامی اموری که به آنها مربوط می‌شود، باید مورد توجه قرار گیرد.

کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان اعلام کرده که قاچاق کودکان زیر 18سال به ایران همچنان ادامه دارد و دولت افغانستان توجه چندانی به آن نداشته است.

سید عبدالقادر رحیمی، رئیس این دفتر در هرات به بی‌بی‌سی گفت با آنکه بارها از دولت افغانستان خواسته تا از ورود غیرقانونی کودکان و نوجوانان افغان به ایران جلوگیری کند اما تاکنون توجه چندانی به آن صورت نگرفته است.

به گفته رئیس کمیسیون حقوق بشر در هرات، هر روز نزدیک به 20 کودک از مرزهای هرات و نیمروز به اجبار یا داوطلبانه به افغانستان برمی‌گردند.

به باور این کمیسیون، این موضوع نشان‌دهنده ادامه روند قاچاق کودکان به ایران است.

سال گذشته کمیسیون حقوق بشر در هرات اعلام کرد که قاچاق کودکان از افغانستان به ایران 10در صد افزایش یافت. در آن زمان، مسئولان این کمیسیون از "قاچاق سیستماتیک" کودکان به ایران ابراز نگرانی کرده‌ بودند.

کمیسیون حقوق بشر افغانستان می‌گوید کودکان زیر 18سال که به بهانه کار به ایران منتقل و سپس بازگردانده می‌شوند، قربانی اصلی قاچاق هستند.

 آزار جنسی کودکان و واکنش جامعه به آن

در شبِ یازدهم حوت 2012 چند دانش‌آموز دبیرستانی در استوبِن‌ویل در اوهایوی امریکا دختری شانزده ساله از همان مدرسه را که مست بوده، لخت می‌کنند، از او عکس می‌گیرند، و به او آزار جنسی می‌رسانند.. سپس ماجرا با عکس‌ها و ویدیوها و پیامک‌هایی از راه رسانه‌هایی چون فیسبوک و توئیتر و اینستاگرام همگانی می‌شود.

دو تن از بازیکنان فوتبال (امریکایی) مدرسه که خودشان هم شانزده ساله بودند، در دادگاه نوجوانان به زنا با صغیر محکوم می‌شوند. چند نفری، از جمله مسئولان مدرسه، به این متهم می‌شوند که سد راه بازپرسی و تحقیق شده‌اند. بنا به مقاله‌ دوهفته‌نامه‌ رولینگ استونز، هَکِری از گروه "هکرهای ناشناس" که پرده از ماجرا برمی‌دارد، خودش به زندان می‌افتد. کمپانی فیلم بِرَد پیت می‌خواهد بر پایه‌ این مقاله فیلمی در باره‌ این هکر بسازد. همچنین یکی از محکومان، مالیک ریچموند، آزاد شده و به تیم فوتبال مدرسه بازگشته.

پرونده‌ مشهورِ تجاوز در استوبن‌ویل به چند دلیل پرسروصدا بوده: نقش رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی در فاش کردن آن؛ واکنش متفاوت رسانه‌ها و مردم. کم نبودند کسانی که دختر را گناهکار می‌دانستند و نگران آینده‌ تیم فوتبال مدرسه‌ شهر بودند؛ رویه‌های قضایی به کار گرفته شده. پیچیدگی روایت تجاوز، اکراه قربانیان از فاش‌گویی، و گرایش به فرهنگ لاپوشانی سبب‌ساز آن شده‌اند که حتی در آمریکا هم صدای قربانیان تجاوز ناشنیده گرفته شود.

تجاوز و آزار جنسی به کودکان و نوجوانان و خشونت و بدرفتاری با آن‌ها نه تنها در آمریکا، که در هر جای جهان روی می‌دهد. اما در هر جامعه بنا به فرهنگِ آن شکلی از آن پررنگ‌تر است و واکنشِ قانونی و عرفی هم یکسان نیست. برای نمونه، بر پایه‌ قانون و عرفِ آمریکا در قضیه‌ استوبن‌ویل هم تجاوزگر و هم تجاوزشونده "صغیر" به شمار آمدند.

تعریف تجاوز هم می‌تواند متفاوت باشد. تجاوز یا آمیزش زوری آن گونه آمیزش جنسی یا هر شکلی از دخول جنسی‌ست که بی رضایت یکی از طرفین باشد. برای رضایت داشتن شخص باید عاقل و بالغ باشد؛ اما سن قانونی برای رابطه‌ جنسی طیفی میان 14 تا 18 سال را در بر می‌گیرد. از یاد نباید برد که خشونت جنسی و به‌ویژه تجاوز جرمی‌ست که بیشتر یا پوشیده می‌ماند، یا گزارش نمی‌شود، یا بخشی از آن فاش می‌شود. همچنین تجاوز مرد به مرد و حتی زن به زن هم نباید نادیده گرفته شوند. در بسیاری از تجاوزها، تجاوزشونده به سن قانونی نرسیده و جرم زنا با صغیر یا آمیزشِ زوری با کودک و نوجوان به شمار می‌آید.

نمونه‌ای دیگر از تجاوز به کودک که در همین تابستان 2014 رخ داده و توجه رسانه‌های جهان را به خود کشانده، تجاوز یکی از کارکنان دبستانی بین‌المللی به دختری شش ساله در بنگلور در هند بود. روشن شد که در وقت استخدام پیشینه‌ او بررسی نشده و در نتیجه با داشتن پیشینه‌ بدرفتاری و کودک آزاری توانسته در یک دبستان کار بگیرد. سپس پای یکی دیگر از کارکنان مدرسه هم به میان کشیده شده و در پی گرایش دست‌اندرکاران مدرسه‌ به لاپوشانی کردن قضیه پدرومادرها اعتراض جمعی داشته‌ و خواستار رسیدگی قضایی به این پرونده شده‌اند.

تجاوز به کودک در مدرسه در همین بهار امسال در ایران هم خبرساز شد. پیش از پرداختن به این خبر بد نیست به پیشینه‌ آن در فرهنگ خودمان اشاره کنیم.

بهره‌کشی جنسی از کودکان در میان اشراف و دربار در ایران، مثل بسیاری از جاهای دیگر دنیا، پیشینه‌ درازی داشته. برای نمونه، در سفرنامه شاردن گزارش شده که "پنج پسر بچه‌ خوش‌صورت" از زمره‌ هدیه‌های سفیر لزگی به دربار شاه عباس صفوی بوده‌اند. (تاریخ ادبیات کودکان ایران، ج.2، نشر چیستا، 1380

همچنین تاریخ پر است از روایت‌هایی از بردگی و فروش کودکان به دلیل گرفتار شدن به دست دشمن یا آدم‌فروشان و یا از روی تنگدستیِ خانواده. غلام‌بچگان در دوره‌های گوناگون، به‌ویژه در دوره‌های فرمانروایی ترکان، گواه روشن و بی‌پرده‌ آنند که پسربچه‌ها هم از خطر "بازیچه‌ جنسی" شدن در امان نبودند. اگر در شعر حافظ با ظرافت و ابهام و ایهام حافظانه سخن از "مغبچه" می‌رود، سعدی آشکارا از شاهد و شاهد بازی و نظربازی می‌گوید. دیگر شاعران هم کم شعر در این باره ندارند. حتی شاعری عارف چون عراقی هم می‌گوید، "سر به سر لطفی و جانی ای پسر/ خوشتر از جان چیست، آنی ای پسر/ میل دل‌ها جمله سوی روی تست/ وه که شیرین دلستانی ای پسر..."

در زمان کنونی هم بهره‌کشی از کودکان به سبب نادانی و تنگدستی و اعتیاد و یا از روی سودجویی و شهوت‌رانی، بیداد می‌کند و هر از گاهی در رسانه‌ای نمونه‌ای از آن آورده می‌شود. شاید بشود گفت که دردبارترین نمونه‌ها را در میان کودکان کار و کودکان خیابانی می‌توان یافت. این کودکان که ناگزیرند تاوان تهیدستی و بیسوادی و اعتیاد و بیماری خانواده را بدهند، بیش از هر کودک دیگری آزار جنسی می‌بینند. اما کودکان دیگر هم همیشه در امان نیستند. حتی کودکانی که سرپناه و سرپرست دلسوز دارند هم ممکن است در خیابان یا در خانه یا در مدرسه گرفتار خشونت یا تجاوز یا آزار جنسی بشوند.

نه تنها در ایران که حتی در امریکا، و نه تنها در گذشته که حتی در زمان حاضر، تجاوز مرد به مرد و مرد به پسر بچه آسان از پرده بیرون نمی‌افتد. در فرهنگ سنتی از یک‌سو بازدارنده‌هایی چون ننگ و آبرو و از سوی دیگر تعریفِ تجاوز سبب می‌شود که پسر خردسال و یا نوجوان و نیز بزرگترهایش از فاش کردن رابطه‌ جنسی مرد با مرد سرباز بزنند. بر بستر چنین فرهنگی در جایی که همه‌ هم و غم حکومتِ شر و شرع صرفِ حفظِ عفت و عصمت دختران در خیابان است، لواط و تجاوز و آزار جنسی در میان مردان و پسران در رواج کامل است.

آنچه به تازگی در خبرها آمده و زبانزد همگان شده، هشداری‌ست که پدران و مادران و سرپرستان کودکان را به هشیاری در نگهداری از کودکان فرا می‌خواند. چند ماه پیش در پی شکایت از یک ناظم دبستان روشن شد که او به 6 کودک (بین 8 تا 11 سال) تجاوز کرده. سپس از ناظم مدرسه دیگری هم به همین جرم شکایت شد. در حالی که شمار شکایت‌کننده‌ها زیاد شده، برخی هم در روند ماجرا شکایت‌های خودشان را برای "حفظ آبرو" پس گرفته‌اند. بنا به گزارش رسانه‌ها (به نقل از بی بی سی در9سرطان 1393) حمیدرضا کفاش، معاون فرهنگی وزیر آموزش و پرورش گفته:

معلوم است، ما ایرانی ایم و دوست نداریم وقتی یک اتفاق این چنینی در تهران می افتد، در رسانه های خارجی پخش شود. در حالی که در کشورهای غربی روزی ۵ مورد از این اتفاقات می افتد و آنها اجازه نمی دهند کسی خبردار شود. به هر حال کشور ما کشوری اسلامی است و به همین دلیل هم هست که چنین اتفاقاتی در ایران کم است. وقتی بعضی اشکالات ما را شبکه های خارجی پخش می کنند، غیرت ملی ما کجا رفته است؟ وقتی برای خانواده ای مشکلی پیش می آید، دوست ندارند در رسانه ها مطرح شود ولی دوست دارند با یک فرد محرم صحبت کند که تا زمان به نتیجه رسیدن پرونده آنها را یاری کند. رسانه ای کردن پدیده های منفی نه در کشور ما که در همه کشورهای دنیا پسندیده نیست ولی آسیب شناسی چرا."

نه کودکان آگاه به حقوق خود و توانا به دفاع از خود هستند؛ نه نظام حکومتی پشتیبان حقوق کودکان است؛ و نه جامعه چندان اعتنایی به درد و رنج‌‌های جسمی و روانی کودکان آسیب‌پذیر دارد. اما می‌شود به این امید بست که با خبررسانی درست و روشنگری رسانه‌ای و زمینه‌سازی برای پاگرفتن نهادهای مدنی و یاری‌رسانی به نهادهای پشتیبانی از حقوق کودکان درمانی برای این آسیب اجتماعی دردناک و ویرانگر یافت.

 گرامی باد روز جها نی کودک :

کودکان و نوجوانان از محروم ترین و بی حقوق ترین بخش های جامعه هستند در جای جای دنیای امروز کودکان قربانیان بی دفاع در برابر فقر ، جنگ، آواره گی و بیخانمانی هستند دنیایی که برای کودکان جز تباهی و سیاهی، جز رنج و سختی، جز فقر و گرسنگی، جز بهره کشی و آزار و تحقیر چیز دیگری به ارمغان نیاورده است .

در کشور ما کودکان از فقر و فلاکت تبعیض و نابرابری رنج می برند هزاران کودک از نقطه مرزی تا زیرزمین های نم دار تا کارگاه ها تا کوچه و بازار شهر به کار وادار می شوند هزاران کودک بی پناه  شب هایشان را هم بر روی کارتن ها در گوشه و کنار سرکها سپری می کنند کم نیستند ازهمین کودکان که به کاریهای غیر قانونی  راهی زندان شده اند تا روزهای زندگی شان را در آنجا سپری کنند و زمانی که سن شان به 18 سال رسید حلق آویز شوند کم نیستند ازهمین کودکانی که جسم و جانشان در دوران کودکی مورد آزار، شکنجه و سوء استفاده قرار میگرد، تحقیر می شوند ودرتمام زندگی طعم تلخ این آزارها و حقارت را با خود دارند. 

این کودکان و نوجوانان گناهی نکرده اند و نمی توانند مجرم باشند آنها تنها قربانیان شرایط وضع موجودند کسانی که از سر فقر می توانند به هر راهی کشیده شوند و مورد سوء استفاده توسط باند های مختلف قرار گیرند خرید و فروش شوند و به هر کاری وادار شوند تعرض به حقوق کودکان آزار و شکنجه و اعدام کودکان جز چشم و گوش بستن بروی واقعیات موجود جامعه نیست واقعیتی که سیاه بر سفید بر کل حیات جامعه عیان است . حقایق موجود،آمارها، گزارشات و مشاهدات از عمق این مشکلات حکایت می کند واقعیتی تلخ اما انکار ناپذیر، کودکان قربانی وضع موجود هستند . سکوت در این رابطه جایز نیست ، حقوق کودکان باید رعایت شود زندگی کودک باید تامین شود.

بد بختی افغانستان، وضعیت کودکان

:افغانستان، فقر در افغانستان

 زمانی که اهل رسانه و مطبوعات بودم همیشه دررسانه های گروهی غربی  در باره کودکان خیابانی کابل  چیز های بسیاری می شنیدم شاید هم آنوقت یا باور نمی کردم و یاهم اگر باور می کردم  با همان اعتقاد های کودکانه خودمان و با همان چشم های زل زده به رادیو و تلویزیون در باره آنها اندیشه ای  داشتم .  هدف از این مقدمه این است که واقعا می خواهم از ازین دریچه  درون بیایم و سخن را در باره کودکان خیابانی این سرزمین بخت برگشته باز نمایم و باور داشته باشیم که واقعا سرزمینی که خداوند آب و نان آنرا قسمت ما کرده است تا چه اندازه حوادثات غیر معقول و جبران نا پذیر دارد . من نمی خواهم تمام با شما از چشم دید هایم در رسانه ها و مطبوعات قصه سر بهم بیاورم و در آخر هم به اصطلاح خودمان سر درگم و آشفته بدون اینکه چیزی در خور ما بیفتد کنار برویم و هدف از این سرگردانی ما چیزی جز خط خوانی نباشد . من در این نوشته از چشم دیدم قصه می کنم وازچیز هایکه در این روز های به اصطلاح خوش عیدی روز هایکه خیلی ازآدم های خوشی می کنند وشاد هستند . اما از طرفی هم باآدم های رو برو می شویم که  حتی در این روز های خوش عیدی هم دنبال لقمه نانی برای فامیل شان در خیابان های گرم و داغ کابل سرگردان اند .در همین روز های عیدی و در هوای خیلی گرم و داغ با کودکی معصومی بر خوردم که با مو های ژولیده درکوچه و بازار بوت پالش می کرد . کسیکه به گفته خودش مجبور است اگر نه خیلی دلش می خواهد با دوستان خودش  به میله های عیدی شرکت کند و خوش باشد. اما مادرش برایش گفته که بعد از عید آرد و روغن در خانه ندارند باید درهمین فرصت های عیدی کار نماید تا ....   و در این شکی نیست که بیشترین این کودکان، درآمد شان را ازکوچه و بازار بدست می آورند. یکی از آنها هم علی سینا است که مادرش به اسم علی صداش می کند. او فقط یازده سال عمر دارد ولی دیریست که آموخته است مسئولیت خانواده اش را بپذیرد. علی در تابستان ها بوت پالش می نماید و درزمستان ها کیسه حمام میفروشد. .. پولی راکه بدست می آورد به پدرش می دهد…  زمانیکه حس ام  در آمد و ازاین پسر خجالتی در باره زندگی اش پرسیدم با صدای آهسته و بریده بریده در باره زندگی  اش توضیح داد :”پدرم پیر و مریض است، او به تنهائی از پس امرار معاش ما بر نمی آید.”  …

وقتیکه بر وضعیت کودکان اندکی درنگی نمایم دیده می شود نه تنها درافغانستان بل در تمام جهان این نسل با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می کنند ودروضعیت بسیاربدی قرار دارند . یونیسف آماری داده بود که تقریبأ 246 میلیون کودک بین سنین 5-14 در جهان کار می نمایند. 120 میلیون آن بطور تمام وقت کار میکنند، بقیه در کنار آموزش، مشغول آموختن حرفه و کار اند. کودکان کارگر در آسیا %21 ، در افریقا %41  و در امریکای لاتین %17 می باشد. %70 همه ی کودکان کارگر حرفه های دارند که میتواند به سلامت شان مضر باشد. کودکان که 4 سال بیشتر ندارند حدود 16 ساعت در روز کار میکنند. بیشترین کار کودکان واکس زدن، موترشوئی، روزنامه فروشی، قالین بافی، کفاشی، حمالی، حمل مواد مخدر، پادوی، کار در مزارع و معادن، آجرپزی، تجارت سکس، کار در صنعت تولیدات وسایل بازی، وسایل جراحی  و ورزشی … می باشد.

  در افغانستان کارکودکان چیزی رایج بوده و پشینه طولانی دارد، لازم به تأکید است که استثمار و بهره کشی ازکودکان مخصوصأ در مراتع و مزارع در ضمن سابقه دیرینه اش امر خیلی طبیعی شمرده می شود و مختص دوران حاضر نیست. در شهرها مخصوصأ شهرهای بزرگ خانواده ها جهت کسب شغل، کودکان شان را نزد خیاط، آهنگر، قالین باف و… بعنوان شاگرد می گمارند. این کودکان کارگر نه تنها از حداقل دستمزد محروم اند بلکه در اغلب موارد نیز فقط در بدل یک وعده غذا نیروی کار شان را می فروشند، البته به امید اینکه شغل و حرفه ی بیاموزند. بیشتر کارفرماها از کارکودکان چه مستقیم و چه غیرمستقیم سود می برند چون کودکان کارگر سطح توقع شان پائین و در اغلب موارد غیرمتشکل، بی پناه و تابع هستند بیشتر مورد توجه کارفرماها قرار میگیرند. در ضمن کارفرما و سرمایه داران از کودکان و نیرو کار ارزان شان جهت پائین نگهداشتن سطح حقوق کارگران بزرگسال نیز استفاده می برند.

 براساس آماریکه ازسوی صندوق حمایت کودکان سازمان ملل متحد یونیسف منتشر شده آمده است که تعداد کودکان کارگر درافغانستان به شصت هزار تن می رسد. اما مطمئنأ که تعداد کودکان کارگر در افغانستان بیشتر از این رقم است، چون تنها در کابل 60هزار کودک خیابانی وجود دارد. این درشرایط طاقت فرسا، غیرانسانی و دردآوربه کارهای سخت وشاقه مشغول اند، تا بلکه بدین طریق با درآمد ناچیزی که بدست می آورند، بخشی کوچک از مخارج زندگی خانواده های شان را تأمین کنند. شرایط زندگی آنها دشوار و شانس آنها برای تحصیل حداقل است. کودکان در کارگاه های مرطوب و زیرزمینی های تاخیابان ها به عنوان نیروی کارارزان به کارگرفته شده و همچون بردگان مورد معامله قرار می گیرند.

 فاکتورهای زیادی باعث رونق کارمزدی درمیان کودکان می شوند، در کل کودکان نیروی کارارزان وکم توقع را تشکیل می دهند،کودکان کارگر نیروهای منفرد و غیرمتشکل بوده و قادر بدفاع از حقوق و خواستهای شان نیستند، موقعیت برده وار این کارگران خود زمینه ی است که صاحبان کارگاها و رسته ها به آزمندی تمام آنها را استثمار نموده و درصورت «گستاخی و تمرد» نتنها که بوسیله کارفرما مورد اجحاف و تهدید بلکه در موارد هم مورد ضرب و شتم قرارمیگیرند. کارفرما بدون پرداخت مزد رنج شان به بهانه های واهی و اتهمات ناروا آنها را به سادگی از کار اخراج  می کنند. اگر این کارگران کوچک دست به اعتراض بزنند توسط کارفرما و ایادی اش تنبه شده و تهدید می گردند. و بعضأ توسط مالکین کارگاه ها مورد تجاوز جنسی قرار می گرند. خانواده های فقیر برای امرار معاش، کودکان شان را به بازار کار گسیل می دارند، در اغلب موارد علیرغم آگاهی از وضعیت کودکان شان، بدلیل فقر و تنگدستی سکوت می کنند و بنوعی بر اعمال جنایتکارانه ی صاحبان زور و زر صحه می گذارند.

  چنانچه که همه می دانیم دلایل اصلی سیاه روزی و نگونبختی میلیونی، میلیونها انسان در پهنه گیتی در دنیای نابرابر نظام سرمایه داری است. نظامی که بر اساس نابرابری استواراست نمی تواند مدعی بهروزی و تعالی بشر باشد. کارمزدی کودکان نیز از بلاهتها و فراورد های همین نظام ضدانسانی است. نظم که چون هیولا هر روز انسانها را برای بدست آوردن سود مضاعف به نیستی می کشاند نمی تواند و نمی خواهد ضامن رفاه و آسایش و شادی و امنیت باشد.

هرچند که سال و ماهی را به تعهد ” فقرزدائی” و “ممنوعیت کارکودک” و … هر ازگاهی دربوق و کرنا می کنند ولی آنچه که آفتابی و عریان است این حقیقت مسلم است که این نظام از پس بهره کشی، جنگ و نابودی میلیونی انسانها چه بلحاظ فزیکی و روانی به حیات ننگین اش ادامه می دهد.

  درافغانستان بعد ازسرنگونی امارت اسلامی طالبان وقتی خیره شویم، علیرغم قیل وقالهای زمام داران جدید جمهوری اسلامی افغانستان و اربابان امپریالیست شان، آنچه قابل رویت است فقر، تنگدستی، آوارگی، جنگ و قربانی شدن و به نیستی کشانیده شدن کودکان است. چنانچه در آغاز ذکر شد، حاصل مجاهدت منادیان دموکراسی و حقوق بشر و در این میان حقوق کودکان وجود تنها شصت هزار کودک خیابانی در کابل پایتخت کشور است. کودکانی که اکثرأ بی پناه و آواره اند، هر کدام اگر نه هردو پدر یا مادر شان، بلکه یکی از آنها را حتمأ از دست داده اند.  این کودکان خیابانی در شرایط سخت با زندگی و ناملایمات آن دست و پنجه نرم می کنند، و دم دست ترین نیروی کار ارزان برای استثمار کننده گان اند.

 در سائر نقاط کشور هم وضع بدین منوال و در مواردی بدتر از این است، در مناطق مرزی از این کودکان بعنوان پیک و حمل کننده مواد مخدر استفاده می کنند. بسیاری از این کودکان با محموله های شان ناپدید می شوند و کسی و مرجع از اینکه بر سر آنها چه پیش آمده و یا می آید اطلاعی در دست ندارد. در اثر جنگ بخش بیشتری از روستاها ویران شده است، زمینه امرار معاش برای اغلب مردم روستائی وجود ندارد، مخصوصآ برای مهاجرین که از کشورهای همجوار چون ایران و پاکستان برگشته اند (بویژه نسل جوان ) روستا دیگر رغبتی بر نمی انگیزد و کششی ندارد، بنأ برای امرار معاش به شهر ها رو می آورند و به خیل کارگران مزدی و از آن میان کودکان کارگر افزوده می شود.

 در شهرها بنا به تراکم نیروی کار، همه ی اینها جذب بازار کار نشده و بیشتر شان به حاشیه نشینان تبدیل می شوند. اینجاست که کودکان شان را جهت پیشبرد امور زندگی  و امرار معاش به دست غارتگر بازار می دهند. و این کودکان به کاردرکارخانه هاوکارگاه های صنایع دستی و یا نیز به کار در بازار از جمله واکس زدن، آب فروشی، سگرت فروشی، روزنامه فروشی، کارهای ساختمانی، کفاشی، حمالی، کار در کوره پزخانه ها و …  شروع می کنند. شاید هم از فرط بینوائی به تنفروشی و گدائی رو بیآورند. این کودکان به دلیل مشکلات اقتصادی توسط خانواده وادار و یا هم بدلیل ادای مسئولیت تشویق به کار می شوند و بسیاری از آنان تنها نان آور خانواده  های شان هستند.

 کودکان مهاجر افغان در ایران و پاکستان نیز وضع مناسبتر از بقیه ندارند. این کودکان زمینه تحصیل برای شان مهیا نبوده و نیست،  این کودکان برای کمک به خانواده های شان اکثرا کارهای از قبیل پرس کاری، تراش کاری، آجرپزی، مزدوری و  دست فروشی می کنند.

ساعت کار این کودکان از 5 صبح آغاز شده وروزانه مجبورند تا 18 ساعت کار کنند. کودکان که در کارگاه های قالین بافی مشغول کاراند دراتاقهای تنگ و تاریک و در نامناسبترین شرایط بهداشتی کارمی کنند. بیشتر این کودکان به امراض گوناگون مبتلا هستند از قبیل خمیدگی  ستون فقرات، رماتیزم مفاصل، خرابی شش، درد انگشتان، نفس تنگی، سل و… در واقع این کودکان کارگر درمحیط کارازامکانات ایمنی بی بهره اند و هیچگونه بیمه جانی و درمانی ندارند.

  معمولی ترین شکل کار کودک، کار در خانه است، در روستاها از قدیم کودکان در امور کشاورزی سهم می گرفتند، نگهداری و مواظبت از کودکان کوچکتر، کمک در امور آشپزخانه اینها کارهای هستند که کودکان در انجام آنها سهم دارند ولی هیچگاه بعنوان کار پذیرفته نشده است و از بس که رواج داشته خیلی هم طبیعی مینماید. دخترانی زیادی نزد خانواده های متمول بعنوان کلفت و نوکر کار می کنند. شرایط کار این کودکان خیلی سخت و ساعت آن طولانی است. این ها بیشتر مورد اذیت و آزار حتی آزار جنسی قرار می گیرند ولی کسی کمتر شرایط غیرانسانی این کودکان را می بیند. نتیجه آزارجنسی یا درحقیقت تجاوز جنسی، باردار شدن ناخواسته است که سرانجام اگر که به مرگ هردو مادر و نوزاد نه انجامد، مادربینوا را به بازار تجارت سکس و تن فروشی می کشاند.

 کودکان که مجبور به کارمزدی می شوند، کودکی، نشاط و شادابی و سلامت شان را از آنها می ربایند. نمی توانند به عنوان یک شخصیت مستقل خوب تکامل کنند، آنها ازلحاظ فزیکی وروانی صدمه می بینند. وکارهای راکه مجبور به انجام آنها می شوند موجب آسیب ‌های جدی جسمی آنهامی‌شود. بهره کشی از این کودکان تعرضی آشکار وبی رحمانه و غیر انسانی به حقـوق کودک است.

  خواستم به این بهانه درنگی داشته باشیم به وضعیت کودکان درافغانستان وجهان ، امید وارم مشکلات تمام کودکان معصوم ازسری راه شان برا داشته شود تا بتوانند در تمام امورات زندگی شان موفق باشند . وازخداوند متعال می خواهم که این نسل دوستداشتنی رابه تمام آروز هایشان برساند. وبرای علی جان هم آروزی موفقیت بشتر می نمایم امیدوارم همیشه شادو سر حال باشد و درکنار پدرومادرش زندگی  را به خوبی و خوشی.

به سر برساند . همیشه سبز و خرم باشد، این عزیز دوست داشتنی  .

نویسنده : روح الله سروش

چرا برخی کشورها بر نامگذاری کودکان نظارت می‌کنند؟

یک دختر ۱۵ ساله ایسلندی موفق شد تا نام خود را، با وجود اینکه "مورد تأیید دولت نبود" حفظ کند. چرا برخی کشورها محدودیت‌هایی برای نامگذاری در نظر می‌گیرند؟

معمولاً برای پدر و مادرها سخت است که نامی پیدا کنند که هر دو بپسندند، چه برسد به نامی که مورد تأیید دولت نیز باشد.

بیورک آیدسدوتیر، هنگامی که 15 سال پیش نام "بلئر" را برای دخترش انتخاب کرد، فکرش را هم نمی‌کرد که دارد قانون شکنی می‌کند. 

از نظر مسئولان، بلئر که به معنی نسیم است، نامی مردانه است و استفاده از آن برای دختران مجاز نیست. این به این معنی بود که نام بلئر در واقع در تمام دوره کودکی‌اش، در اسناد رسمی "دختر" بود ولی چندی پیش، دادگاه محلی ریکیاویک رأی به این داد که بلئر می‌تواند اسم دختر نیز باشد او پس از رأی دادگاه گفت: "بالاخره می‌توانم گذرنامه ای با نام بلئر داشته باشم" چندین کشور دیگر – مانند آلمان، سوئد، چین و ژاپن – محدودیت‌هایی برای نامگذاری کودکان دارند. ولی چرا؟ در مورد ایسلند، موضوع بر سر دستور زبان و قواعد جنسیتی و هدف، جلوگیری از به درد سر افتادن کودکان است. گاهی اوقات (هرچند نه همیشه) نیز مسئولان اصرار دارند که نام انتخابی را باید بتوان با حروف ایسلندی نوشت فهرستی از 1863 نام برای دختران و 1712 نام برای پسران وجود دارد. در صورتی که والدین نام فرزند خود را از این فهرست انتخاب نکنند، باید از یک کمیته ویژه، تائیدیه کسب کنند . نگرانی در مورد آینده کودکان، در آلمان نیز باعث دخالت در نامگذاری کودکان می‌شود. یک زوج ترک در آلمان، موفق نشدند نام فرزندشان را "اسامه بن لادن" بگذارند  یک زوج دیگر، بر اساس شهری که در آن با یکدیگر آشنا شده بودند، نام "برلین" را برای فرزندشان انتخاب کرده بودند که با مخالفت مامور ثبت مواجه شد. نهایتاً هنگامی که وکیل خانواده اشاره کرد که دادگاه در یک مورد  با نام "لندن" موافقت کرده است، او راضی شد . ابهام جنسیتی جلوی انتخاب نام "متی" برای یک پسر آلمانی را گرفت؛ چون جنسیت کودکی با این نام واضح نیست. همچنین در آلمان کسی را با نام کوچک مرکل، شرودر یا کهل نمی‌ توانید پیدا کنید، چون انتخاب نام خانوادگی به عنوان نام، ممنوع است .در نیوزیلند، مسئولان با انتخاب نام "4رییل" مخالفت کردند، چون نام ها نمی‌توانند با عدد شروع شوندهمچنین یک قاضی در نیوزیلند به دختر جوانی اجازه داد که نامش را که از آن متنفر بود تغییر دهد: "تالولا در حال رقص هولا از هاوایی"در ژاپن، مسئولان محلی می‌توانند با انتخاب نام‌هایی که به نظرشان مناسب نمی‌آید مخالفت کنند. در سال 1993، جلوی انتخاب نام "آکوما"، به معنی شیطان، گرفته شد.

در چین، افرادی مجبور شده‌اند نام خود را تغییر دهند، چون نام اصلی نامفهوم بوده است  قوانین نامگذاری در ایالات متحده و بریتانیا بسیار آزادتر است.

به گفته مایکل شرود، در آمریکا والدین تقریباً هر نامی که بخواهند را می‌توانند برای فرزندشان انتخاب کنند. او یکی از نویسندگان کتابی است به نام "نام های بد برای بچه‌ها: بدترین نام های واقعی که والدین روی کودکانشان گذاشته‌اند"

به گفته او، در‌واقع والدین این را یکی از روش‌های مهم استفاده از حق آزادی بیان

مندرج در قانون اساسی ایالات متحده می‌دانند.

او می‌گوید: "وقتی از محدودیت‌هایی که در کشورهای دیگر اعمال می‌شود مطلع شدم، واقعاً تعجب کردم"  او می‌گوید نام های عجیب چیز جدیدی نیستند. در اسناد سرشماری قرن 18 و 19، نام هایی مانند "قضاوت پادشاه"، "پاییز باشکوه" یا "طاعون وبا" به چشم می‌خورد  او می‌گوید: "در مجموع تا به حال نام 20 نفر "اسم"، 458 نفر "ویرگول"، 18 نفر "نقطه" و یک نفر هم "نقطه ویرگول" بوده است.

در موارد مشکل‌ساز تر، نام هایی مانند "آیما" (من هستم) و "وانا" (می خواهم) نیز به چشم می‌خورد که معمولاً با نام های خانوادگی مانند "من" (مرد)، "هور" (فاحشه)، "پیگ" (خوک) و غیره همراه است. نام‌های توهین آمیزتری نیز اجازه ثبت یافته‌اند.

ولی چرا باید پدر و مادرها همچین کاری با فرزندانشان بکنند؟

آقای شرود می‌گوید: "خیلی از والدین می‌گویند که می‌خواهند که بچه‌شان تک باشد. آن‌ها فکر می‌کنند که این نام ها بامزه است، فرزندشان را از بقیه متمایز می‌کند و به آن‌ها شخصیت می‌دهد"

او می‌گوید: "همچنین آمریکایی ها خیلی نسبت به فرزندانشان احساس مالکیت می‌کنند و مثلاً می‌گویند 'ما هر کاری که بخواهیم با فرزندانمان می‌کنیم، اگر خوششان نمی‌آید، می‌توانند وقتی بزرگ شدند تغییرش دهند" او می‌گوید، کودکانی که نام های غیرعادی دارند معمولاً درمدرسه مورد آزار دیگرا قرار می‌گیرند ولی بعدها نام خود را می پذیرند

به عقیده آقای شرود، برخی از نام های توهین آمیزتر را می‌توان مشخصاً به عنوان کودک آزاری تلقی کرد، ولی راه حل در تغییر قوانین نیست.

او می‌گوید: "من نمی‌گویم که دادگاه ها نباید دخالت کنند، ولی من ترجیح می‌دهم که این اتفاق تنها زمانی بیافتد که والدین نمی‌توانند به توافق برسند و موضوع به دادگاه کشیده می‌شود" او ادامه می‌دهد: "من فکر می‌کنم که در بیشتر موارد، والدین به راحتی کوتاه می‌آیند. به نظر من شواهد نشان می‌دهد که مواردی که نام های انتخابی آزاردهنده است به‌قدری معدود است که نیازی به تغییر قوانین نیست" با این حال در برخی موارد دادگاه ها مجبور به دخالت شده‌اند هنگامی که "توماس بوید ریچی سوم" می‌خواست نام کوچکش را به "3" تغییر دهد، دادگاهی در کالیفرنیا به او گفت که چنین نامی "ذاتاً گیج‌کننده" خواهد بود.

   آموزش

 نکته کلیدی برای ترغیب کودکان به آموختن

. یک - خودتان، مثال و الگوی عملی برای او باشید.

کودکان دوست دارند از والدین خود بیاموزند و تقلید کنند. به مطالعه علاقه نشان دهید تا آنها شما را سرمشق خود قرار دهند. با صدای بلند برای آنها کتاب بخوانید تا این علاقه به مطالعه به آنها تلقین شود. برای جلب علاقه کودک می توانید قسمتی از داستان را خودتان بخوانید و اجازه دهید کودک خودش بقیه داستان را بخوانید.

 دو -وقتی می خواهید به یک کودک آموزش بدهید، برای وسوسه کردن او می توانید در بدو امر با یک بازی مرتبط با موضوع شروع کنید. سپس یک گام جلوتر رفته و با نظم و ترتیب بیشتری به او آموزش دهید. مثلاً بازی ها و سرگرمی های ریاضی ابزار مناسبی برای آموزش اعداد به کودکان کم سن و سال هستند.

   سه - میل به آموختن را به او تلقین کنید. خوب گوش دادن، خوب نگاه کردن، خوب اندیشیدن و خوب خواندن را به عنوان چهار اصل مهم یاد گری به او معرفی کنید. وقتی کودک در این مورد مهارت پیدا کند و این مفاهیم را به کار گیرد، چهارچوبی برای آغاز میل به آموختن در او شکل می گیرد.

. چهار -هیچ چیز مانند جایزه در کودکان، انگیزه ایجاد نمی کند.

هنگام کسب موفقیت، به آنها جایزه بدهید. باید بدانید کودک شما به چه چیزی علاقه دارد. از همان به منظور تحریک انگیزه او برای دستیابی به هدف استفاده کنید. نیازی نیست از جوایز گران قیمت استفاده کنید. یک اسباب بازی گران قیمت سطح توقع او را بالا می برد.

. پنج -کودک را از تکنولوژی و علم روز دنیا دور نکنید.

تکنولوژی روش کمکی دیگری برای یادگیری و ابزاری است که والدین می توانند عاقلانه از آن استفاده کنند. با ارائه بازی های کامپیوتری درسی درباره موضوعاتی نظیر ریاضی و زبان های خارجه، می توانید شدت وابستگی و علاقه او را به کامپیوتر مهار و کنترل کنید.

. شش -فرزند خود را تنها به کتاب ها و متن های درسی مدرسه محدود نکنید.

با استفاده از منابع دیگر مانند کتاب ها و مجلات کودکان، افق فکری او را وسیع تر کنید.

  هفت - اجازه دهید کودک نقش بازی کند، اشعار را از حفظ بخواند یا برای شما داستان تعریف کند.  فرزندان شما می توانند به نوبت به دیگری گوش فرار داده و یا ارتباط برقرار کنند. 

با حسادت کودكان چه کنیم؟

تقریباً همه کودکان حسادت را تجربه می‌کنند

گاهی نسبت به خواهر و برادرهایشان و گاهی

هم نسبت به کودکان دیگر این احساسی طبیعی است اما اگر کودک هر بار بخواهد خودش را با بقیه مقایسه کند دچار مشکلاتی خواهد شد. به همین علت لازم است به کودکتان یاد بدهید که بتواند احساس حسادت خود را کنترل کند. بدین ترتیب نه تنها احساس بهتری خواهد داشت بلکه بهتر می‌تواند با دیگر کودکان برخورد کند و روابط اجتماعی بهتری داشته باشد. می‌پرسید چگونه؟

حتماً شما هم وقتی کودک 4 ساله‌ تان با حسرت از ماشین پسر همسایه تعریف کرده و از شما خواسته تا مثل همان را برایش بخرید متوجه حسادت فرزندتان شده‌اید. شاید هم وقتی دخترتان عروسک دخترخاله‌ اش راپنهانی برداشته تا با خودش به خانه ببرد متوجه شده باشید که او هم درگیر حسادت شده. گاهی هم کودکان بزرگتر به همصنفی شان که نمره بالاتر گرفته حسادت می‌کنند و ممکن است با به دنیا آمدن یک نوزاد جدید در خانه دست به خشونت بزنند و سعی کنند رقیب تازه را از میدان خانواده بیرون کنند.

تجربه این حسادت‌ها که خود انواع مختلفی دارند می‌تواند برای فرزند شما مشکلاتی ایجاد کندو نه تنها روابط او با همسالانش را به خطر بیندازد بلکه باعث سرخوردگی و ناراحتی خود او هم بشود. به همین علت متخصصان توصیه می‌کنند با روشهای زیر سعی کنید به کودک کمک کنید که حس خود را کنترل کند و به جای حسادت، غبطه را جایگزین کند تا او را به تلاش بیشتر وادارد نه آسیب رساندن به خودش و دیگران!

احساسات کودک را بشناسید.

سعی نکنید حسادت کودک را محکوم کنید. این روش فایده‌ای برای او ندارد. کودک وقتی ببیند به احساس او توجهی نمی‌کنید و انگار خواسته او را نمی‌شنوید، بلندتر داد می‌زند تا به او توجه کنید. بنابر این سعی کنید به کودک نشان دهید که به احساس او اهمیت می‌دهید. مثلا به او بگویید می‌دانم برایت سخت است که وقتی من خواهر کوچکت را می‌خوابانم، تو خودت لباس‌هایت را عوض کنی اما اگر کمی صبر کنی می‌توانم به تو کمک کنم. می‌دانم دلت می‌خواهد من بیشتر با تو بازی کنم. من هم دلم برای بازی با تو تنگ شده امالازم است مراقب خواهر کوچک ات  باشم تا بزرگتر شود و بتواندبا تو بازی کند. یا مثلا وقتی در بازی بازنده می‌شود. به او بگویید می‌دانم که نا امید شدی ودلت می‌خواست تو هم مثل هم صنفی ات برنده شوی اما خوب بازی کردی و می‌توانی دفعه بعد تو برنده باشی. همه یا هیچ را انتخاب نکنید.

بعضی از کودکان به علت مقایسه کارهای خودشان با دیگران و حسادت به دیگران از انجام کارهای مورد علاقه‌شان هم باز می‌مانند.  کودکی علاقه‌ مند به نقاشی و کارهای هنری است اما با شروع مکتب مدام کار دستی و نقاشیهای خودش را با بقیه مقایسه می‌کند و می‌بیند که مال بقیه همصنفی هایش بهتر است.

بعد از مدتی او دیگر تمایلی به انجام این کارهای هنری نشان نمی‌دهد و از انجام آن سر باز می‌زند. فکر می‌کنید والدینش چگونه می‌توانند به او کمک کنند. مادر کودک به او می‌گوید: من هم زیاد نقاشی ام خوب نبود. اما از نقاشی کردن لذت می‌بردم. به همین علت زیاد نقاشی می‌کشیدم و تمرین می‌کردم تا اینکه نقاشی ام بهتر و بهتر شد. تو هم هر چه بیشتر تمرین کنی نقاشی ات زیبا‌تر از قبل می‌شود.

کودکان در سنین ابتدایی خیلی زود نتیجه می‌گیرند که در یک فعالیت خاص توانایی خوبی دارند یا ضعیف هستند. طفلی به فوتبال علاقه دارد اما بازی نمی‌کند چون فکر می‌کند که خوب فوتبال بازی نمی‌کند. او مرتب از بازی طفل دیگری تعریف می‌کند و حتی به او حسادت می‌کند که اینقدر خوب می‌تواند گل بزند.به نظر شما پدرش چه به او بگوید تا حسادت او به ضررش تمام نشود. پدر طفل به او گفت: پسرم به نظر تو بهترین  فوتبالیست کیست؟ چرا؟

آنوقت است که حس قدر دانی جای احساسحسادت را در وجود فرزندتان خواهد گرفت..

در این حالت کودک شما کم کم متوجه می‌شود که حق انتخاب دارد. می‌تواند هر روز   چشم به وسایل دیگران بدوزد و حسرت داشتنشان را بخورد یا اینکه به آنچه ضروری است پسنده کند و از هدیه دادن به دیگران لذت ببرد..

بر توانایی‌هایش تکیه کنیداغلب کودکان خود را با خواهر و برادرشان مقایسه می‌کنند و به آنها حسادت می‌کنند. درباره وسایل شاید بتوانید با همان سان خرید کردن این حس را کم‌تر کنید اما درباره توانایی‌های فردی که معمولا متفاوت است نقش شما بسیار حساس‌تر می‌شود..

در این باره بهتر است بر توانایی‌های فردی آنها بدون اینکه مقایسه‌ای انجام دهید، تاکید کنید و نشان دهید که به این توانایی‌ها افتخار می‌کنید و البته بدون مقایسه هر کدام را بخاطر یک خصوصیت خاص تحسین می‌کنید. مثلا به فرزندتان بگویید که از طرز داستان تعریف کردن او خوشتان می‌آید و لذت می‌برید وقتی او با قصه گویی‌اش همه را می‌خنداند. و فرزند دیگرتان را به خاطر شعرخواندنش تحسین کنید و به آنها بفهمانید که هر دو آنها را دوست دارید و به آنها افتخار می‌کنید. یادتان باشد همه کودکان حتی تلخ‌ ترین آنها هم خصوصیاتی دوست داشتنی در خود دارند که بتوانید آن را برجسته کنید و به آن تاکید کنید.

در همه چیز عدالت را رعایت کنید.

وقتی برای یکی از فرزندانتان خرید می‌کنید مطمئن باشید که خواسته‌های دیگری هم از نظرتان دور نمانده است. اگر امروز برای پسرتان توپ فوتبال می‌خرید، بهتر است همین امروز برای دخترتان هم چیزی بخرید حتی اگر یک گل سر کوچک باشد.

اگر سن و سال و جنس فرزندانتان به هم نزدیک است بهتر است مشابه برایشان خرید کنید تا بهانه به دست آنها ندهید. اما تا می‌توانید سعی کنید بریگانه بودن آنها در نوع خود تاکید کنید. مثلاً اگر یکی از آنها فوتبالیست خوبی است و دیگری خوب نقاشی می‌کشد می‌توانید برای یکی توپ فوتبال و برای دیگری مداد رنگی تهیه کنید و علت این تفاوت را هم گوشزد کنید.

مراقب رفتار و گفتارتان باشید

وقتی کودکی دارید که به نوزاد حسادت می‌کند، یادتان باشد که کودک بزرگ‌تر را با حرفهایتان بر علیه کودک کوچکتر تحریک نکنید. مثلا به جای اینکه بگویید بچه خوابیده نمی‌توانیم به پارک برویم. به کودک بگویید: عصر وقتی هوا خنک‌تر شد به پارک می‌رویم.

اول جون جهانی اطفال و روز چهارم جون روز جهانی کودکان بیگناه قربانیان تجاوز

روز جهانی کودک گرامی باد

کودکان و نوجوانان از محروم ترین و بی حقوق ترین بخش های جامعه هستند در جای جای دنیای امروز کودکان قربانیان بی دفاع در برابر فقر ، جنگ، آواره گی و بیخانمانی هستند دنیایی که برای کودکان جز تباهی و سیاهی، جز رنج و سختی، جز فقر و گرسنگی، جز بهره کشی و آزار و تحقیر چیز دیگری به ارمغان نیاورده است.

در کشور ما کودکان از فقر و فلاکت تبعیض و نابرابری رنج می برند هزاران کودک از نقطه مرزی تا زیرزمین های نم دار تا کارگاه ها تا کوچه و بازار شهر به کار وادار می شوند هزاران کودک بی پناه و خیابانی که  شب هایشان را هم بر روی کارتن ها در گوشه و کنار خیابان ها سپری می کنند کم نیستند از همین کودکان که به جرم بزه کار راهی زندان شده اند تا روزهای زندگی شان را در آنجا سپری کنند و زمانی که سن شان به 18 سال رسید حلق آویز شوند کم نیستند از همین کودکانی که جسم و جانشان در دوران کودکی مورد آزار، شکنجه و سوء استفاده قرار میگرد، تحقیر می شوند و در تمام زندگی طعم تلخ این آزارها و حقارت را با خود دارند.

این کودکان و نوجوانان گناهی نکرده اند و نمی توانند مجرم باشند آنها تنها قربانیان شرایط وضع موجودند کسانی که از سر فقر می توانند به هر راهی کشیده شوند و مورد سوء استفاده توسط باند های مختلف قرار گیرند خرید و فروش شوند و به هر کاری وادار شوند تعرض به حقوق کودکان آزار و شکنجه و اعدام کودکان جز چشم و گوش بستن بروی واقعیات موجود جامعه نیست واقعیتی که سیاه بر سفید بر کل حیات جامعه عیان است . حقایق موجود،آمارها، گزارشات و مشاهدات از عمق این مشکلات حکایت می کند واقعیتی تلخ اما انکار ناپذیر، کودکان قربانی وضع موجود هستند . سکوت در این رابطه جایز نیست ، حقوق کودکان باید رعایت شود زندگی کودک باید تامین شود.

کودکان به حمایت ما نیاز دارند وهر گونه تغییر و تحول به نفع کودکان در جامعه به اقدامات ما در مقیاس جامعه بستگی دارد . تامین زندگی و رعایت حقوق کودکان باید در اولویت همه برنامه های خرد و کلان جامعه قرار گیرد هرگونه قوانین و مقرراتی که مستقیم یا غیرمستقیم زندگی کودکان را با سختی و رنج مواجه می کند باید فورا تغییر و اجرای آن متوقف شود خواست ما خواست همه ی انسانهای آزاده و بشر دوست است  بهره مند شدن همه  کودکان از تمامی حقوق انسانی و در خور,  فارغ از جنسیت شان , نژاد شان , زبانشان و هر آنچه که دیوارهای جدایی بین انسانها می کشد  خواست ما  تامین فوری امنیت , مسکن و رفاه برای همه ی کودکان خیابانی و بی پناه است . خواست ما آموزش و پرورش رایگان , تداوی رایگان برای همه ی کودکان است  خواست ما برچیدن ابزار خشونت و بهره کشی از کودکان است . خواست ما ممنوعیت حکم حبس , شلاق و اعدام برای کودکان است دفاع از حرمت انسانی کودکان ،دفاع از حقوق کودک ، تامین زندگی شایسته برای کودکان  ،رفع رنج و مشقت از زندگی کودکان در گرو تلاش همه ماست  کودکان این جامعه کودکان ما هستند نباید از کنار درد و رنج آنها بگذریم . باید برای زندگی کودکانه آنها احترام قائل شویم و فرصت کودکانه زیستن را از آنها نگیریم . پس بیاید باهم کوشش کنیم که شرایط بهتری برای کودکان فراهم نماییم.

پروژه های کمک به تحصیل کودکان

در بسیاری از جوامع انسانها در کنار مسئولیت های فردی، خانوادگی و اقتصادی که در مقابل خود و اطرافیانشان دارند،اهمیت زیادی به مسئولیت اجتماعی میدهند.و جدا از مسئولیت اجتماعی که هر فرد نسبت به محیط اطراف خود دارد، شرکت ها  ،موسسات، و مراکز تولیدی کوچک و بزرگ هم بخشی را برای انجام مسئولیت اجتماعی خود در نظر میگیرند و برای آن بودجه ای،  به فراخور درآمد و وضعیت مالی موسسه اختصاص میدهند.  از انواع  این نوع پروژه میتوان پروژه های مربوط به کودکان را نام برد. این پروژه ها ی کمک به تحصیل کودکان، مانند اعطای بورس تحصیلی به آنان، اهدای پوشاک ، ساختن مدرسه در مناطق محروم، حتی برنامه ریزی جهت ایجاد سرگرمی برای کودکان و ... میباشد.

هنرمندان هم در انجام این نوع پروژه ها اغلب پیش قدم میباشند. ایجاد کنسرت هایی به نفع کودکان، برگزاری نمایشگاههایی از آثارشان و فروش آنها برای کمک به کودکان تخصیص میدهند.