راز شمع چیست ؟

چرا روی کیک تولد شمع روشن می کنند ..؟

تا حالادقت کردید که در مراسم عرفانی و روحانی و جاهای مقدس چرا شمع روشن می کنند؟

تا حالا به این فکر کردید که چرا روی کیک تولد شمع می مانند و لحظه ی پف کردن شمع می گويند آرزو كرده دعا کن ..؟

راز شمع : عالم خلقت اگر تجزیه شود به چهار عنصر می رسیم : آب...آتش...باد...خاک و در دل این چهار عنصر حكمت هاي الاهي وجود دارد اگر موقع دعا کردن جایی باشیم که این چهار عنصر وجود داشته باشند استجابت دعا به شدت اتفاق می افتد شمعی که می سوزه این چهار عنصر را با هم داره: موم شمع : خاک شعله شمع : آتش دود شعله : باد موم ذوب شده : آب وقتی موقع دعا کردن به شمع در حال سوختن نگاه می کنی به حكمت الاهي متصل تر می شی ودعا به راحتی به عالم بالا می ره و به استجابت می رسه اگه با قوانین خیر هماهنگ باشه. كه ، راز شمع اینست ... !

و پف کردن شمعها به خاطری ست که گفته می شه هر چه از عمر گذشته بود گذشت زنده گی را باز تازه آغاز می کنم و ... برای همین در محراب ها و مکان های مقدس برای دعا کردن شمع روشن می کنن و روی کیک تولد شمع می گذارند و لحظه ی پف کردنش می گن : آرزو کن و دعا ...!

ممکن میراث زردشت ها باشد اما به جاست عشق الاهي همراه تان

آیا می دانید؟
همه مردم دنیا قذافی، را به عنوان یک دیکتاتور آدمکش دیوانه میشناسند
متن زیررابخوانید تا بدانید قذافی خوبی هایی هم داشته است خداحافظی مردم ليبی با امكانات رفاهی زمان حکومت معمر قذافی.
✅در لیبی چیزی به نام قبض برق وجود نداشت. هزینه برق برای همه رایگان بود!
✅چیزی به نام بهره بانکی وجود نداشت. همه بانک‌ها موظف بودند وام‌هایی با صفردرصد سود ارائه کنند!
✅داشتن خانه یک حق مسلم برای تمام لیبیایی‌ها بود!
✅هر زوج تازه ازدواج کرده، از دولت معادل شصت‌هزار دلار بابت خرید آپارتمان و شروع زندگی هدیه می‌گرفت!
✅هزینه تحصیل و هزینه‌های پزشکی در لیبی مجانی بود!
✅قبل از قذافی 25درصد مردم باسواد بودند و در حال حاضر 83درصد!
✅اگر یکی لیبیایی تصمیم می‌گرفت زراعت کند، مزرعه، خانه، تجهیزات، بذر و احشام برای شروع کار به صورت رایگان به او داده می‌شد!
✅بیمارستانهای مدرن و پزشکان و متخصصان برای عموم مردم حتی در کویر در دسترس قرار داشت و بیمه های اجتماعی مخارج آنرا پرداخت می کردند
✅اگر یک شهروند لیبی به امکانات پزشکی مورد نیازش در داخل لیبی دست پیدا نمی‌کرد، دولت هزینه اقامت او را در خارج از کشور به مقدار 2300دلار در ماه تقبل می‌کرد!
✅ تحصیل در تمامی مدارس و دانشگاه ها برای همه رایگان بود !
✅اگر یک شهروند لیبی موتر می‌خرید، نیمی از هزینه آن توسط دولت پرداخت می‌شد!
✅قیمت بنزین در لیبی 14 سنت در لیتر بود!
✅لیبی هیچ بدهی خارجی نداشت و غیر از آن صدوپنجاه میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت که اکنون تمام آن پول در دنیا بلوک شده است!
✅اگر یک لیبیایی نمی‌توانست شغلی مرتبط با تحصیلات خود پیدا کند، دولت موظف به دادن دستمزدی معادل همان شغل، تا زمان پیدا شدن شغل برای او بود!
✅قسمتی از درآمد فروش نفت لیبی، سالیانه به حساب بانکی هر شهروند واریز می‌شد !
✅هر زنی که زایمان می‌کرد، پنج‌هزار دلار از دولت هدیه دریافت می‌کرد!
✅قیمت چهل قرص نان در لیبی، پانزده سنت بود!
✅بیست و پنج درصد اهالی لیبی تحصیلات دانشگاهی داشتند!
✅قذافی بزرگترین پروژه آبیاری اجرا شده توسط انسان را در بیابان‌های لیبی پیاده‌سازی کرد که در تمام صحرا امکان دسترسی به آب وجود داشته‌باشد.
✅در روزنامه شرق ضمن تایید تلویحی موارد بالا نقدی بر این کارهای صورت گرفته، نوشته ‌شده‌است.
✅" مردمانی که با مشتهای گره کرده انقلاب میکنند روزی با دستان باز گدایی خواهند کرد.
Возможно, это изображение 1 человек
Все реакции:
Груб Сохтаги, Ahad Selab и ещё 49

 

چو دزدی با چراغ آید،
دو سارق وارد یک ویلا شدند و پس از جستجو گاوصندوق را پیدا کردند.  دزد بزرگ آن را با تجربه خود بدون نیاز به هیچ شکستگی باز کرد. پر از پول بود.
دزد پول را بیرون آورد. روی یکی از صندلی های دور میز نشست و به دزد جوانتر گفت:ورق را از جیب خود بیرون بیاور.سارق جوان حیرت زده گفت: بیا فرار کنیم قبل از اینکه وجود ما را احساس  کنند. اگر بخواهیم بازی کنیم در خانه بازی می کنیم.
سارق متخصص به شدت او را سرزنش کرد و گفت:من رهبر هستم. همانطور که می گویم عمل کن.
در یخچال را هم باز کن و سه قوطی پپسی و سه لیوان بیاور!!!
مرد جوان با ترس ورق را بیرون آورد و آنها شروع به بازی و نوشیدن کردند ...
سارق متخصص گفت: تلویزیون را روشن  و صدای آن را تا انتها بالا ببر.
  مرد جوان تردید کرد و سارق متخصص او را شدیداً توبیخ کرد. سارق جوان در حالی که مات و مبهوت بود به حرف استادش عمل کرد با این تصور که استادش دیوانه شده.
او از ترس می لرزید زیرا میدانست آنها را دستگیر کرده و در زندان خواهند انداخت.
صاحب ویلا بیدار شد. تپانچه ای در دست گرفت و گفت:چیکار میکنید شما دزدها؟  هیچ کس حرکت نکند وگرنه شما را خواهم کشت.دزد متخصص اهمیتی نمی داد و به دوست جوانش گفت:
بازی کن! بازی کن و به او توجه نکن.صاحب قصر به پلیس زنگ زد.
پلیس آمد و صاحب قصر به آنها گفت: اینها دزد هستند و این پولی را که جلوی  آنهاست از خانه من سرقت کردند.سارق متخصص به پلیس گفت:
این مرد دروغگو است. او ما را دعوت کرد تا با او بازی کنیم. در واقع بازی کردیم و او را بردیم. وقتی تمام پول خود را از دست داد اسلحه خود را بیرون آورد و گفت: یا پول من را پس می دهید یا با پلیس تماس می گیرم و به آنها میگویم که شما دزد هستید!
افسر به سه قوطی پپسی و پولهای پراکنده روی میز نگاه کرد. همچنین صدای بلند تلویزیون و به سارقان که در حال ورق بازی بودند و به هیچ کس اهمیت نمی دادند.
پلیس به صاحب قصر گفت: شما در خانه خود قمار بازی می کردید و وقتی تو شکست خوردی به ما زنگ زدی!اگر دوباره این موضوع را تکرار کنید من تو را به زندان خواهم انداخت.
سپس افسر به  طرف در رفت تا بیرون برود.سارق متخصص به او گفت:جناب سروان!
اگر بیرون بروید و ما را اینجا بگذارید ممکن است او ما را بکشد.
و این چنین شد که دو سارق با پول و تحت حفاظت پلیس از خانه خارج شدند!
https://chat.whatsapp.com/HOEYBAe5Gr5HxMVxYcwRVQ

ارسالی خالد خبیری                                                                                                                                                      

شخصی به شیراز میگوید :

سعدیا شیرازیا ! نامت بس است

خانه ات را دیدم از خار و خس است

سعدی درجواب میگوید :

دیگران رفتند ماهم می رویم

 

از برای چند روزی ما بس است .

 نابينا به ماه گفت : دوستت دارم .

 ماه گفت :چه طوري؟

 تو که نمي بيني !

 نابينا گفت : چون نمي بينمت دوستت دارم .

 ماه گفت:چرا؟

 نابينا گفت: اگر مي ديدمت عاشق زيباييت مي شدم

 ولي حالا که نمي بينمت 

 عاشق خودت هستم .

زن رو باید بغل کرد و بی دلیل بوسید

حتی وقتی آرایش نداره
موهای دست و پاش یه کم در اومده
دو روز وقت نکرده ابروهاشو برداره
موهاشو برات براشینگ نکرده
پیژامت رو پوشیده و خودشو گوله کرده تو تخت
توی جای خالیه " تو " که هنوز گرمای تنتو داره ...
که سرشو فرو کرده توی بالشتت که بوی تنتو ، نه " اُدکلنت "
بوی تنتو با لذت با هر نفسش بکشه تو ریه هاش ...
زن رو باید بغل کرد و تو بغل نگه داشت
و با همه شلختگی ظاهریش عاشقانه بوسش کرد
تا احساس امنیت کنه
که مردش همه جوره دوسش داره

 

یک داستان کوتاه جالب خنده دار وآموزنده.....!!!
پشت دروازه اطاق عملیات نگرانی موج میزد. بالاخره دكتر وارد شد، با نگاهی خسته، ناراحت و جدی ...داکتر جراح در حالی 

كه قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :"متاسفم كه باید حامل خبر بدی برایتان باشم، تنها امیدی كه در حال حاضر برای عزیزتان باقی مانده، پیوند مغزه. است این عمل، كاملا در مرحله أزمایش، ریسكی و خطرناك است ولی در عین حال راه دیگر ای هم وجود نداره، بیمه تمام مصارف عملیات را پرداخت میكند ولی مصارف مغز را خودتان باید پرداخت كنید.اعضاء خانواده در سكوت مطلق به گفته های دكتر گوش می كردند، بعد از مدتی بالاخره یكی شان پرسید:"خوب، قیمت یک مغز چند است؟"دكتر بلافاصله جواب داد :"5000$ برای مغز یك زن و 200$ برای مغز یك مرد."موقعیت خوبی نبود، خانمهای داخل اتاق سعی می كردند نخندند و نگاه شان با آقایان داخل اتاق نفتد فکر بدنكند، بعضی ها هم با خودشان پوزخند می زدند !بالاخره یكی طاقت نیاورد و سوالی كه پرسیدن اش آرزوی همه بود از دهن اش پرید كه : "چرا مغز خانمها گران تر است؟"دكتر با معصومیت بچه گانه ای برای حضار داخل اتاق توضیح داد كه : "این قیمت تثبیت شده مغز است!"ولی مغز آقایان چون زیاداستفاده میشود، خوب دست دوهم است و طبیعتآ .ارزانتر!"است

عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست ، پرسیدند : کجا میروی؟

گفت : می روم با آتش، بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم،

 

تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند،

نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم

به نسل های بعدی بگویید: نسل ما نه سر پیاز بود و نه ته پیاز.
نسل ما خود ِ پیاز بود که هرکی مارا دید، گریه کرد

 

پیرزنی بود که  ؛ هر روز با قطار از روستا برای  خرید مایحتاج خود به شهر می آمد ...

کنار پنجره می نشست  ؛ وبیرون را تماشا می نمود..

گاهی؛ چیزهائی از کیف خود در می آورد

و از پنجره قطار به بیرون پرتاب می نمود

یکی از مسئولین قطار کنار ایشان آمد و با تحکم پرسید که: پیرزن چکار می کنی؟!

پیرزن؛ نگاهی به ایشان انداخت و لبخندی مهربان گفت : من بذر گل در مسیر می افشانم

آن مرد با تمسخر و استهزا  ، گفت  : درست شنیدم  ؛ تخم گل در مسیر می افشانی؟!

پیرزن جواب داد  ؛ بله تخم گل...

مرد خنده ای کرد و گفت  : اینرا که باد می برد  ؛ بنده خدا  ؟

پیرزن جواب داد  ؛ من هم می دانم که باد می برد... ولی مقداری از این تخمها به زمین می رسند و خاک آنها را می پوشاند

مرد که خیال می کرد پیرزن خرفت شده است

گفت: با این فرض هم آب می خواهند .

پیرزن گفت  : افشاندن دانه با من  .. آبیاری  با خدا..

روزی خواهد رسید که گل و گیاه تمام مسیر را پر خواهد کرد؛  و رنگ راه تغییر خواهد نمود و بوی گلها مشام تمام ساکنین و مسافرین  را نوازش خواهد داد  و من و تو و دیگران از رنگی شدن مسیر لذت خواهیم برد ...

مرد از صحبت خود با پیرزن جواب نگرفت

با تمسخر و خندیدن به عقل آن پیرزن  ؛ سرجای خود برگشت  ...

مدتها  گذشته  بود که  ؛ آن مرد  سوار قطار شدجزمسافرین  و کنار پنجره نشسته و بیرون را نگاه می کرد

که یک دفعه متوجه بوی خاصی شد.. کنجکاو شد؛ دیدکه رنگ مسیر هم عوض شده است

و از کنار رنگها و رایحه های نشاط آور رد می شدند

و مسافرین با شوق و ذوق گلها را به همدیگر نشان می دادند

آن مرد  ؛ نگاهی به صندلی همیشگی پیرزن انداخت  ؛ ولی..... جایش خالی بود

سراغش را از دیگران گرفت  ؛  گفتند  : چند ماه است که ؛ از دنیا رفته است

اشک از دیدگان آن مرد سرازیر شد

و به نشانه احترام به آن همه احساس بلند شد و تعظیم نمود

********

آن پیرزن رنگ و بوی گلها را ندید و استشمام نکرد  ؛ ولی هدیه ای زیبا به دیگران تقدیم کرد 

همیشه عشق و محبت و مهربانی به دیگران هدیه بده  ؛

روزی خواهد رسید  آنکس که به او محبت می کنی با انگشت اشاره

از شما به نیکی یاد خواهد کرد...

بیا تا جهان را به بَد نَسپَریم

به کوشش همه دستِ نیکی بریم

نباشد همی نیک و بَد پایدار

همان بِهْ که نیکی بُوَد یادگار

 بشر بیتردید مسئول گرمایش زمین است'

شرکت کنندگان در نشست استکهلم صراحتا بشر را مسئول گرمایش آب و هوای زمین دانسته اند

گروهی از پژوهشگران از کشورهای مختلف جهان اعلام کردهاند که گرمایش زمین در دهه های اخیر قطعا نتیجه اقدامات بشر بوده است.

محیط زیستی که هشت سال تب دار را گذراند

روز جمعه، ٥ میزان (٢٧ سپتامبر)، شرکت کنندگان در اجلاس بینالمللی بررسی تغییرات آب و هوا که در استکهلم، پایتخت سوئد تشکیل شده، پس از یک هفته مذاکره و تبادل نظر، نخستین گزارش علمی خود را منتشر کرد.

این گزارش صراحت دارد که بخش عمده تغییرات آب و هوایی زمین از دهه ١٩٥٠ به این سو "در طول دهه ها و هزاره های قبل سابقه نداشته است."

در این گزارش آمده است که از زمان ثبت آمار دمای کره زمین از دهه ١٨٥٠ میلادی به بعد، افزایش ثبت شده در دمای آب و هوای کره زمین در سه دهه اخیر بیش از هر دوره دیگری بوده است.

شین داهه، رئیس یکی از کمیتههای کاری اجلاس استکهلم گفته است که "ارزیابی علمی ما حاکی از آن است که دمای جو و آب اقیانوس ها در این مدت افزایش یافته، میزان یخ و برف موجود بر سطح زمین کاهش پیدا کرده، سطح متوسط آب دریاها بالاتر آمده و غلظت گازهای گلخانهای در هوا بیشتر شده است."

در مورد گرمایش آب و هوای کره زمین از دهه ١٩٥٠ تا کنون، نیمی از این افزایش قطعا معلول اقدامات بشر بوده است.، توقف نسبی در افزایش دمای کره زمین از سال ١٩٩٨ تا کنون را مهم ندانسته و پژوهشگران در مورد دلیل این وضعیت گفتهاند که در سالهای پیشتر، دمای کره زمین به دلیل بروز چرخه موسوم به "ال نینیو" به طور غیرعادی گرم شده بود و با تمام شدن این چرخه، طبیعتا کاهش یافت.

نشست استکهلم تاکید داشته که افزایش دما "بر سطح زمین، در هوا و آب اقیانوسها انکارناپذیر بوده" و افزوده است که دوره پانزده ساله توقف افزایش دما، کوتاهتر از آن است که بتوان آن را حاکی از تغییری در روند بلند مدت افزایش گرمایش کره زمین محسوب کرد.

قرار است کارشناسان اعزامی از کشورهای مختلف طی دوازده ماه آینده به تبادل نظر در زمینه عوامل گرمایش کره زمین ادامه دهند

شرط عشق

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. . .

نامزد وی به عیادتش رفت و در میان حرف هایش از درد چشم خود می نالید . . .

بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را گرفت . . .

مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم مینالید . . .

موعود عروسی فرا رسید . . .

زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود . . .

مردم می گفتند : چه خوب عروس نا زیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد . . .

۲۰ سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت ، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود . .

همه تعجب کردند ! ! !

مرد گفت : من کاری جز شرط عشق را بجا نیاوردم . 

تصور کنید بانکی

دارید که در آن هر روز صبح ۸۶۴۰۰ افغانی به حساب شما انداخته  میشود و تا آخر شب فرصت دارید تا همه پولها را خرج کنید. چون در  آخر شب حساب خود به خود خالی میشود.
در این صورت شما چه خواهید کرد؟ هر کدام از ما یک چنین بانکی داریم:
بانک زمان!هر روز صبح، در بانک زمان شما ۸۶۴۰۰ ثانیه کریدت ریخته میشود و آخر شب این کریدت به پایان میرسد. هیچ برگشتی نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمیشود.
ارزش یک سال را دانش آموزی که موفق شده  است میداند.
ارزش یک ماه را مادری که فرزندی به دنیا آورده میداند،
ارزش یک هفته را مدیر یک هفته نامه میداند،
ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را میکشد،
ارزش یک دقیقه را شخصی که از بس شهری  مانده،
و ارزش یک ثانیه را آنکه از تصادفی مرگبار جان به در برده، میداند.
هر لحظه گنج بزرگی است، گنج تان را رایگان از دست ندهید، باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچکس منتظر نمی ماند.
دیروز به تاریخ پیوست. فردا معما است. و امروز یک هدیه است.

 

مردی در جزیره ای تصادفا افتاد که همه ساکنین آن زن ها بودند زنها تصمیم گرفتند مرد را اعدام کنند وپیش ازاعدام ازاو خواستند که آخرین خواستش را بگوید مرد گفت : می خواهم زنی مرا اعدام کند که خودرا زشت ترین زن جزیره میبیند ! هیچ دیگه مرد تا حالا زنده است دوکان خوراکه فروشی باز کرده و خدارا شکر وضعیت اقتصادی اش هم خوب است .

 

 امروز در هفتاد کشور جهان، ساعت تابستانی اعمال می شودیکشنبه آخر ماه اکتبر، در کشورهای اروپایی، زمان تغییر ساعت و بازگشت به وقت رسمی است.در آمریکای شمالی (ایالات متحده و کانادا) این کار در یکشنبه اول نوامبرانجام می شود تغییر ساعت در دنیای مدرن، به بیش  یک قرن پیش باز می گردد. در آغاز قرن بیستم، یک بنای بریتانیایی به نام ویلیام ویلت، شروع به انتشار اطلاعیه‌هایی کرد با عنوان "هدر دادن روشنایی روز

ویلیام ویلت، تلاش زیادی برای تغییر ساعت کرد، اما آنقدر زنده نماند تا نتیجه تلاش هایش را ببینداو مردم را تشویق می کرد که در بهاروتابستان که روزها طولانی‌تراست، زوترازخواب بیدار شوند. او همچنین پارلمان را تشویق به تصویب قانونی دراین زمینه می‌کرد.

آقای ویلت عاشق ورزش گلف بود و وقتی به خاطرغروب آفتاب و تاریک شدن هوا، مجبورمی‌شد بازی را ناتمام رها کند، به فکر کمپین تغییر ساعت افتاد

 

ساعت بریتانیا و دیگر کشورهای اروپایی در یکشنبه آخراکتبر، به حالت عادی بازمی گردد

او تا پایان عمرش به تلاش برای تغییر ساعت تابستانی در بریتانیا ادامه داد، سرانجام درسال 1916، یک سال پس از مرگ ویلیام ویلت، کنش‌گر سمج تغییر ساعت، دولت بریتانیا تصویب کرد که دربهاروتابستان، ساعت به جلو کشیده شود.ایده تغییر ساعت کار، نخستین بارتوسط بنجامین فرانکلین، دانشمند و سیاستمدارآمریکایی مطرح شد. او درسال 1784، زمانی که در پاریس کار می کرد، مقاله‌ای دریک روزنامه محلی نوشت و پیشنهاد کرد وقتی هوا روشن است، مردم یک ساعت زودتر بیدار شوند و شب یک ساعت زودتر بخوابند؛ به این ترتیب یک شمع کمتر مصرف می شود.

فرانکلین که از پدران تشکیل دهنده کشور آمریکاست، همان بود که جمله معروف "زود خوابیدن و زود بیدار شدن، آدم را سالم و غنی و خردمند می‌کند" از او نقل شده است

بنجامیبنجامین فرانکلین، نخستین کسی بود که از ایده استفاده بهینه از روشنایی در روزهای بهار و تابستان سخندر کشور خود بنجامین فرانکلین، ایالات متحده، تغییر ساعت از سال 1918 شروع شد.امپراتوری آلمان، نخستین کشوری بود که در سال 1916، یک ماه پیش از بریتانیا دست به تغییر ساعت زد.ایده تغییر ساعت به بسیاری از کشورهای جهان رفت و در مقطعی بسیار محبوب بود، اما به مرور برخی کشورها آن را کاری بیهوده دانستند و لغو کردنداکنون در هفتاد کشور جهان، اکثراً در سراسر اروپا و آمریکای شمالی، ساعت تابستانی اعمال می شود. اما دو سال پیش، رئیس وقت کمیسیون اروپا، از تلاش این اتحادیه برای لغو تغییر ساعت سخن گفت.          

   11.11.2020

 مردی که همسرش را از دست داده بود دختر سه ساله اش را بسیــار دوست می داشت
دخترک به بیماری سختی مبتلا شد
پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی اش را دوباره بدست بیاورد، هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد
ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد...
پدر در خانه اش را بست و گوشه گیر شد. با هیچکس صحبت نمی کرد
سرکار نمی رفت. دوستان و آشنایانش خیلی سعی کردند تا او را به زندگی عادی برگردانند
ولی موفق نشدند. شبی پد

ر رویای عجیبی دید، دید که در بهشت است
و صف منظمی از فرشتگان کوچک در جاده ای طلایی به سوی کاخی مجلل در حرکت هستند
همه فرشته های کوچک در حال شادی بودنند .
هر فرشته شمعی در دست داشت و شمع همه فرشتگان به جز یکی روشن بود
مرد جلوتر رفت و دید فرشته ای که شمعش خاموش است، همان دختر خودش است
پدر فرشته غمگینش را در آغوش گرفت و او را نوازش داد
از او پرسید : دلبندم، چرا غمگینی؟ چرا شمع تو خاموش است؟
دخترک به پدرش گفت: باباجان، هر وقت شمع من روشن می شود، اشکهای تو آن را خاموش می کند و
هر وقت تو دلتنگ می شوی، من هم غمگین می شوم هر وقت تو گوشه گیر می شوی من نیز گوشه
گیر می شوم نمی توانم همانند بقیه شاد باشم .
پدر در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، از خواب پرید. 
اشکهایش را پاک کرد، ناراحتی و غم را رها کرد و به زندگی عادی خود بازگشت.

برو!

براي " كسي" كه مي‌دونم هيچوقت اين جمله‌ها رو نمي‌خونه!!!

**********

برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن

حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!

نگو میروی تا من خوشبخت باشم ، نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم…

نگو که لایقم نیستی و میروی ، نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی….

این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست….

راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ، بگو دلت با من نیست و دیگر نیستم!

راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ، بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی

برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ، از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم

سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند، در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!

برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی !

حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی….

حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ، تو لایقم نیستی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم!

برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن

بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم

کفتم غم تودارم،کفتا کمشو کثافتعر طنز

گفتم غم تو دارم، گفتا گمشو کثافت

گفتم که مال من شو، گفتا با این قیافت؟

گفتم زمهرورزان رسم وفا بیاموز

-گفتا وفا رو ول کن چنده حقوق پایه ت؟!

گفتم که پول ندارم اما پر از شعورم

گفتا شعور نداری بی پول بی نزاکت

گفتم مگر چه کردم، گفتا که خواستگاری

گفتم مگر که جرم است، گفتا بی مایه آری

***************************************************************************************************

اگر مَردی ... ؟!! .... مَرد بمان ... اگر نیستی ... نامَردی نکن ... !!
اگر تنهایی ... ؟!! تنها بمان ... اگر نیستی ... تنهایش نگذار ... !!
اگر نجیبی ... ؟!! ... نجابت کُن ... اگر نیستی ... هرزه گی نکن ... !!
اگر عاشقی ... ؟!! عاشق بمان ... اگر نیستی ... حُرمتِ عشق را نَشکَن!!!

داستانک

زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را

ارزیابی کند.یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت
دامادش فوراً شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توی آب و جان زن را نجات داد. داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» نوبت به داماد آخری رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت. اما داماد از جایش تکان نخورد. او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم؟ همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد. فردا صبح یک ماشین بی امو آخرین مدل جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود که روی شیشه اش نوشته بود:«متشکرم! ازطرف پدر زن
پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به اونازنینم اَدم....
 

چرا اغلب تصور می‌کنيم جوان‌‌‌‌تر از سن واقعی‌مان هستيم؟

جوان‌تردانستن خود نوعی خوش‌بینی است، نه انکار واقعیت

 

اگر از ما بپرسند قدمان چقدر است یا فرم بینی و موهایمان چطور است، بعید است تصوری غیر از آنچه در واقعیت هست داشته باشیم. اما وقتی پای سن‌و‌سال به میان می‌آید قضیه جور دیگری می‌شود و اغلب سن ذهنی‌مان کمتر از سن واقعی‌مان می‌شود. در تحقیقی که در سال 2010 انجام شده پژوهشگران دریافتند بزرگ‌سالانِ بالای 40 سال خودشان را، به‌طور متوسط، 20 درصد جوان‌تر از سن واقعی‌شان می‌دانند. این میل به جوانی از کجا می‌آید؟

مخاطراتش چیست؟ آیا اختلاف سن واقعی و سن ذهنی کمکی به کیفیت زندگی در سالمندی می‌کند؟

جنیفر سینیور، 784همین جشن شکرگزاری گذشته از مادرم پرسیدم خودش فکر می‌‌‌‌کند چند ساله است. او مکث نکرد، بالا را نگاه نکرد، حتی از من نخواست سؤالم را تکرار کنم، که اگر می‌‌‌‌خواست طبیعی بود، چون پرسشم هم از نظر نحوی ناجور و هم کمی عجیب‌‌‌‌وغریب بود. ما در اتاق پذیرایی خانۀ برادرم بودیم و داشتیم میز را می‌‌‌‌چیدیم. مادرم دستمال دیگری را تا کرد و گفت «چهل و پنج».او 76 ساله است.

چرا بسیاری از مردم وقتی تصادفاً با این مفهوم به‌‌‌‌شدت انتزاعی، که «سن ذهنی» نام دارد، مواجه می‌‌‌‌شوند درکی بی‌‌‌‌واسطه و شهودی از آن دارند؟ اگر خوب به این مسئله فکر کنید می‌‌‌‌بینید که غیرعادی است. یقیناً اکثر ما فکر نمی‌‌‌‌کنیم از آنچه واقعاً هستیم کوتاه‌‌‌‌تر یا بلندتریم. فکر نمی‌‌‌‌کنیم گوش‌‌‌‌های کوچک‌‌‌‌تر یا بینی‌‌‌‌های بزرگ‌‌‌‌تر یا موهای مجعدتری داریم. همچنین اکثر ما از موقعیت مکانی بدن‌‌‌‌هایمان آگاهیم، یا به قول روان‌‌‌‌شناس‌‌‌‌ها حس عمقی داریم.

اما به نظر می‌‌‌‌رسد تشخیص موقعیتمان در زمان برای ما بسیار دشوار است. دوستی که نزدیک 60 سال سن دارد، اخیراً به من می‌‌‌‌گفت هر وقت به آینه نگاه می‌‌‌‌کند بیش از آنکه از ظاهر خودش ناراحت شود شگفت‌‌‌‌زده می‌‌‌‌شود، «انگار یک جای کار می‌‌‌‌لنگد»، این‌‌‌‌ها دقیقاً کلمات خود اوست (دورهمی‌‌‌‌های تجدید دیدار دوستان دبیرستان هم می‌‌‌‌تواند همین تأثیر گیج‌‌‌‌کننده را داشته باشد. به دوروبرت نگاه می‌‌‌‌کنی و همکلاسی‌‌‌‌های دوران دبیرستانت را می‌‌‌‌بینی که چاق و چروکیده شده‌‌‌‌اند. حیرت می‌‌‌‌کنی که چگونه ممکن است آن‌‌‌‌ها چنین بی‌‌‌‌رحمانه تسلیم سن‌‌‌‌وسال شده باشند، بعد عکس‌‌‌‌های خودت در همان دورهمی را می‌‌‌‌بینی و دوزاری‌‌‌‌ات می‌‌‌‌افتد: اوه). فاصلۀ زیاد بین سنی که واقعاً در آن هستیم و سنی که باور داریم در آن هستیم اغلب با سال‌‌‌‌ نوری، یا لااقل با تعداد قابل‌‌‌‌توجهی سال‌‌‌‌های زمینیِ ازمُدافتاده، قابل اندازه‌‌‌‌گیری است.

همان‌‌‌‌طور که ممکن است حدس بزنید، مطالعاتی وجود دارد که این پدیده را بررسی می‌‌‌‌کند (امروزه برای همه‌‌‌‌چیز مطالعاتی وجود دارد). دوباره همان‌‌‌‌طور که شاید حدس بزنید اکثر این مطالعات کاملاً کسل‌‌‌‌کننده و فاقد خلاقیت‌‌‌‌اند. خاستگاه بسیاری از این مطالعات رشتۀ پیری‌‌‌‌شناسی1 است. پیری‌‌‌‌شناسی در اصل نظری به پیامدهای سلامت دارد. در این مطالعات از شرکت‌‌‌‌کنندگان می‌‌‌‌پرسند حس می‌‌‌‌کنی چند سالت است، و معمولاً برداشت آن شرکت‌‌‌‌کنندگان از این پرسش این است که از نظر جسمی حس می‌‌‌‌کنی سنت چقدر است. درنهایت، همۀ این سؤال و جواب‌‌‌‌ها به این نتیجۀ بدیهی می‌‌‌‌انجامد که اگر حس می‌‌‌‌کنی پیرتر هستی، احتمالاً پیرتری، به این معنا که داری سریع‌‌‌‌تر پیر می‌‌‌‌شوی.

اما «حس می‌‌‌‌کنی چند سال داری؟» کاملاً با پرسش «توی سرت چند ساله‌‌‌‌ای؟» فرق دارد. درخشان‌‌‌‌ترین مقاله‌‌‌‌ای که من دربارۀ سن ذهنی خواندم، که برای سال 2010 است، این سؤال را از 1470 شرکت‌‌‌‌کننده پرسیده بود. شرکت‌‌‌‌کنندگان همگی دانمارکی بودند (دانمارک از آن کشورهایی است که مطالعاتی از این دست در آن‌‌‌‌ها مرسوم است). آنچه دو نویسندۀ این مقاله کشف کردند این بود که بزرگ‌‌‌‌سالانِ بالای 40سال خودشان را، به‌‌‌‌طور متوسط، حدود20  درصد جوان‌‌‌‌تر از سن واقعی‌‌‌‌شان می‌‌‌‌دانند. دیوید سی رابین (75ساله در زندگی واقعی، 60در سر خودش) که یکی از نویسندگان مقاله و استاد روان‌‌‌‌شناسی و عصب‌‌‌‌شناسی دانشگاه دوک است می‌‌‌‌گوید «ما این پژوهش را راه انداختیم و داده‌‌‌‌های به‌‌‌‌دست‌‌‌‌آمده محشر بودند؛ چیزی به‌‌‌‌جز منحنی‌‌‌‌های صاف و زیبا در کار نبود».

***************************************************************************************************

  بشکه های بلوط برای کنیاک در فرانسه چطور تهيه ميشود؟

چگونگي كنياك در داخل تاریک این ظرف بلوط و بلوغ مرموز یک نوشیدنی معروف . این بشکه ها از بلوط فرانسوی ساخته شده اند ، حداقل 80 سال قدمت دارند. الکل و انگور ریخته شده در چنین بشکه ای ، انرژی طولانی مدت چوب را جذب می کند ، از بوی آن اشباع شده و رنگ آن را تغییر می دهد. در عطر و طعم و رنگ او تاثير زياد دارد ، از جمله نت های گل ، میوه ها و ادویه ها.

روش ها و فن آوری های تولید کنیاک کاملاً مشخص و دقیق تنظیم شده است. و درخت بلوط براي بشكه هاي در فرانسه رشد مي کند.

در تولید و ساخت این بشکه ها از بلوط دو منطقه فرانسه استفاده می شود: لیموزین و ترونس.

تنه های بلوط که از داخل چاك بریده می شوند به مدت 8 ماه در شرایط طبیعی خشک می شوند.

سپس آنها را به تخته های یکسان برش ميدهند که از آن بشکه کنیاک مونتاژ می شود ، . بعد از برش باز هم این تخته ها حدود 3-4 ماه خشک می شوند.

در این مدت سطح چوب سیاه می شود.

پس از خشک شدن ، قطعه های کار برنامه ریزی شده و مراحل مونتاژ آغاز می شود.

ابتدا یک طرف بشکه را با حلقه فلزی جمع ميكنند.

نیمه بشکه حاصل شده را روی منقل قرار می گیرد تا سطح داخلی آن پخته شود.

آتش سطح بلوط را نرم می کند و در نتیجه عملیات حرارتی گلوكوز موجود در ساختار چوب ، یک لایه قند ایجاد می شود.

پس از آن ، قسمت پایین بشکه به یک حلقه اهني مونتاژ می شود ، بشکه را برمی گردانید و دوباره بسته می كنند. سرانجام ، با حلقه های ثابت محکم و جمع ميشود.

درجه بو دادن چوب به طور قابل توجهی بر طعم کنیاک تأثیر می گذارد.

در عکس نشان داده شده است ...

"ساخت فرانسه". و بشکه به انبار محصول نهایی می رود.

چند کلمه در مورد عمر کنیاک براي انانيكه مانند من از كنياك چيزي نميدانند.

هر چه الکل و انگور بیشتر در بشکه های بلوط باقی بماند ، خاصیت طعم محصول نهایی عمیق تر ، نازک تر و متنوع تر می شود حداکثر کنیاک در بشکه ها تا 70 سال نگهداري :

كه طعم و خصوصیات آن عملا تغییر نمی کند ، و برای جلوگیری از تبخیر آن ، آن را در بوتل های شیشه ای ریخته ، با نی بافته می شود .

خواص کنیاک در شیشه دیگر تغییر نمی کند و می توان هر قدر امكان داشت به این ترتیب ذخیره کرد.

عمرکنیاک با توجه به سال ریختن آن در بشکه تعیین می شود، به عنوان مثال ، كنياك سال 1853 هنوز 70 ساله محسوب می شود ، زیرا 70 سال در اين گونه بشکه ها نگهداري شده است.

يعني اگر كنياك هر قدر سال در اين نوع بوشكه ها نگهداري شود همان اندازه عمر كنياك است. 

 ﻣﺎﺭﻳﺎ

ﺩﺧﺘﺮﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻌﻤﻮﻟﻲ ﺑﻮﺩ!

ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻛﺎﺭﻣﻨﺪی ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺭﺗﺒﻪ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺷﺮﻛﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻛﺎﺭ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﺴﻞ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻭ ﺗﻜﺮﺍﺭﻱ ﺩﺍﺷﺖ!

ﻳﻚ روز ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻛﺎﺭﺵ، ﻭﺍﺭﺩ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ کلاه فروشیﺷﺪ.

ﺩﺍﺧﻞ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ، ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﻛﻮﭼﻜﻲ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﻼﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺧﺎﻧﻢ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺟﻠﻮﻱ ﺁﻳﻨﻪ ﻛﻼﻫﻲ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎن مي كرد.

ﻣﺎﺭﻳﺎ ﭼﺮﺧﻲ ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺯﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺧﺎﺻﻲ، ﭼﻨﺪ ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﺭﻭﻱ ﺳﺮ

ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ، ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻛﻼﻩ ﻫﺎ ﺭﻭﻱ ﺑﺎﻻﺗﺮﻳﻦ ﻗﻔﺴﻪ، ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﻛﺮﺩ.

ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺭﻭﻱ ﺳﺮ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ .....

ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﺁﺳﺘﻴﻦ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﻲ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﻣﺎﻥ، ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﻼﻩ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ !

ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ، ﻧﮕﺎهی ﺑﻪ ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪﻩ

ﮔﻔﺖ: ﺧﺎﻧﻢ، ﻭﺍﻗﻌﺄ ﺍﻳﻦ ﻛﻼﻩ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﻣﻴﺎﺩ!

ﺧﺎﻧﻢ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺑﻮﺩ، ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﻱ،ﻭﺍﻗﻌﺄ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﻼﻩ ﺯﻳﺒﺎ ﻫﺴﺘﻴﺪ، ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﻣﻴﺎﺩ !

ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺑﻪ ﺁﻳﻨﻪ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺑﻪ

ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ.

ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﻣﺎﺭﻳﺎ ﮔﺪﻟﻮﻓﺎ، در میانسالی هر ﭼﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﻪ ﺩﻳﺪ ﺭﺍ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪ ...

ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺑﺮﻗﻲ ﺯﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻴﻄﻨﺖ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﻲ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺭﻓﺖ ﻭ

ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﺣﺮﻓﻲ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ!

ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻧﮓ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ

ﮔﻞ ﻫﺎﻱ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ ﮔﻠﺪﺍﻥ ﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺭﻭﻫﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻜﺮﺩﻩ

ﺑﻮﺩ.

ﺑﻪ ﭘﺎﻛﻲ ﻫﻮﺍﺋﻲ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﺒﻲ ﺑﺎﺭﺍﻧﻲ، ﻭﺍﺭﺩ ﺭﻳﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﻣﻴﺸﺪ.

ﺻﺪﺍﻱ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻫﺎ ﻭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻋﺎﺑﺮﺍﻥ ﭘﻴﺎﺩﻩ، ﻣﺜﻞ ﻳﻚ ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﻣﻨﻈﻢ ﻭ

ﺩﻟﻨﺸﻴﻦ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﻴﺎﻣﺪ.

ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﻣﻴﻠﻐﺰﻳﺪ ﻭ ﺩﻟﺶ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺷﻌﺮ ﺯﻳﺒﺎﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ...

ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﺭﺩ ﻣﻴﺸﺪ ﮔﺬﺷﺖ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮﻱ

ﻫﺎﺋﻲ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻛﻪ ﺩﻭﺭ ﻣﻴﺰﻫﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.

ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﻳﺒﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺑﻮﺩ، ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯ ﻛﺮﺩ .

ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﺏ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪ، ﺩﺭﺑﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﻱ ﺍﻭ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ

ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺧﺎﺻﻲ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﺨﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﺗﻔﺎﻗﻲ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ

ﻧﻴﻔﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ!

ﻭﻗﺘﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺷﺪ، ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺗﻘﺮﻳﺒﺄ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ: ﻛﺪﺍﻡ ﻃﺒﻘﻪ ﻭ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ آﻧﻬﺎ ﺳﺮﻳﻌﺎ ﺭﻭﻱ ﺩﻛﻤﻪ ﻃﺒﻘﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﺍﺩ.

ﺗﻤﺎﻡ ﻛﺎﺭﻣﻨﺪ ﻫﺎﻱ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻴﺪﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﻘﺮﻳﺒﺄ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺷﻴﻮﻩ ﺧﻮﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺍﻱ ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎﺋﻲ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻛﺮﺩ !

ﻣﺪﻳﺮ ﺑﺨﺸﻲ ﻛﻪ ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻛﺎﺭ ﻣﻴﻜﺮﺩ، ﺩﺭ ﺍﻃﺎﻕ ﻧﻬﺎﺭ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍی ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﺮﺩ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻭ ﺑﻨﺸﻴﺪ!

ﻋﺠﻴﺐ ﺗﺮ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺣﺘﻲ ﺑﻪ ﻣﺎﺭﻳﺎ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﺷﺎﻡ در یکﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ داد ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﻮﻧﺪ!

ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻛﺎﺭﻱ ﺟﺎﺩﻭﺋﻲ، ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺗﺎﻛﺴﻲﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺗﺎﻛﺴﻲ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺟﻠﻮﻱ ﭘﺎﻳﺶ ﺗﺮﻣﺰ ﻛﺮﺩﻧﺪ!

ﺩﺍﺧﻞ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺻﻨﺪﻟﻲ ﻋﻘﺐ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﺍﻓﻜﺎﺭﺷﻴﺮﻳﻦ ﺭﻭﺯﻱ ﺟﺬﺍﺏ، ﻭ ﻣﻌﺠﺰﺍت ﻛﻼه ﺳﺎﺩﻩ بود.

ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﻭرود به ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:

"ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺩﺧﺘﺮﻡ، ﭼﻘﺪﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﻳﺒﺎ ﺷﺪﻱ، ﭼﻪ ﻧﻮﺭﻱ ﺗﻮﻱ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﻣﺜﻞ

ﺭﻭﺯﻫﺎﻱ ﺑﭽﮕﻴﺖ ..."

ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺑﺎ ﻫﻴﺠﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : " ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺍﻳﻦ ﻛﻼﻩ ﺟﺎﺩﻭﺋﻲ ﻣﺎﺩﺭ !

ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ؛ " ﻛﺪﺍﻡ ﻛﻼﻩ ﺩﺧﺘﺮﻡ"؟

ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺑﺎ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺳﺖ ﺭﻭﻱ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ

ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﻤﻜﻨﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ !

ﻛﻼﻫﻲ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻛﺮﺩ ﺭﻭﻱ ﺳﺮﺵ ﻧﺒﻮﺩ !!

باید ﺑﻴﺎﺩ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ ﻛﺠﺎ ﻫﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﻛﻼﻩ ﺟﺎﺩﻭﺋﻲ ﺭﺍ ﻛﺠﺎ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ!

ﺩﺭ ﺗﺎﻛﺴﻲ ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ...

ﺩﺭ ﺍﻃﺎﻕ ﻧﻬﺎﺭ ﺧﻮﺭﻱ ﻧﻴﺰ

ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ...

ﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ .....

ﻗﺪﻡ ﻗﺪﻡ ﺩﺭ ﺫﻫﻨﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺗﺎ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺻﺤﻨﻪ ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﺭﻭﻱ ﭘﻴﺸﺨﻮﺍﻥ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﻛﻼﻩ ﻓﺮﻭﺷﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﻛﻴﻒ ﭘﻮﻟﺶﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻴﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩ!

ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ!

ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻥ ﻛﻼﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺍﻳﻨﭽﻨﻴﻦ ﺯﻳﺒﺎ ﻛﺮﺩ،

ﺑﺎﻭﺭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎﺋﻲ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﻲ ﻧﻘﺎﺏ ﻳﻚ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﻛﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪ ....

ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﻋﺎﻗﻞ ﻭ ﺟﺬﺍﺑﻴﻢ، ﺍﮔﺮ ﻛﻮﺩﻙ ﺩﺭﻭﻧﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺟﺮﺃﺕ ﻛﻨﺪ ﻭ

ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻋﺰﻳﺰﺍﻧﻤﺎﻥ ﻳﺎﺩ ﺁﻭﺭﻱ کند.

با توجه به این داستان .....

ایا گفتن وای چقدر چاق شدی ؟

چقدر آب رفتی، وای صدات گرفته نکنه آثار کروناست و .......

پس بهتراست با روحیه دادن وایجاد نگرش مثبت به یکدیگر روح جامعه را شادتر کنیم...

روزگارتان شاد، زیبائیتان پایدار

چرا؟؟؟

فقیر به دنبال شادی ثروتمند... 

 پولدار به دنبال آرامش فقیر ...

کودک به دنبال آزادی بزرگتر...

 بزرگتر به دنبال سادگی کودک...

پیر به دنبال قدرت جوان...

 جوان در پی تجربه ی سالمند...

آنانکه رفته اند در آرزوی بازگشت...

 آنانکه مانده اند در رویای رفتن...

خدایا!کدامین پل؟ در کجای دنیا شکسته؟

 که هیچکس به مقصد نمیرسد!!!

بزرگترین اشتباهم این بود :

هرجا رنجیدم لبخند زدم

فکر کردند بی دردم

 

ضربه را محکمتر زدند

دیوار بزرگ چین
یکی از عجایب هفت‌گانه جهان شمرده می شود ، در جهان به لحاظ زمان ساخت طولانی ترین و بزرگترین مهندسی تدافعی نظامی در قدیم است و همچنین این دیوار تنها پدیده انسانی است که از فضا قابل روءیت می باشد. این دیوار در نقشه جغرافیایی چین
۷۰۰۰ کیلومتر امتداد یافته است.این اثر سال ۱۹۸۷ در "فهرست میراث جهانی" ثبت شد. تاریخ ساخت دیوار چین به قرن ۹ قبل از میلاد باز می گردد. حکومت وقت چین برای جلوگیری از حملات ملیت های شمالی ، برجهای آتش برای خبر رسانی و یا قلعه‌های مرزی برای حصول اطلاعات دشمن را در ارتباط با دیوار و بر روی آن ایجاد کرد . در دوره حکمرانی سلسله‌های بهار و پاییز و کشورهای جنگجو ،میان دوک ها جنگ بر پا شد و کشورها با استفاده از کوه‌های مرزی به ساخت دیوار پرداختند تا سال ۲۲۱ قبل از میلاد ،امپراتور چین شی خوان پس از به وحدت رساندن چین ، دیوارهای دوک ها را به هم متصل کرد که به صورت دیوار بزرگ در مرزهای شمالی بر روی کوه‌ها در آمد . او می خواست با این کار از حملات دشمن به مراتع شمالی جلوگیری کند.
در این زمان طول دیوار چین به
۵۰۰۰ کیلومتر می رسید. در سلسله خان پس از سلسله چین طول دیوار به ۱۰ هزار کیلومتر رسید. در تاریخ دو هزار و اندی ساله چین، حکمرانان دوران مختلف به ساخت دیوار چین پرداختند . تا اینکه طول دیوار به ۵۰ هزار کیلومتر رسید. این میزان معادل گردش به دور کره زمین است . دیواری که اکنون مردم مشاهده می کنند ، دیوار متعلق به سلسله مینگ (سال ۱۳۶۸ – سال ۱۶۴۴ میلادی) است از غرب به دروازه " جایو گوان " در استان گانسو چین و از شرق به ساحل رود یالو جیان در استان لیائونینگ در شمال شرقی چین منتهی می شود و درمیان آن ۹ استان ، شهر و ناحیه خود مختار به طول ۷۳۰۰ کیلومتر وجود دارد و مردم آنرا دیوار طولانی می نامند. گردشگران چینی و خارجی از پیمودن دیوار احساس افتخار می کنند . حتی سران بسیاری کشورهای خارجی نیز فرصت دیدار از این اثر بزرگ را از دست نمی دهند . برخی از بخش های دیوار چین بخوبی حفظ شده است از جمله دیوار "بادلینگ " در نزدیکی بیجنیگ دیوار " سی ما تای " ، دیوار " موتیان یو " ، دروازه شان حای گوان در انتهای شرقی دیوار چین است که نخستین دروازه چین نامیده می شود و دروازه "جایوگوان" در انتهای غرب در گان سو ،این بخش ها همچنین از مکان های بسیار مشهور و دیدنی دیوار است و گردشگران زیادی در تمام سال از آنها بازدید می کنند .
دیوار چین تجسم درایت و رنج و زحمت میلیونها چینی در دوره باستان چین است . این اثر پس ازهزاران سال از بین نرفته و دارای دلربایی فناناپذیر و سمبل روحیه ملیت چین است . سال
۱۹۸۷ میلادی دیوار چین به عنوان "سمبل ملیت چین" در فهرست میراث جهانی ثبت شد
انگکور وات
انگکور وات نام مجموعه ای از معابد است که در اوایل سده دوازدهم برای شاه سوریاوارمان دوم در انگکور در کامبوج ساخته شد تا پرستشگاه حکومتی و پایتخت او قرار گیرد. این معبد که در ابتدا معبدی هندو بود و به ویشنو، خدای هندیان تقدیم شده بود پس از ورود آیین بودا به معبدی بودایی بدل شد. انگکور وات که تا به امروز به خوبی حفظ شده است هنوز هم تنها پرستشگاهی است که از زمان ساختش تا کنون به عنوان یک مرکز مذهبی استفاده می‌شود.
این معبد بزرگترین بنای مذهبی در جهان است و معماری اصیل خمری را می‌توان در آن مشاهده نمود. انگکور وات که اصلی ترین جاذبه گردشگری کامبوج است، نشان ملی آن کشور نیز به شمار می‌آید و طرح آن بر روی پرچم کامبوج نیز نقش بسته است. “انگکور وات” ترکیبی امروزی به معنای “پرستشگاه شهر” است. “انگکور” شکل بومی‌کلمه نوکور است که از واژه سانسکریت ناگارا به معنای پایتخت یا شهر گرفته شده و “وات” نیز واژه خمری برای معبد است. پیشتر این معبد به نام
Preah Pisnulok شناخته می‌شد که لقب پس از مرگ بنیان گذارش شاه سوریاوارمان دوم بود.

 اگر گناه وزن داشت؛

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛

تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ...
و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم

 

اگر غرور نبود؛
چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند ؛
و ما کلام محبت را در میان نگاه های گه گاهمان جستجو نمیکردیم

 

اگر دیوار نبود؛ نزدیک تر بودیم ؛
با اولین خمیازه به خواب میرفتیم
و هر عادت مکرر را در میان 24 زندان حبس نمیکردیم

 

اگر خواب حقیقت داشت؛
همیشه خواب بودیم


هیچ رنجی بدون گنج نبود ...
ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند

 

اگر همه ثروت داشتند؛
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یکنفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید ؛
تا دیگران از سر جوانمردی ؛
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثاراوکنند
اما بی گمان صفا وسادگی میمرد ....
اگر همه ثروت داشتند

 

اگر مرگ نبود؛
همه کافر بودند ؛
و زندگی بی ارزشترین کالا بود
ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ وخوبی هم شاید

 

اگر عشق نبود؛
به کدامین بهانه میگریستیم ومیخندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میاوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم....


اگر عشق نبود
اگر کینه نبود ؛
قلبها تمامی حجم خود را دراختیار عشق می گذاشتند

 

اگر خداوند؛
یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا

انگاه نمیدانم
براستی خداوند کدامیک را میپذیرفت

 

داکتر :شریعتی                   18-10-2019

سیاهی بخش کردن چیست.؟

بختک به حالتى مي‌گويند كه فرد درحالي كه درخواب عميق است، ناگهان بيدارشده و احساس مي‌كند چيزى روی قفسه سينه‌اش سنگينى مي‌كند (معمولا حس مي‌كند موجودى روى سينه‌اش نشسته است) و به هيچ وجه نمي‌تواند بدنش را تكان بدهد تا آن موجود را كنار بزند! فرد ابراز مي‌كند كه كاملا به محيط اطرافم آگاه بودم اما اصلا نمي‌توانستم تكان بخورم! گاهى فرد صداهايى را نيز مي‌شنود و حتى چيزهاى عجيبي مي‌بيند! در مواردى فرد حس مي‌كند كه موجود ديگرى هم در اتاق حضور دارد؛ يا حتى احساس مي‌كند كه درحال خارج شدن از جسم خود است!! اين‌ها موارديست كه افراد براى توصيف بختك به كار مي‌برند

اما حقيقت ماجرا چيست؟

در طب به اين حالت فلج خواب (Sleep Paralysis) مي‌گويند

اين يک اختلال شايع خواب است كه 25% انسان‌ها در زندگى آن را تجربه كرده‌اند

درحالت عادى وقتى بدن شما وارد فاز عميق خواب مي‌شود (فاز REM) شروع به ديدن رويا مي‌كند! به طور طبيعى در اين فاز، فرماندهى مغز از روى بدن برداشته مي‌شود و پيغامى از مغز به عضلات نمي‌رسد! دليل آن هم مشخص است! شما وقتى خواب دويدن مي‌بينيد، نبايد پيغام از مغز به عضلات برسد وگرنه حين خواب از جايتان بلند مي‌شويد و در اتاق تان شروع به دويدن مي‌كنید ، وقتى هم كه رويا به پايان مي‌رسد و فرد از فاز عميق خواب خارج مي‌شود، بلافاصله مغز كنترول بدن را مجدد دردست مي‌گيرد

اما در افرادى كه فلج خواب دارند، اين نظم بهم مي‌ريزد و وقتى كه از خواب عميق خارج و درحال بيدار شدن هستند، هنوز كنترول مغز به روى عضلات برنگشته است! لذا فرد بيدار است و تمام حواسش كارمي‌كند اما نمي‌تواند تكان بخورد! و اين حالت چند ثانيه يا حتى دقيقه طول مي‌كشد كه به آن فلج خواب مي‌گويند

علت فلج خواب (بختک) چيست؟

خستگى روزانه، اضطراب زياد در زندگى، استفاده از داروهاى خواب آور، برخى آنتى هيستامين‌ها، خوردن غذاى زياد قبل از خواب، كم خوابي، ترس، نوشيدن زيادِ كافئين

درمان اين مشكل چيست؟

اولا بدانيد بختک هيچ خطرى ندارد! نه خطر جسمى و نه روحى

در لحظه‌اى كه دچار فلج خواب (بختک) شده‌ايد، سعى كنيد روى يك نقطه از بدنتان (مثلا انگشت شصت دست راست) متمركز شويد و فقط آن نقطه را تكان دهيد! بلافاصله مشكل برطرف خواهد شد 

براى تكرار نشدن اين مشكل سعى كنيد: ورزش‌هاى منظم در روز انجام دهيد، استرس واضطرابتان را كاهش دهيد! قبل خواب زياد چاى ننوشيد، كمتر غذا بخوريد، طاقباز یا تخته به پشت نخوابید

 نقاش ولتزه برتولد

(هاولبرگ ،1829 - وايمر ، 1896). او در آکادمی هنر ها برلین تحصیل کرد و در آنجا جایزه اصلی دانشگاه را در سال 1854 دریافت کرد. با بورس تحصیلی اختصاص یافته ، ولتزه به مسافرت می رود و تحصیلات خود را در پاریس و روم ادامه می دهد. پس از بازگشت ، این هنرمند در وايمر اقامت گزید و در آنجا به عنوان معلم در یک مكتب هنرها کار ميكرد. این هنرمند به خاطر پرتره هایی با ظرافت ماهرانه كه خلق كرده است مشهور بود. تابلوي "یک مرد آزار دهنده (يا از نظر ما آزار و اذيت خياباني)" محبوبیت گسترده ای را برای این هنرمند به ارمغان آورد. اين تابلو نماينگر یک مرد میانسال و نشه ، با اطمینان به خود ، در جستجو شكار آسان است و سعی دارد با یک دختر جوان با ظاهر نجیب آشنا شود. دختر جایی برای رفتن از نزد او ندارد. اگر او با یکی از دوستان ، اقارب یا اقوام خود سفر می کرد ، این آقا هرگز جرات چنین رفتار، آزار و اذیت او را در مقابل او نداشت. دختر بسیار شیرین ، زیبا و بسیار جوان است ، او یک لباس سیاه بر تن دارد. شاید غم وعزاداری؟ در چشمان او طوفانی از احساسات وجود دارد: این غم و اندوه برای عزیزان از دست رفته او است، ناامیدی از تنهایی ، نفرت از جهان نا عادل، و خیلی خیلی موارد بیشتر .. این تصویر در آلمان نقاشی شده است ، می توان تصور کرد که اين صحنه در انگلیس ، آلمان ، فرانسه یا در هر کشور دیگری اتفاق افتاده باشد.

طبق آداب و رسوم آن زمان ، اگر دختری به تنهایی به مسافرت ميرفت، این واقعیت نتم و نشان او را زیر سوال می برد ، این می تواند دلیلی بر شایعات ، تحقیرها و سایر موارد ناخوشایند باشد.

این هنرمند با خلاقیت خود سعی در محکومیت ظاهر شرورانه و ریاکارانه اخلاق پذیرفته شده عمومی آن زمان داشت. (كه بدبختانه آزار و اذيت خياباني امروز دامنگير جامعه ما بيشتر شده است ).

این هنرمند را در روزنامه های آن زمان "هنرمندی ناشناخته از یك نقاشی معروف" می نامیدند.

ولتزه برتولد "" آقای مزاحم (آزار دهنده) 1874 كار روغني .

75*56.7 سانتي متر 

این تابلو اخیراً به قيمت 1.7 میلیون دالر فروخته شده است.

 در تصوير احساسات مردی که پس از 38 سال زندان به جرم قتلی که مرتکب نشده بود و تبرئه شد ، به این شکل است.

در عكس ، رونی بریگمن گریه می کند که پس از آنکه سرانجام در 9 دسامبر 2014 در محكمه کلیولند تبرئه شد. رونی 17 ساله بود که به همراه برادرش ویلی بريگمن و ریکی جکسون به اتهام ارتکاب قتل در سال 1975 به حکم اعدام محكوم شدند. ترور هارولد فرانک ، که در انتقال پول نقش داشت. در سال 1978، این حکم در رابطه با لغو مجازات اعدام در اوهایو ، به حبس ابد تبديل شد. تنها مدرک گناه آنها شهادت نوجوان 12 ساله ادی ورونا بود که ادعا کرد لحظه حمله آنها را دیده است. و تقریباً 40 سال بعد ، ورنون اعتراف كرد كه او تحت فشار ماموران پوليس به روني و دوستانش تهمت زده است كه اين امر مبناي تجديد نظر در دوسيه با برائت بعدي آنها شد.

فقط معجـزه می تواند

وقتی سارا دخترك هشت ساله ای بود، شنید كه پدر ومادرش درباره برادر كوچكترش صحبت می كنند. فهمید برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازه گی كارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید كه پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد.
سارا با ناراحتی به اتاق خوابش رفت و از زیر تخت، غولك كوچكش را درآورد. غولك را شكست، سكه ها را روی تخت ریخت و آنها را شمرد، فقط 5 دلار.
بعد آهسته از در عقبی خانه خارج شد و چند كوچه بالاتر به دواخانه رفت. جلوی پیشخوان انتظار كشید تا دواساز به او توجه كند ولی دواساز سرش شلوغ تر از آن بود كه متوجه بچه ای هشت ساله شود. دخترك پاهایش را به هم می زد و سرفه می كرد، ولی دواساز توجهی نمی كرد، بالاخره حوصله سارا سر رفت و سكه ها را محكم روی شیشه پیشخوان ریخت.
دواساز جا خورد، رو به دخترك كرد و گفت: چه می خواهی؟
دخترك جواب داد: برادرم خیلی مریض است، می خواهم معجزه بخرم.

دواساز با تعجب پرسید: ببخشید؟!!
دختـرك توضیح داد: برادر كوچك من، داخل سـرش چیزی رفته و بابایم می گویـد كه فقط معجـزه می تواند او را نجات دهد، من هم می خواهم معجزه بخرم، قیمتش چقدر است؟
دواساز گفت: متاسفم دخترجان، ولی ما اینجا معجزه نمی فروشیم.
چشمان دخترك پر از اشك شد و گفت: شما را به خدا، او خیلی مریض است، بابایم پول ندارد تا معجزه بخرد این هم تمام پول من است، من كجا می توانم معجزه بخرم؟
مردی كه گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت، از دخترك پرسید: چقدر پول داری؟
دخترك پول ها را كف دستش ریخت و به مرد نشان داد. مرد لبخنـدی زد و گفت: آه چه جالب، فكـر می كنم این پول برای خرید معجزه برادرت كافی باشد!
بعد به آرامی دست او را گرفت و گفت: من می خواهم برادر و والدینت را ببینم، فكر می كنم معجزه برادرت پیش من باشد.
آن مرد ، دكتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شیكاگو بود.
فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرك با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت.
پس از جراحی، پدر نزد دكتـر رفت و گفت: از شما متشكـرم، نجات پسرم یك معجـزه واقعـی بود، می خواهم بدانم بابت هزینه عمل جراحی چقدر باید پرداخت كنم؟

دكتر لبخندی زد و گفت: پنج دلار بود كه پرداخت شد.

چرا ده‌ها هزار نوجوان و جوان در دهه 60میلادی از خانه گریختند                                  ترانه گروه بیتلز (بیتل ها) با عنوان "او خانه را ترک می کند" انعکاس شرایط مشخصی در اواخر دهه ۶۰ میلادی بود، سالهایی که هزاران نوجوان و جوان برای زندگی در جوامع (کمون های) اتوپیایی از خانه گریختند.

پنجاه سال پیش ترانه ای که به صدر جدول پرفروش ترین ترانه های بریتانیا رسید منعکس کننده هراس والدین آن نسل بود. ترانه "او خانه را ترک می کند" از گروه بیتلز داستان فرار ناگهانی دختری از خانه را نقل می کند که فقط "یادداشتی به جا می گذارد که در آن نوشته ای کاش می توانست بیشتر توضیح دهد." این ترانه در عین حال شوک و غصه والدین در واکنش به غیاب فرزندشان را بازگو می کند.                                                                                                                                                این ترانه براساس داستان واقعی زندگی دختر نوجوانی اهل شمال لندن به نام ملانی کوئه تنظیم شده که در بخشی از آن ابراز تاسف والدین چنین بازگو می شود:"ما بخش اعظم زندگی خود را به او دادیم، بخش اعظم زندگی خود را فدا کردیم، ما هر آنچه را که پول می تواند بخرد به او دادیم                                                                                                                                        این ترانه با موفقیت توانست درد ناشی از تفاوت نسلها را نشان دهد که بخصوص در سالهای پایانی دهه 60میلادی بسیار برجسته بود.  هر چند این ترانه تحت الشعاع ترانه های شادتر قرار گرفت ولی "او خانه را ترک می کند" پژواک ماندگاری دارد، به این خاطر که به ما کمک می کند فقدان تفاهم متقابل بین نسلها را درک کنیم.در این ترانه می شنویم که نوجوان احساس می کند "چیزی در درونم هست که سالها و همیشه انکار شده" و ملانی کوئه بعدها در مصاحبه های مطبوعاتی گفت :"در سن 17 سالگی من آنچه را که پول می توانست بخرد داشتم، الماس، پوست خز و یک اتومبیل. ولی پدر و مادرم حتی یکبار به من نگفتند که مرا دوست دارند."                                                                                                             ترانه "او خانه را ترک می کند" مثل ترانه "ریچارد کوری" گروه سایمون و گارفونکل در سال 1966عدم ارتباط بین ثروت و خوشبختی را بررسی می کند. (در بخشی از ترانه گفته می شود "چه کاری کردیم که غلط بود؟ ما نمی دانستیم که غلط است. شادی چیزی است که ثروت نمی تواند بخرد.

بیشتر بخوانید:

§      نیم قرن از اولین کنسرت گروه موسیقی بیتل‌ها گذشت

§      داستان بیتل‌ها به روایت تصویر

§      آیا نسل 'نوجوان یاغی' رو به زوال است؟

§      مفهوم بازگشت به خویشتن بازگشت به کمون اولیه است

§      صد زن، دیدگاه: عوض کردن جهان از عوض کردن پوشک مهمتر است

در آن سالها روزنامه های عامه پسند پر از داستانهای مربوط به فراز نوجوانان از خانه بود. پل مک کارتنی در روزنامه دیلی میرر در مورد ماجرای ملانی کوئه می خواند و گفته است "در آن سالها داستانهای زیادی از این دست بود." به نظر کارن استالر نویسنده کتابی با عنوان "فراریان" سال 1967 سال بحرانی بود و رسانه ها را وحشت و سراسیمگی فراگرفته بود. کودکانی که یک زمانی در خیابانها بازی می کردند به سمت محله هایی که محل شکل گیری امواج ضد فرهنگی جدید بودند گرایش پیدا می کردند

آنچه غبار72 سال قبل در وصف امروز نوشته بود

نوشته غبار در نداء خلق مقالهای که در زیر میخوانید به قلم یک روشنفکر شرافتمند و از مبارزان مترقی وطن ما میر غلام محمد غبار به رشته تحریر درآمده و حدود 72 سال قبل در هفته نامه «نداء خلق» انتشار یافته بود. او در این مطلب که در آن نه لفاظی به چشم میخورد و نه جملهپردازی های معمول روشنفکرانه، امروز ما را شرح داده است. غبار وظیفه دانسته تا در شرایط پرخفقان آنزمان ریسک را به جان خریده به ملتش، به روشنفکرانش و به فرزندانش راه سعادت و ترقی در سایه آزادگی را نشان دهد.

ولی جمعی از روشنفکران زبون، تسلیمطلب و وجدان باخته امروزی بیشرمانه با استفاده از هر فرصت و تربیونی تلاش میورزند تا از «دستاوردها»ی دولت پوشالی و بیکاره سخن به میان آورده این فاسد ترین و بیاراده ترین دولت تاریخ را سفیده مالی کنند. اینان به این بسنده نکرده شب و روز گلو میدرند که اگر امریکا افغانستان را ترک کند و یا «قرارداد استراتژیک» امضا نگردد، زمین از زیر پا و آسمان از سر مردم رفته و محو خواهیم شد تا بدینصورت مردم مظلوم ما را تا ابد در زنجیر های ذلتبار غلامی بیگانگان و مزدبگیران داخلیش اسیر نگهدارند.

درحالی که راه حل واقعی همان است که غبار گرانقدر برای ما چندین دهه قبل نشان داد. راهی که خود و یارانش برای رسیدن به آن تا پای جان رزمیدند و درس انسانیت، آزادگی و شرافتمند زیستن را برای ما به میراث گذاشتند.

ما چه داریم؟                                                                                                               منبع: «نداء خلق»، شماره سوم، سال اول، 19 حمل 1330 نویسنده: میر غلام محمد غبار ظاهرا هر چیز! مثلا وزارت، ریاسات، موسسات متنوع، معارف، تجارت، شوارع و حمل و نقل و صدها چیز دیگر. اما معنا تقریبا هیچ چیز و یا کم چیز. بطور مثال دیروز نداشتیم و امروز وزارت معدن داریم اما این وزارت در عمل چه کرده؟ نفت و ذغال و آهن استخراج کرده یا کدام شئی دیگر؟ همه میدانیم هیچ چیز تنها کاری که کرده همان نمک کهنه یادگار دوره حضرت نوح را در عوض قاطر توسط لاری حمل و نقل و بقیمت گزافتری بمردم داده است. همچنین در قرن گذشته ما وزارت مالیه نداشتیم و امروز داریم ولی همانطور که در گذشته حساب قطعی سالانه مملکت را نمیدانستیم امروز هم نمیدانیم. فقط فرقی که در بین دیروز و امروز است این است که آنوقت مستوفیها اسپ سوار شده و روی توشک مینشستند و امروز روسای مالیه با قلم رنگین امضاهای پر نقش و نگار طغرائی مینمایند و موترهای چند متره سوار میشوند. کار دیگر و مهم تشکیلات جدیده ما این است که هر یک به توسعه بیسبب مربوطه خود کوشیده. اتصالا شعبههای بوقلمون بعنوان تدقیق، ارتباط مخصوص و اصلاح و ترقی و ده ها چیز دیگر ایجاد و رتبههای سر گیجکنی اختراع کرده میروند بدرجهی که اینک در یک ریاست چندین معین اول و ثانی و ثالث و رابع و در یک وزارت چندین وزیر و وزیر مختار و در یک کابینه چندین وزیر دولت و ملت روی هم ریخته اند. در حالی که نه مملکت زراعتی شده و نه صناعتی علت عقبماندگی و بیخبری ما عدم رعایت اصول دیموکراسی در طرز اداره ماست و بس. و تا ما به تحکیم این مبانی از صمیم قلب و با تمام قوا متفقا کوشش نکنیم نه این که مالک چیزی نخواهیم شد بلکه خطر از دست دادن چیزی است که فعلا داریم. نه صادرات ترقی کرد و نه واردات تنزل، نه حکومت قانونی شده و نه ملت با سواد. راهها خراب، پلها منهدم، حمل و نقل قلیل، زراعت و صناعت مانند قرون وسطی، نرخها مترقی و ملت فقیر و بیچاره است و سالهاست این تشکیلات وسیع و اسمی ما مصروف تعیین القاب و رنگ و روغن عمارات است و ماهها در سر تقرر فلان عالیجناب در فلان پست مباحثات گرمی مینمایند. گاهی هم شکل البسه چپراسیها تعدیل و کلاه مستخدمین از مربع به سه گوشه تبدیل میشود. لاکن نه معدنی استخراج، نه نهری حفر، نه فابریکهای تورید و نه بندی تعمیر گردید. مگر گاهی بطور بیسابقه و مسخره در جراید اعلان میشد که فلان فابریکه دولت (یعنی ملت) ملی شد (یعنی بفلان شخص به قیمت نازلی فروخته و لهذا مال شخصی شد.) خوب پس علت این بیخبری ما چیست؟ خواهید گفت دو چیز یا هیئت مدیره حکومت نخواستهاند ما چیزی داشته باشیم و یا خواستهاند ولی نتوانستهاند و چون استعفا نکردهاند در هر دو صورت نزد خلق و تاریخ مملکت مسئول اند ولی به عقیده ما علت اصلی نهفتهتر است و آن این است که اصلا ماشین اداری ما چپه و غلط بسته شده. فیالمثل اگر عقل وزرا روی زمین را از یک دروازه این دستگاه داخل کنید بعد از یک سال از دروازه دیگر آن خسته، ناکام و بدنام برون میرود. زیرا بستهکاری ماشین حکومت بارها از بستهکاری ماشین یک ساعت بزرگتر مهمتر و محتاج علم و دانش بیشتریست. علم و دانشی که نتیجه تجارت بیپایان و چند هزار ساله بنی نوع انسان بوده و بنام علم حقوق و اداره در دسترس ملل روی زمین گذاشته شده است. مثلا یک ساعت اگر پرزههای آن چپه و غلط بسته شود گرچه توسط پروفیسرهای بزرگی هم باشد آیا کار میکند؟ ماحصل این علم را میتوان در یک جمله «اصول دیموکراسی» خلاصه کرد یعنی تفکیک قوای ثلاثه، حکومت قانون، مسئولیت کابینه در نزد ملت، آزادی و مساوات ملت و اشتراک در امور اجتماع. پس تکرار میکنیم که علت عقبماندگی و بیخبری ما عدم رعایت اصول دیموکراسی در طرز اداره ماست و بس. و تا ما به تحکیم این مبانی از صمیم قلب و با تمام قوا متفقا کوشش نکنیم نه این که مالک چیزی نخواهیم شد بلکه خطر از دست دادن چیزی است که فعلا داریم. پس وظیفه نخستین منورین و جرایر ملی همانا تبلیغ اصول دیموکراسی و مبازه با بقایای مطلقیت و استبداد است و بس. 

فرزندان انقلاب

بین 1967 و 1971 بیش از 500 هزار نفر در آمریکا از خانه گریختند تا در جوامع تجربی و اتوپیایی زندگی کنند. در سانفرانسیسکو گروهی به نام دیگرز (که عنوان خود را از کشاورزان سوسیالیست در جنگ داخلی انگلستان به عاریه گرفته بودند) به این نوجوانان فراری کمک های روحی و خدمات اجتماعی ارائه می داد. در اوج جنگ ویتنام هر فرد فراری، مثل کسانی که از خدمت سربازی می گریختند و یا حتی زندانیان، فارغ از انگیزه آنها نوعی موقعیت سیاسی پیدا میکرد.                                                                                                              نگرانی شدید افکار عمومی آمریکا در مورد گسترش این پدیده به سرعت به کنگره رسید که نتیجه آن قانون فراریان جوان مصوب 1974 است. جوانان ناامید و سرخورده به سوی سانفرانسیسکو جذب می شدند و یک عده از دانشجویان حتی یک گروه چریکی شهری به نام ارتش رهایی بخش سیمبیونس را تشکیل دادند. یکی از آنها امیلی هریس دانشجوی موفقی اهل مناطق روستایی و محافظه کار ایالت ایندیانا بود. چند روز قبل از ربودن پتی هیرست در فوریه 1974 توسط این گروه؛ امیلی هریس در نامه ای خطاب به والدینش سعی کرد گرایشات رادیکال خود را توضیح دهد.         او در بخشی از این نامه نوشت:"همه جا در اطراف خود رنج دیگران را می بینم. اینها واقعیت هایی هستند که وجود دارند و شما تصمیم گرفتید آنها را انکار کنید. این واقعیت ها وجود دارند چون برخی بر ثروتمند شدن اصرار دارند فارغ از اینکه از خون وعرق دیگران بهره می جویند. من آزادی و شادی خود را در این نمی بینم که هر چه می توانم ازدیگری بربایم. به این معناست که من دیگر به ایده های شما برای خلق زندگی راحتی برای خودتان اعتقاد ندارم چون زندگی مصیبت بار دیگران برای بقا را انکار می کند."    پاراگراف آخر نامه به خوبی شکاف بین دو نسل را بیان می کند.   شمار را به خاطر استقلالی که در گذشته به من دادید تا به این نقطه برسم دوست دارم. ولی من دریافته ام که ما در دو جهت کاملا مخالف حرکت می کنیم و نمی توانیم تمامی این تفاوت ها را حل کنیم و دوباره به نقطه ای برسیم که مثل گذشته تفاهم داشته باشیم. عشق و علاقه من به شما تغییر نکرده، نکته این است که عشق من به دیگران و اهدافم برعشق به شما غلبه کرده است. خداحافظ گذشته و پیش به سوی آینده."     برای فعالان چپ نوین گذشته در حد غیرقابل بخششی به نیروهای سرکوب وابسته بود و جامعه باید دوباره از نو ساخته می شد.                                                                                                                                                                                        در جامعه برابری طلب جدید هیچ اثری از سلسله مراتب، پدرسالاری، نژادپرستی، نیازهای کاذب مصرف گرایی و ادیان سازمان یافته وجود نخواهد داشت. جامعه جایگزین بیگانگی را از بین خواهد برد و برای جوانانی مثل دختر نوجوان ترانه "او خانه را ترک می کند" که احساس می کرد "سالها تنها زندگی کرده" شرایط مناسبی برای زندگی فراهم خواهد کرد.فیلم" محل 1973 به خوبی جذابیت ها و جنبه های تاریک و پنهان جوامع (کمون) های آلترناتیو رانن می دهدنو از راه می رسد. موضوع محوری این بینش حمله ای بی سابقه به شکل متداول خانواده به عنوان سیستم عامل نظم اجتماعی بود. فلسفه "عشق آزاد" صرفا آزادگرایی نبود بلکه بیان شورش علیه زنجیرهای تک همسری بود. همانطور که مصرف گرایی حسادت را خلق می کند تک همسری نیز وسوسه و احساسات را سرکوب کرده و زنانی عصبی و برده وار را رد محیط خانه خلق می کند. این جوامع اتوپیایی جدید به جای ارث بردن وابستگی و تماس اجتماعی تصور می کردند هویت ویژه خود را خلق خواهند کرد.   این جوامع تلاش می کردند ورای مرزهای قانونی و اخلاقی جامعه سرمایه داری تشکیل شوند. یک جلوه هنری بسیار گویا از این ایده فیلم "مرد حصیری" محصول 1973 است که براساس کتاب داستان "آئین" به قلم دیوید پینر در سال1967 ساخته شده است.داستان در مناطق کوهستانی و دورافتاده اسکاتلند اتفاق می افتد جاییکه عشق آزاد به عنوان یک آیین مذهبی محترم شمرده می شود و در برابر مسیحیت سختگیرانه، آزادی دوران بت پرستی رواج دارد.اما همانطور که آدام کورتیس نشان داده ثابت شد که این "تعادل طبیعی" الگوی بسیار ضعیفی از اداره امور است و جوامع اتوپیایی یا کمون ها نه به عدالت طبیعی بلکه به موقعیت طبیعت رجعت کردند. این جوامع با رد کردن عنصر اجباری قوانین آن دسته از مقررات و نظمی را کنار گذاشتند که رفتار انسان را کنترل می کند و در نتیجه شخصیت های قوی غلبه پیدا کردند. این جوامع در نهایت برخی از مقررات و نظم سرورانه را بازآفرینی کردند که نوجوانان فراری سعی کرده بودند از آن بگریزند.حتی پس از آنکه این جوامع (کمون ها) از هم پاشیدند طراحی رادیکال آنها به حیات خود ادامه داد و یکی از منابع الهام در شکل گیری شرکت های بزرگ اقتصادی جدیدی شد که این جوامع با آن مخالف بودند. در سال ۲۰۱۶ شرکت های اپل و گوگل تصمیم خود برای ساختن دفاتر مرکزی در دره سیلیکان را اعلام کردند که طراحی آنها به بینش قدیمی تری از آینده شباهت فراوانی دارد.این انتقال تدریجی از ضد فرهنگ به فرهنگ سایبری به خوبی در نوشته های تاثیر گذار استوارت برند منعکس شده است که در فاصله سالهای 1967۱۹۶۸ تا 1971تحت عنوان "کاتالوگ تمامی زمین" به طور منظم منتشر می شد.  استیو جابز این کاتالوگ ها را "گوگل در نسخه کتاب جیبی" توصیف کرده بود و دفاتر کاری آن در گنبدهای متحرک طراحی و ساخته می شدند. این استیل بعدها با عنوان "مدرنیسم هیپی" شهرت یافت که اشکال و حجم های دایره ای و نرم در آن جلوه شاخصی دارند و در تقابل با ساختمانهای خشک و زاویه داری طراحی می شوند که معمولا وابسته به مدرنیسم دیوانسالاری تلقی می شوند. اما با وجودیکه شرکت های اپل و گوگل در طراحی ساختمان های خود از ایده های کمون های آزاد الهام می گیرند، فضای داخلی آنها به شدت خصوصی است و به عبارتی می توان گفت کمونی برای افراد بسیار محدودی است.                                                                                                                                                    برای نوجوانان فراری، آزادی و رهایی با بینش آنها از خویش و جامعه ای به دور از تله های زندگی خانوادگی و مالکیت خصوصی ارتباط تنگاتنگی داشت. برای درک این نکته که برخی از همان نوجوانان تا چه حد از بینش های اولیه خود فاصله گرفته اند کافی است یادآوری کنیم که ملانی کوئه دختر نوجوان موضوع ترانه بیتلز اکنون ازدواج کرده و مادر دو فرزند است و شغلش مدیریت یک بنگاه معاملات ملکی است.

 رازهای نهفته در عدد 40 چیست؟

.......................................................

عدد 40 در نگاه اول یک عدد کاملا ساده مانند تمامی اعداد دیگر است، اما این عدد رازهایی رادارد که در نوع خود جالب است.

تا عدد 40 بشمارید اما از آن رد نشوید. کمی به این عدد فکر کنید؛ چه چیزی به یادتان می‌آید؟ قصد داریم در ادامه حقایقی را از عدد 40 برای شما بازگو کنیم که احتمالا برایتان جذاب باشد.

رشد انسان در چهل سالگی به کمال می رسد

 منفی 40 درجه یا «چهل درجه زیر صفر» تنها دمایی است که هم در سلسیوس و هم در فارنهایت با هم برابر است.

 عدد 40 تنها عددی در زبان انگلیسی است که اگر آن را به حروف (Forty) بنویسید، تمام حروفش از نظر ترتیب الفبای انگلیسی پشت سر هم قرار می‌گیرد.

 9 ماه بارداری را فراموش کنید! یک دوره بارداری معمولی به طور معمول 40 هفته زمان می‌طلبد.

 زمانی که غده‌ خیارکی‌ یا همان طاعون‌ در قرون وسطی در اروپا شیوع یافت، کشتی‌ها به مدت 40 روز در کنار بنادر می‌ماندند و هیچ مسافری اجازه خروج نداشت. واژه «قرنطینه» از گویش ونتیانِ زبان ایتالیایی گرفته شده و به معنای «quaranta giorni» یا «چهل روز» است.

 شیمیدانان شرکت تولید کننده یک اسپری جادوییِ روان کننده، برای جداسازی آب دقیقا چهل بار تلاش کردند. از این رو، آن اسپری «دبلیو دی 40» نام‌گذاری شد. فرمول شیمیایی این اسپری کاملا منحصر به فرد بود و برای چربی گیری، گریس زدایی و تمیزکاری قطعات مورد استفاده در صنایع هوا - فضا و موشک به کار می‌رفت.

 عدد 40 در ادبیات هم معنایی دارد: تعداد دزدانی که علی‌بابا در قصه هزار و یک شب با آن‌ها سر و کار داشت 40 نفر بود.

 حضرت عیسی مسیح 40 روز در بیابان روزه گرفت تا خود را در برابر اهریمن بیازماید.

 رشد انسان در چهل سالگی به کمال می رسد. «غوالی الئالی-۴۳۱»

 همه پیامبران در چهل سالگی مبعوث شده اند. «عیون الاخبار – ۲ -۳۶»

 حضرت آدم در فراق بهشت ۴۰ روز گریست. «بحار-۱۱-۱۶۲»

 حضرت آدم در مرگ هابیل چهل شب گریه کرد. «بحار -۱۱- ۴۴»

 زمین چهل روز در مرگ مومن می گرید. «تفسیر عیاشی-۲-۱۵۴»

 خداوند چهل روز به فرعون مهلت داد. «اتحاف الساده-۱-۷۵»

 زیارت اربعین یکی از نشانه های مومن است. که (40) روز میباشد .«امالی شیخ صدوق-۲۵۱»

 چهل شب تعطیلی مساجد از نشانه های ظهور است. «صحیفه الرضا-۱۴»

 هر کس چهل حدیث حفظ کند، خداوند او را فقیه و عالم محشور کند. «بحارالانوار-۲-۲۵۳»

طرز تفکر ثروتمند و فقیر:

 فقرا فکر می کنند که فقط پول نیست که خوشبختی‌ می آورد ولی‌ پولدارها می‌گویند که پول زندگی را راحت تر و شادتر می‌کند.

.فقرا ملاحظه دیگران را می کنند ولی‌ پولدار‌ها اول راحتی خودشان را درنظر می گیرند بعد دیگران.

.فقرا به شانس خود متکی‌ می شوند و شاید رویای "در یک روز میلیونر شدن" را دارند ولی‌ پولدار‌ها به کار و فعالیت خود اطمینان می کنند.

.فقرا حتما موفقیت و پول درآوردن را با سواد زیاد می‌دانند ولی‌ پولدارها سواد را راه پول در اوردن نمی‌دانند و حتما نیاز نمی‌بینند که با سواد زیاد باید پول دار شد.

.فقرا به حال و گذشته فکرمی کنند ولی‌ پولدارها فقط به آینده فکر می‌کنند. حتی کاری که در حال حاضر انجام می دهند به فکر آینده خود آن را انجام می دهند.

. پولدار‌ها نگران کم شدنِ پول نیستند واز آن حس لذت می برند ولی‌ فقرا ترس از دست دادن پول باعث می شود که از داشتن آن لذت نبرند و در آخر آن را از دست می دهند.

. فقرا کاری که دوست ندارند را از روی اجبار برای پول در آوردن انجام می دهند ولی‌ پول دارها کاری که دوست دارند را انجام می دهند در هر شرایط که شده باشد.

. پولدار‌ها همیشه توقعی بالا از خود و نتیجه‌ کار خود دارند ولی‌ فقرا فکر می کنند هرچه کم توقع تر باشند بعدا کمتر ضربه می‌بینند.

. پولدارها از پول بقیه استفاده می کنند ولی‌ فقرا فقط با کار خود پول کسب می کنند.

۰. فقرا تنها راه را، زیاد کار کردن می‌دانند ولی‌ پولدارها با سیاست و با ریلکس بودن پول کسب می کنند.

. فقرا تلاش می کنند که لوکس‌تر زندگی‌ کنند ولی‌ پولدار‌ها به پس انداز و کمی‌ سختی کشیدن نیز فکر می کنند.

. پولدارها مرز بین یک انسانِ فقیر و پولدار را مشخص می کنند ولی‌ فقرا همه را یک نوع می‌دانند و فرقی‌ نمی‌بینند.

. برای پولدارها پول آرامش بخش است ولی فقرا پول را همراه با استرس می‌دانند.

. فقرا بیشتر به خوشگذرانیِ خود فکر می کنند تا یادگیری؛ ولی‌ پولدارها بر عکس آن فکر می کنند.

. فقرا در ذهن خود از همهٔ پولدار‌ها بدشان می‌آید و فکر می کنند که اخلاق و رفتارشان باهم فرق می‌کند ولی‌ پولدارها باهرکی که اخلاقشان به ان ها بخورد همنشینی می کنند.

. فقرا صرفه جویی می کنند ولی‌ پولدارها از خرج کردن پول خود نمی‌ترسند.

. برای پولدار شدن باید به موقع اهل ریسک باشید ولی‌ فقرا می‌ترسند و ترجیح می دهند که ریسک نکنند.

. فقرا زندگی‌ یکنواخت و با آرامش را ترجیح می دهند ولی‌ پولدارها از جنب و جوش و هیجان لذت می برند.

. فقرا به سلامتی‌ خود بعد همه کارهای دگرشان فکر می کنند ولی‌ پولدارها برای شان سلامتی‌ حرف اول را می زنند.

.فقرا اگر به پول توجه می کنند دیگر خانوادهٔ خود را فراموش می کنند ولی‌ پولدارها حواسشان به هردو هست. نویسندهٔ این کتاب استیو سیبولد (steve siebold) در طی‌سال مصاحبه با میلیونر‌های سراسر جهان به این نتیجه رسیده است که فرق بین انسان‌های متوسط و میلیونر‌ها در طرز فکر آنها بوده.      

ارسالی فرشته صدیق 

گران ترین مواد غذایی جهان را بشناسید

. زعفران یکی از گران ترین اقلام غذایی جهان است. برای تهیه نیم کیلو زعفران باید از 50 تا 70 هزار گل زعفران استفاده کرد، یعنی حدوداً یک زمین فوتبال گل! قیمت خرده فروشی زعفران در جهان بسته به نوع از 1100 تا 11000 دلار به ازاء هر کیلوگرم متغیر است. زعفران در ایران هم قیمت بالایی دارد قیمت هر کیلو زعفران از دو میلیون تومان تجاوز می کند.

 گران ترین خاویار جهان نوع سیاه نیست، بلکه خاویار الماس ایرانی است! خاویار بلوگا از ماهی های صد ساله گرفته می شود و ترکیبات و ماهیت آن عملاً 120 میلیون سال است که تغییری نداشته است. برای خرید این خاویار اشرافی باید 5000 دلار یا بیشتر برای هر کیلو پرداخت کنید .

 گران ترین قارچ دنیا ترافل سفید است. این قارچ که در اصل متعلق به مناطق شمالی ایتالیاست به 12 سانتی متر قطر و نیم کیلو وزن می رسد. قیمت ترافل سفید به 4500 دلار به ازاء هر کیلوگرم می رسد .

 گران ترین سیب زمینی جهان “لا بانت” فرانسوی است. هر سال فقط 100 تن از این سیب زمینی در یکی از جزایر فرانسه برداشت می شود. برای کشت این سیب زمینی فقط از کودی مخصوص که از خزه دریای تهیه شده استفاده می شود. قیمت هر کیلوگرم این سیب زمینی به 1000 دلار می رسد .

 گران ترین گوشت جهان از گاوهای نژاد واگیو گرفته می شود. برای تغذیه این گاوهای ژاپنی از بهترین علف ها استفاده می شود. یک تکه فیله دویست گرمی بیش از 100 دلار قیمت دارد .

مرغ، ژامبون، تخم بلدرچین و ترافل سفید تهیه می شود. قیمت هر عدد این ساندویچ 200 دلار است .

. گران ترین پیتزای جهان در ایتالیا به قیمت 8300 یورو فروخته می شود. در آن از خاویار و لابستر استفاده شده و قطر پیتزا 20 سانتی متر است .

 گران ترین املت جهان در رستوران لو پارکر مریدین شهر نیویورک سرو می شود. این املت 1000 دلاری از 10 اونس خاویار سورگا، یک لابستر کامل و شش تخم مرغ تشکیل شده است.

 گران ترین دسر جهان که در رستوران سرندیپیتی 3 مانهتن سرو می شود 1000 دلار قیمت دارد. پنج اسکوب بستنی وانیلی، وانیل ماداگاسکار، آمدی پروسلینا (یکی از گران ترین شکلات های جهان) و طلا، بله طلای خوراکی در آن وجود دارد

. گران ترین و خوشمزه ترین شکلات جهان شوکوپولیه نام دارد. 2600 دلار باید برای هر نیم کیلوی آن پرداخت کنید .

 بهترین و گران ترین قهوه جهان کوپی لواک نام دارد. این قهوه در جزیره سوماترا (اندونزی) تهیه می شود و نرخ تولید سالیانه آن تنها 500 دانه قهوه است. قیمت هر نیم کیلوی آن از 300 دلار تجاوز می کند .

 گران ترین چای حال حاضر دنیا یک نوع چای بسیار نادر چینی به نام تیگوانین است که هر کیلوگرم آن 3000 دلار به فروش می رسد یعنی حدود 15 دلار برای هر فنجان

 گران ترین چای کیسه ای جهان توسط شرکت پی جی تهیه می شود. این شرکت برای بزرگداشت 75 امین سال تاسیس خود یک کیسه چای را با 280 الماس تزیین کرد. درنتیجه قیمت یک فنجان این چای از 7500 پوند انگلیس فراتر میرود.

به مناسبت روز جهانی دوست خوب

دوستي واژه شناخته شده و مقدسي است كه نياز به تعريف ندارد و همه مردم حتي كودكان با مفهوم آن آشنا هستند. دوستي هم نياز روحي انسان است هم ضرورت اجتماعي و هر انساني كه از سلامت روان و اعتدال شخصيت برخوردار باشد، كم و بيش داراي دوستاني است.

دوستي واقعي در مذاهب و فرهنگ‌هاي مختلف امري رايج، فرخنده و شكوهمند است و همگان به عظمت و قداست آن اعتراف دارند. دوستي و داشتن ارتباط صميمانه داراي فوايد فردي و اجتماعي است.

دوست بودن انسان‌ها با همديگر از دو لحاظ به سود جامعه است يكي كم شدن منازعات و ديگري تقويت همبستگي و تضامن اجتماعي است.

دوستي و همياري يكي از عوامل سعادت و كاميابي نوع بشر و رمز بقاي جوامع است زيرا جامعه‌اي كه آحاد آن با هم دوست و مهربان باشند روح همبستگي و تضامن اجتماعي در آن به وجود مي‌آيد و اتحاد و انسجام ملي زيباترين ارمغان آن است.

ارسطو دوستان را بر سه قسم مي‌داند. جماعتي كه دوستي آن‌ها مبني بر نفع است، گروهي كه دوستي ايشان بر تمتع و تفنن است و سوم دوستان حقيقتي و كساني كه از آن‌ها خود آن‌ها را مي‌خواهند يعني نيكان و دوستي آن‌ها بالطبع نفاع و با تمتع مي‌باشد.

دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند .

نجات دختر خرد سال

میگویند روزی از روزی ها مردی در یکی از پارک های شهر نیویارک قدم میزد . ناگهان از گوشه ای پارک صدای چیغس و غالمغال طفل خرد سالی به گوشش رسید . وقتی نزدیک رفت دید که یک سگ فربه به جان یک دخترک حمله کرده است . وی به بسیار عجله یک سوته چوب را برداشت و چند بار محکم ، محکم بر فرق سگ کوبید و دخترک را نجات داد . از قضا از اثر شدت ضربات سوته چوب ، سگ جابجا هلاک شد . چند لحظه بعد پولیس رسید و پس از بررسی موضوع نزد مرد آمد و گفت : بخاطر نجات دخترک از شما صمیمانه تشکر میکنم . آفرین ! شما یک قهرمان هستین ! فردای آنروز در صفحه اول تمام روزنامه های شهر نوشته شده بود : « یک مرد شجاع اهل نیویارک جان دختر خرد سالی را نجات داد » . مرد وقتی از موضوع اطلاع یافت با مرکز مطبوعاتی تماس گرفت و اعتراض کرد که او اهل نیویارک نیست . روز بعد روزنامه ها اشتباه شانرا رفع کردند و در تبصره های شان نوشتند : « یک مرد شجاع امریکایی جان دختر خرد سالی را نجات داد » . مرد بازهم با مرکز مطبوعاتی تماس گرفت و اینبار گفت : مه امریکایی نیستم . مه اصلاً یک افغان هستم که به یک سفر تجارتی به امریکا آمدیم و پس از دو هفته دوباره به کشور م بر میگردم . روزنامه ها پس از آگاهی از موضوع در روز سوم چنین نوشتند : « یک تروریست مسلمان ، سگ بی گناهی را کشت

کر م ابریشم بکدام وقت پیدا گشته است

درو قت نالیدن حضرت ایوب علیه السلام که تن مبارک او دوازده هزار کرم پیدا گشته بغیر از دل و سایر اعضای رئیه ، زبان، رگ و پی دیگر همه را خورده اند و سوراخها کرد ند تا زمانیکه نوبت بدل رسید ،پس حضرت ایوب علیه السلام بنالید که یارب دل من خانۀ محبت تست و زبانم محل ذکر تو، اکنون تو دانائی که اینها قصد دل و زبان کرده اند حق سبحانه تعالی دعای اورا اجابت کردودل و زبان اورا ازآفت کرمان نگه داشت و آن کرمان یکدیگر را میخوردند و از آن کرمان سه کرم باقی ماند حضرت جبرئیل علیه السلام بالررب جلیل آمده گفتند یا ایوب پای خود را برزمین زن جای پای راکه بر زمین زدند چشمه پیدا شد و یک کرم بهوا رفت . و زنبور عسل از آن پیدا شد و عسل سبب شفا بیماران گشت و یک کرم از آن بزمین افتاد کرم ابرایشم از آن پیداگشت سبب زینت مردمان شد و یک کرم از آن باآب رفت کرم شو لوگ (جوک) پیداشدو سبب درمان علیلان شد

به نسل های بعدی بگویید:

نسل ما نه سر پیاز بود و نه ته پیاز

نسل ما خود ِ پیاز بود که هرکی مارا دید، گریه کرد

بخاطر عشق خودت زنده نباش .به خاطری کسی زنده باش که باعشق تو زنده است

.قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی

کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن،

از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم،

اشکهایی را بریز که من ریختم

دردها و خوشیهای من را تجربه کن

سالهایی را بگذران که من گذراندم

... روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم

دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن

همانطور که من انجام دادم

بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی

عمر خیام

كرمهاي ابريشم در پنجاه و شش روز، هشتاد و شش هزار برابر خود غذا مي خورند

در یک ثانيه نور ميتواند دور کره ی زمين را هفت و نیم بار طی کند

وال که بزرگترین جانور روی زمین است از کوچکترین موجودات تغذیه می کند

لیوناردو دوينچي نابغه ايتاليايي 530 سال پيش طیاره، هليکوپتر و لباس زیر دریایی را ساخته بود

پروانه از 11 متری بو را حس میکند

پروانه ها هنگام نشستن روی گل بالهای خود را بصورت عمودی نگه میدارند تا کمتر توجه پرندگان حشره خوار را جلب

شتر مرغ ازسریعترین حیوانات است طول هر قدم این حیوان به 5 متر و سرعتش به 70 کیلومتر نیز میرسد

بین 2800 نوع مارهای امروزی، تنها 300 نوع آنها سمی یا خطرناک اند

در نیمه چپ مغز یک انسان 186 ملیون نورون اضافه تر از نیمه راست مغز وی وجود دارد

مغز انسان در وقت خواب فعاليت بيشتر دارد نسبت به موقع تماشاي تلويزيون

درجهان بيش از 30 هزار نوع جولا وجود دارد

جثه جولا هاي ماده از نرها بزرگتر است

تار عنكبوت از قويترين بافته هاست و دوامش از آهن بيشتر است و به ان آهن حيواني میگویند

یک زنبو عسل باید روی چهارهزار گل بینیشیند تا بتواند به اندازه یک قاشق عسل تهیه کنند زنبور عسل دو معده دارد یک بر ای جمع   آوری عسل و دیگری برای هضم غذا استفاده میکنند

درهنگام رعد و برق اختلاف پتانسيل بين ابر و زمين به 10تا 100 ميليون ولت ميرسد

در عرض يك ده هزارم ثانيه جريانی در حدود 30 هزار امپر از هواي يونيزه ميگذرد

هنگام رعد و برق توان حرارتی تا حدود 100ميليارد وات میرسد

نورآفتاب فقط تا عمق400 متري آب بحر نفوذ مي كند

آفتاب از فاصله صد هزار سال نوری هم ديده ميشود

درجه حرارت مركز آفتاب تقريبا 15 ميليون درجه سانتي گراد است و درجه حرارت سطح خورشيد 6000 درجه سانتي گراد است بيشتر ستارگان گرمتر از آفتاب بوده بين ده تا صد برابر خورشيد کتله دارند

اندازه قلب هر کس به اندازه مشت اوست

ظرف یک شبانه روز در قلب انسان تقريباً 8000 ليتر خون جريان میکند

در هر شبانه روز قلب انسان تقريباً 100 هزار بار طپش میکند 

جلدکتاب اشعار ‌ميلتون‌ از پوست سر يك قاتل است

تاریخ کلاسیک در سال 1652 به چاپ رسیده.

هزارکتاب: مجموعه‌‌شعری از ‌جان میلتون‌- شاعر و نویسنده‌ی انگلیسی‌- با پوست سر یک قاتل جلد شده است

این کتاب که صدوشصت سال قدمت دارد، مجموعه‌شعری از ‌جان میلتون‌ خالق ‌بهشت گم‌شده‌ است، که در قرن نوزدهم میلادی مانند کتابی معمولی به نظر می‌رسید، اما بعدها کشف شد كه جلد این كتاب از پوست سر ‌جورج كادمور‌‌- قاتلی كه به دار آویخته شده بود‌- تهیه شده است.

این كتاب در سال 1852 به چاپ رسید و بعد از به‌دار آویخته‌شدن ‌كادمور‌ به جرم كشتن معشوقه‌اش، با قسمتی از پوست این قاتل جلد شد.

به گزارش اینكویزیتر، جسد ‌كادمور‌ بعداز اعدام به بیمارستان ‌اگزتز‌ فرستاده شد و در آن‌جا قسمتی از پوست‌اش‌ به كتاب‌فروشی اگزتر‌ داده شد تا از آن برای جلد‌كردن این مجموعه‌شعر استفاده شود.

به‌تازگی این كتاب به كتاب‌خانه‌ای در ‌اگزتر‌ اهدا شده است و به‌زودی در نمایشگاه ‌جنایت و مكافات‌ این مركز فرهنگی در معرض دید عموم قرار می‌گیرد.

جان میلتون، زاده‌ی 9 دسامبر 1608، شاعر و نویسنده‌ی انگلیسی بود. مهم‌ترین اثر او ‌بهشت گم‌شده‌ نام دارد. او مقالات بحث‌برانگیزی درباره‌ی آزادی انتشار، آموزش و حذف سانسور نوشت.

میلتون‌ بین سال‌های 1625 تا 1632 در مدرسه‌ی ‌سن پل‌ کمبریج و بعد از آن در دانشگاه ‌کمبریج‌ تحصیل کرد. در همین سال‌ها اشعاری به زبان‌های ایتالیایی، لاتین و انگلیسی سرود. این نویسنده‌ی بزرگ ادبیات انگلیسی طی سال‌های 1641 تا 1660 به تبیین اندیشه‌های خود در خصوص آزادی بیان، آزادی مذهب و آموزش پرداخت.

او در سال 1652 بینایی خود را از دست داد و در 8 نوامبر 1674 درگذشت.

منبع: ایسنا  

تا حالأ نامه چارلی چاپلین به دخترش را خواندید؟

فکر می کنم قشنگ ترین و دلسوزانه ترین نوع نامه، نامه  ایست که پدری برای دخترش می نویسد

این نامه را بخوانید

دخترم جرالدين، از تو دورم، ولی يک لحظه تصوير تو از ديدگانم دور نميشود.تو کجايی؟در پاريس ،روی صحنه تئاتر پرشکوه شانزه ليزه؟اين را ميدانم و چنان است که گويي دراين سکوت شبانگاهی ،آهنگ قدمهايت را ميشنوم. شنيده ام نقش تو در اين نمايش پرشکوه، نقش آن دختر زيبای حاکمی است که اسيرخان تاتار شده است

جرالدين، در نقش ستاره باش و بدرخش ،اما اگر فرياد تحسين آميز تماشاگران و عطر مستی آور گلهايی که برايت فرستاده اند به تو فرصت هوشياری داد بنشين و نامه ام را بخوان. من پدر تو هستم.امروز نوبت توست که صدای کف زدن های تماشاگران گاهی تو را به آسمانها ببرد.به آسمانها برو ولی گاهی هم به روی زمين بيا و زندگی مردم را تماشا کن؛ زندگی آنان که با شکم گرسنه در حالی که پاهايشان از بينوايی می لرزدو هنرنمايی می کنند. من خود يکی از ايشان بوده ام.جرالدين دخترم ،تو مرا درست نمی شناسی در آن شب های بس دور با تو قصه ها بسيار گفتم اما غصه های خود را هرگز نگفتم آن هم داستانی شنيدنی است

داستان آن دلقک گرسنه که در پست ترين صحنه های لندن آواز می خواند و صدقه می گيرد،داستان من است. من طعم گرسنگی را چشيده ام.من درد نابسامانی را کشيده ام.و از اينها بالاتر رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را که اقيانوسی از غرور در دلش موج می زند و سکه صدقه آن رهگذر غرورش را خورد نمی کند. با اين همه زنده ام و از زنده گان پيش از آنکه بميرند حرفی نبايد زد. به دنبال نام تو نام من است :"چاپلين"

جرالدين دخترم، دنيايی که تو در آن زنده گی می کنی، دنيای هنرپيشگی و موسيقی است.نيمه شب آن هنگام که ازسالن پرشکوه تئاتر شانزه ليزه بيرون می آيی،آن ستايشگران ثروتمند را فراموش کن .حال آن راننده تاکسی که تو رابه منزل ميرساند بپرس .حال زنش را بپرس واگر آبستن بود و پولی برای خريد لباس بچه نداشت ,مبلغی پنهانی در جيبش بگذار. به نماينده خود در پاريس دستور داده ام فقط وجه اين نوع خرچهای تو را بی چون و چرا بپردازد.اما برای خرچهای ديگر بايد صورت حساب آن را بفرستی . دخترم جرالدين گاه و بی گاه با مترو و اتوبوس شهر را بگرد و مردم را نگاه کن. زنان بيوه ،کودکان يتيم را بشناس و دست کم روزی يک بار بگو:من هم از آنان هستم.تو واقعا يکی از آنان هستی و نه بيشتر.هنر قبل از اينکه دو بال به انسان بدهد اغلب دو پای او را ميشکند . وقتی به مرحله ای رسيدی که خود را برتر تماشاگران خويش بدانی، همان لحظه تئاتر را ترک کن و با تاکسی خود را به اطراف پاريس برسان. من آنجا را خوب می شناسم.آنجا بازيگران همانند خويش را خواهی ديد که از قرن ها پش زيبا تر از تو ،چالاکتر از تو و مغرور تر از تو هنرنمايی ميکنند.اما در آنجا از نور خيره کننده تئاتر شانزه ليزه خبری نيست.

دخترم جرالدين ،چکی سفيد امضأ برايت فرستاده ام که هر چه دلت می خواهدبگيری و خرچ کنی. ولی هر وقت خواستی دو فرانک خرچ کنی با خود بگو:سومين فرانک از آن من نيست.اين مال يک مرد فقير و گمنام است که امشب به يک فرانک احتياج دارد.جستجو لازم نيست.اين نيازمندان گمنام را اگر بخواهی همه جا خواهی يافت. اگراز پول و سکه برای تو حرف می زنم برای آن است که از نيروی فريب و افسون پول ،اين فرزند بی جان شيطان خوب آگاهم. من مدت زیاد درسرک زيسته و هميشه و هر لحظه برای بند بازان روی ريسمانی بس نازک و لرزنده نگران بوده ام. اما دخترم اين حقيقت را بگويم که مردم بر روی زمين استوار و گسترده بيشتر از بند بازان ريسمان نا استوار سقوط می کنند

دخترم جرالدين ،پدرت با تو حرف می زند. شايد شبی درخشش گرانبهاترين الماس اين جهان تو را فريب بدهد آن شب است که این الماس، آن ريسمان نا استوار زير پای تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است روزی که چهره زيبای يک اشراف زاده بی بند و بار تو را بفريبد آن روز است که بند بازی ناشی(رقص بالای ریسمان) خواهی بود. هميشه بند بازان ناشی سقوط می کنند از اين رو دل به زر و زيور نبند. بزرگترين الماس اين جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه می درخشد. اما اگر روزی دل به مردی آفتاب گونه بستی ،با او يک دل باش و به راستی او را دوست بدار به مادرت گفته ام که دراین خصوص برای تونامه ای بنوسید . اوازمن بهتر معنی عشق را می داند . برای تعریف عشق که معنی آن یک دلی است دخترم هیچ چیز و هیچکس دیگر دراین جهان نمیتوان یافت که شایسته آن باشد .دختری ناخن پای خودرا برای آن عریان میکند برهنگی بیماری عصر مااست به گمان من تن تو ، مال کسی باشد که روحش را برای تو عريان کرده است.حرف بسيار برای تو دارم ،ولی به وقت ديگر می گذارم.و با اين آخرين پيام نامه را پايان می بخشم. انسان باش، پاک دل و يکدل ،زيرا گرسنه بودن،صدقه گرفتن و در فقر مردن بارها قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است

پدرت چارلی چاپلین

اولین عینک را چه کسی ساخت؟

در حال حاضر بسیاری از زمامداران و سیاستمداران برجسته و مردان مشهور، عینك به چشم می گذارند. جالب توجه است اگر بدانید كه سیاستمداران ادوار گذشته نیز از عینك استفاده می كردند و مشاهداتی دیگر گونه از جهان داشتند و شاید این تغییر دید ، موجب رفتاری متغایر و نیز باعث تغییر جریان تاریخ می شد.

درسال 1266 میلادی مردی به نام روچربیكن با گذاشتن یك گوی كوچك شیشه ای روی كتاب ، خطوط و كلمات را درشت تر و واضح ترمی دید. اما او اولین كسی نبود كه به فكر گذاشتن شیشه عینك روی چشم خود افتاد.گویند تصویری به دست آمده كه مربوط به سال 1352 میلادی است و توسط نقاشی كشیده شده است و طرح صورت كشیشی را نشان می دهد كه دو عدسی قابدار با دسته های به هم بسته شده به طور ثابت روی چشم او قرار گرفته است. به این ترتیب باید كسی بین سالهای 1266 تا 1352 م عینك را اختراع نموده باشد.در قرن شانزدهم ، اغلب عینك های ساخته شده در دسترس مردم بود و اولین بار در سال 1629 م چارلز اول پادشاه انگلستان فرمانی به انجمن صنف عینك سازان صادر كرد. امروزه گذشته از این كه عینك برای بهتر دیدن و خواندن به همه مردم كمك می كند، عینك های متنوع بسیاری نیز ساخته می شود كه موارد استفاده خیلی خوبی نیز به همراه دارد

درباره ی بیماری اس ام اسی چه می دانید؟

داکتر ها از شناسایی بیماری جدیدی خبر می‌دهند که، افراد به هنگام خواب و بدون اینکه متوجه باشند، با تلفن همراه خود اس ام اس ارسال می‌کنند. گفته می‌شود میزان ابتلا به این اختلال روانی، در جوانان و نوجوانان رو به افزایش است.

الیزابت هاموندز، یکی از افرادی که به این بیماری نادر و نوظهور مبتلاست می‌گوید: یکی از دوستانم به من گفت که برای وی پیامک ارسال کرده‌ام ولی من از این موضوع هیچ اطلاعی نداشتم.

وی افزود: دوستم به من خبر داد که در ساعت ۳ صبح یک پیامک از من دریافت کرده که معنا و مفهوم آن را نتوانسته تشخیص بدهد، در ابتدا باور نمی‌کردم که چنین کاری از من سر زده است.

دکتر مارکوس اشمیت، از کلینیک خواب در اوهایو، با اشاره به این که موارد ابتلا به بیماری ارسال پیامک در خواب در حال افزایش است، گفت: از هر پنج جوان و نوجوانی که تلفن همراه دارند، چهار نفرشان گوشی‌های خود را در اتاق خواب و نزدیک دیگر اعضای خانواده نگهداری می‌کنند و فقط ده درصد آنها تلفن همراه خود را به هنگام خواب خاموش می‌کنند.

بر پایه اظهارات این داکتر، خواب ناکافی ممکن است باعث بروز رفتارهای حرکتی در خواب شود که پاسخ دادن به تلفن همراه به هنگام زنگ زدن آن، از جمله این رفتارها به شمار می‌رود.

وی گفت احتمال دارد عوامل وراثتی در بروز این اختلال نقش داشته باشد.

علم یا ثروت

دانشمندی در ایستگاه، انتظار ملی بس را می کشید. جوانی سوار بر کروزین بالدار با سرعتی تتد تر از لاف های حکومتی از برابر پروفیسور گذشت و تمام گنداب های محترم جاده را بر سرو روی او پاشاند

یکی از شاگردان استاد که چند قدم دور تر ایستاده بود، به پروفیسور نزدیک شد و پرسید؟

ـ استاد محترم، چند بار از شما پرسیدم، جوابم را ندادید. حالا گفته می توانید که علم بهتر است یا ثروت ؟

پروفیسور در حالی که سرورویش را از عرق  جاده پاک می کرد، گفت در روز های لای و لوش؛ ثروت

یک ساندویچ

به این داستان زیبا که مربوط میشود به زن و شوهر پیری که همه چیزشان با هم مشترک بود توجه کنید

یک روز زن و شوهر پیری وارد رستوران شدند چون اکثر آدمهایی که توی رستوران بودند زن و شوهر های جوان یا دوست بودند این زن و شوهر در میان اونها کمی به چشم میامدن پیر زن و پیر مرد با محبت تمام دور یک میز نشستند و گارسون آمد پیرمرد یک ساندویچ و یک نوشابه سفارش داد چون همه داشتند به اونا توجه میکردند متوجه سفارش اونها شدند.پسری که میزش کنار میز اونها بود آمد سر میزشان و گفت:اگه پول ندارید من یک سانویچ دیگر برایتان  سفارش میدم اونا قبول نکردند و گفتند:ما همه چیزمان مشترک است پسر سر میز خودش برگشت ولی تمام حواسش به اونا بود نوشابه و ساندویچ رو آوردند و تنها یک گیلاس برداشتند مقدار کمی از آن نوشابه رو ریختند توی گیلاس و کمی ازآن مرد نوشید و باقی مانده را به زنش داد و زن بقیه ی نوشابه رو نوشید پسر طاقت نیاورد و بار دیگر سر میز پیر مرد و پیرزن رفت و گفت بگذارید من به حساب خودم برایتان یک نوشابه و ساندویچ دیگر سفارش بدم ولی زن و شوهر پیر دوباره قبول نکردند و گفتند که ما همه چیزمان مشترک است.

پسردوباره برگشت سرمیز خودش اینبار تماشا کرد که مرد سانویچ رو به دو قسمت کاملا مساوی تقسیم کرد یک قسمت را گذاشت جلوی همسرش و شروع کرد به خوردن یک قسمت دیگر ولی زن اصلا از ساندویچ نمیخورد و نشسته به همسرش نگاه میکرد دوام نیاورد و دوباره رفت سرمیز زن و مرد پیر و پرسید اینکه شما همه چیزتان مشترک  درست ولی چرا شما ساندویچتونو نمیخورید؟ پیرزن به شوهرش اشاره کرد و  گفت منتظرم آن بخوره و دندان هایش را دربیاره بده به من .       

قبل از میلاد و پیش از میلاد

پيش از ميلاد   موتر ضدّ مرمي وارد مي‌كرديم‌; حالا دروازۀ ضدّ مرمي وارد مي‌كنيم‌

قبل از ميلاد    مردمان شب مي‌خوابيدند و روز مي‌تپيدند; حالا روز مي‌خوابند و شب مي‌تپند

پيش از ميلاد   خارجي‌ها در امور داخلي‌مان مداخله مي‌كردند; حالا امور داخلي‌مان در خارجي‌ها مداخله مي‌كنند

پيش از ميلاد  همسايۀ بزرگ شمالي داشتيم‌; حالا همسايۀ بزرگ جنوبي داريم‌

پيش از ميلاد  پولدار از كيسه‌بر مي‌گريخت‌; حالا كيسه‌بر از سايۀ پولدار مي‌گريزد

قبل از ميلاد   شاروالي بر سر قيم سوار بود; حالا قيم بر سر شاروالي سوار است‌

پيش از ميلاد  ما دارو را مي خورديم‌; حالا دارو ما را مي خورد

پيش از ميلاد  «مرده در دريا، شل‌، غم مي‌خورد»; حالا شلغم در دريا، زنده غم مي‌   خو رد

قبل از ميلاد   مردم در گورهاي دسته‌جمعي مي‌خوابيدند; حالا در خيمه‌هاي دسته‌جمعي می میرند

پيش از ميلاد   راكت‌ها، سرگلولۀ اتمي داشتند، حالا سرگلولۀ دموكراتيك دارند

پیش از میلاد،   خر را نزد بار می بردند، حالا بار را  به حضور خر می برند

به مناسبت روز جهانی جوانان

در 17 دسامبر 1999، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، 12 آگست را به عنوان روز جهانی جوانان اعلام کرد. روز جهانی جوانان با اندیشه‌ی «ساختن یک دنیای بهتر؛ به همراه جوانان» ایجاد گردید. به این بهانه، سازمان ملل از تمام کشورهای دنیا می‌خواهد تا عملاً در راستای توسعه امکانات و منابع به کمک جوانان و برای جوانان تلاش نمایند. سازمان ملل می‌گوید جوانان امروز با شرایط سخت استخدام، امنیت پایین شغلی و کنار گذاشته شدن از تصمیم گیرهای مهم و حتی شراکت در امور، دچار ضعف در باورها و ضعف در اعتماد به نفس خودشان شده‌اند. بنابراین دولت‌ها، نهادهای خصوصی، دانشگاه‌ها و افراد خیرخواه، می‌توانند با فراهم آوردن شرایط کار و دادن فرصت به جوانان، اعمال نفوذ در مؤسسات و … به این قشر مهم و مالک آینده کشور کمک کنند.اما متاسفانه نقش و سهم جوانان در نظام کنونی کشور بخصوص در حکومت وحدت ملی کمرنگ بوده و دولتمردان کشور از جوانان فقط برای اهداف سیاسی خود استفاده برده اند.جوانان کشور در چندین دهه اخیر بیشترین قربانیان جنگ بوده و هر دو طرف هم دولت و هم مخالفین تلاش کرده اند تا برای بقای شان از نسل جوان در جنگ استفاده ببرند.

 بیایید تا جوان بی اندیشیم و جوانمردانه عمل نماییم.

روز جهانی جوانان به همه جوانان کشور تبریک!

 ابداعات و نوآوری های جدید باعث پیشرفت جوامع بشری میشود،اما گاهی اوقات همین ابداعات جان سازنده خود را میگیرند

“1-لی سی” اولین نخست وزیر چین،که دستگاهی ویژه اعدام اختراع کرده بود، در یک جشن درحالی که میخواست این دستگاه را در مقابل امپراطور آزمایش کند توسط دستگاه ابداعی خود کشته شد

2-هنری وینستنلی

این طراح انگلیسی در جریان طوفان سال 17.3 میلادی تصمیم گرفت در فانوس دریایی که ساخته خودش بود بماند اما این برج فروریخت و او و همراهانش کشته شدند
3-
ویلیام بولاک 

ویلیام بولاک در سال 1863 مخترع ماشین چاپ چرخشی شبکه ای بود. در سال 1867 دستگاه بولاک قصد جان او را کرد. او که در حال تنظیم دستگاه جدیدی برای روزنامه دولتی فیلادلفیا بود و می خواست تسمه ای را در قرقره جا بیاندازد پایش داخل ماشین کشیده شد و  به شدت مچاله شد. او کمتر از یک هفته بعد از این حادثه حین عمل جراحی ای که برای قطع پایش انجام می شد جان خود را از دست داد

4-اتو لینتال
قبل از برادران رایت این اتو لیلنتال (معروف به گلایدر من یا مرد گلایدری) بود که موفق شده بود بیشتر از یک بار پرواز با گلایدر را تجربه کند. نشریات نیز عکس هایی از موفقیت های او منتشر کردند، که منجر به این شد که اختراع یک ماشین پرواز برای عموم باورپذیرتر باشداما بعد از سال ها موفقیت، شکست نیز گریبان لیلنتال را گرفت. در آگوست 1896 او از ارتفاع۵۶ پایی سقوط کرد و ستون فقراتش شکستاو یک روز پس از حادثه جان سپرد اما می گفت : قربانی های کوچک باید اتفاق بیافتند! برادران رایت نیز از لیلنتال به عنوان مشوق خود نام برده اند

ویلبر رایت می گوید : از میان تمام کسانی که در قرن نوزدهم با مسئله پرواز دست و پنجه نرم کرده اند، به راحتی می توان گفت لیلنتال مهمترین بوده است

5-فرانس ریچت

فرانس ریچت خیاطی بود که متقاعد شده بود کت دو کاره ای که به عنوان چتر نجات هم قابل استفاده باشد اختراع بزرگ بعدی خواهد بود. بنابراین او درگیر ساختن آن شد. برای تست کردن اختراعش او تا دسته اول برج ایفل بالا رفت. او به مسئولین گفته بود که برای بار اول قرار است یک شبیه سازی انجام دهد اما در نهایت خودش را بست و به پایین پرید تا جلوی جمعیت وسیعی از ناظرین پرش مرگ خودش را انجام داده باشد

6-ویلیام نلسون

ویلیام نلسون که در کار موتورهای الکتریکی بود یک موتور الکتریکی برای دوچرخه ها درست کرد اما در اولین آزمایش هنگامی که داشت از کوه بالا میرفت سرنگون شد و در سن 24 سالگی درگذشت

ماتریوشکا"

عروسک‌های یکی در داخل دیگر، تنها چهره‌ای که برای مردم دنیا روسیۀ تاریخی را به یاد می‌آورد،دربارۀ خاستگاه و سرآغاز «نوشته» در جهان، میان پژوهشگران و باستان‌شناسان همرایی وجود ندارد. ظهور این پدیده به احتمال زیاد نتیجۀ نیاز عملیِ جامعه‌های انسانیِ سازمان یافته به ضبط اطلاعات، نگهداری حساب‌های مالی، تدوین قوانین و ثبت تاریخ بوده است. پژوهشگران معتقدند که در هزارۀ چهارم پیش از میلاد، داد و ستد تجاری و دستگاه اداری در بین‌النهرین به چنان درجه‌ای از پیچیدگی رسیده بود که آدمیان دیگر نمی‌توانستند با تکیه بر حافظۀ خود حساب معاملات را نگه دارند و داد و ستد تجاری را پیش ببرند. در نتیجه، نیازمند وسیله‌ای بودند که بتوانند اطلاعات روزافزون را ثبت کنند. از همین رو نوشته را ابداع کردند.البته اختراعِ نوشته ناگهانی نبوده و در چندین مرحله صورت گرفته است. بر پایۀ یافته‌های باستان‌شناختی، پژوهشگران معتقدند که نخستین برنوشته‌ها بر روی لوح‌های گِل رُس مربوط به سومر‌یان اند که از پایان هزارۀ چهارم و در سراسر هزارۀ سومِ پیش از میلاد در جنوب عراق کنونی می‌زیستند. این برنوشته‌ها نشانه‌هایی هستند که سومریان آن‌ها را برای ثبت حساب‌های کشاورزی به کار می‌بردند. لوح‌های دیگری نیز دربردارندۀ اطلاعاتی دربارۀ سازمان اجتماعی سومریان اند. برای مثال، آن‌ها نشان می‌دهند که سومریان نه تنها مخترع پول بلکه پدیدآورندۀ وامِ با بهره نیز بوده‌اند.

نخستین لوح‌های گِلی سومری به «خط تصویری» اند که به آن «سنگ نگاره» نیز می‌گویند. هر نگاره‌ای نشان‌دهندۀ چیزی یا موجودی بوده است. سومریان با ترکیب نگاره‌ها می‌توانستند ایده‌‌ای را نیز بیان کنند. از همین رو، بعضی‌ها به این کار آنان ایده‌نگاری نیز گفته‌اند. البته اصطلاح ایده‌نگاری را معمولاً برای خط چینی‌و ژاپنی‌ یا هیروگلیف مصر باستان به کار می‌برند. برای مثال، سومریان با افزودن علامت محوطۀ بسته به علامت چوبدستی، ایدۀ چوپان را بیان می‌کردند. یا برای بیان ایدۀ شاه به نگارۀ آدم، نشانه‌ای می‌افزودند که معنای آن «بزرگ» بود.

در «خط تصویری» هر نگاره نمودار شیئ یا موجود خاصی بود. اما رفته رفته این دلالتِ سرراست از میان رفت و معنای نگاره‌ها وابسته به متن شد. از آن پس معنا را می‌بایست از متن بیرون کشید. پژوهشگران زمان این تحول را در حدود 2900 پیش از میلاد تعیین کرده‌اند. این بار نگاره‌ها می‌توانستند، بسته به متنی که در آن به کار رفته بودند، معناهای گوناگون داشته باشند. برای مثال، علامت «پا» هم می‌توانست به معنای «رفتن» باشد، هم به معنای «ایستادن» و هم به معنای «بردن». بدین‌سان، تعداد نگاره‌ها از حدود 1500 به 600 رسید و کار کاتبان سبک‌تر شد.

در آغاز کاتبان سومری نوک قلم‌های نئین خود را باریک و تیز می‌تراشیدند، اما رفته رفته عادت کردند آن را موّرب بتراشند. در نتیجه، نگاشته‌هاشان بر روی لوح‌های گِلی به صورت ردیفی از نگاره‌های میخ مانند ظاهر ‌شد. از همین رو، این نوع خط را خط میخی نامیده‌اند. این خط از سومریان به تمدن‌های دور و نزدیک منتقل شد. چنان که عیلامیان در غرب ایران کنونی، هیتی‌ها در آناتولی و سپس هخامنشیان برای نوشتن پارسی باستان از آن استفاده کردند.

عروسک‌های یکی در داخل دیگر روسی که به عنوان نماد این کشور شناخته‌ می‌شوند، در واقع سنتی ژاپنی است که در قرن اواخر نوزدهم به روسیه وارد شده است. نمایشگاه بزرگ "ماتریوشکا" در مسکو، تاریخچه و وجوه گوناگون این عروسک‌ها را به روشنی ارائه کرده است.کمتر مسافری است که از روسیه بازگردد و یک مجموعه عروسک یکی در داخل دیگر سنتی با خود همراه نیاورد. این عروسک‌ها که در روسیه به ماتریوشکا شهرت دارد، در کنار کاخ کرملین، یکی از دو نمادی است که همه جای دنیا بلافاصله روسیه را تداعی می‌کنند..نمایشگاهی که در موزۀ هنرهای تزئینی مسکو تحت عنوان "ماتریوشکا اسباب‌بازی نیست" تشکیل شده، اشکال گوناگون این عروسک‌ها و بخصوص سیر پیدایش و رواج آن را درسراسرروسیه ترسیم می‌کند امروزه در مغازه‌های توریستی مسکو، عروسک‌های یکی در داخل دیگر را نه تنها در هیئت زن روستایی سنتی، که به شکل لنین و استالین و شخصیت‌های مخالف پوتین می‌توان پیدا کرد.خیلی از روس‌ها همچنان می‌پندارند که این عروسک‌ها در روسیه ابداع شده اما واقعیت اینست که حوالی سال 1890، یک صنعت‌گر روس به نام ساوا مامونتوف از سفر به ژاپن هفت عروسک یکی در داخل دیگر سوغات آورد که نشان‌دهندۀ هفت خدای بخت و سعادت بودند. بزرگ ترین عروسک‌ها که شش تای دیگر را در درون خود می‌گرفت، پیکره‌ای ‌از فوکوروکوجو  بود که معمولاً به شکل پیرمردی با نگاه خسته و پیشانی بیش از حد بلند پرداخته می‌شود.سرگئی مالیوتین، نقاش و مجسمه‌ ساز روس، با الهام از این پیکره‌های ژاپنی، یک عروسک‌ بزرگ در هیئت یک زن روستایی شاد و سرحال ساخت که فرزندان و نوه‌های خود را در دلش جای می‌داد.

این عروسک خیلی زود در روسیه مورد تقلید قرار گرفت و محبوبیت یافت. سپس اسم ماتریونا که در روستاهای روسیه بسیار رایج است و شکل خودمانی آن ماتریوشکا است، بر او نهاده شد.در سال 1900، عروسک‌های یکی در داخل دیگر روسی در نمایشگاه جهانی پاریس با استقبال فراوان مواجه گردید. ماتریوشکا"، حتی بعد از انقلاب بلشویکی هم دوام آورد و کم‌ کم در هیئت‌های تازه ظاهر شد: کارگر، شخصیت‌های تاریخی، و حتی "ضدانقلاب". در زمان استالین، دولت تولید زنجیره‌ای عروسک‌های یکی در داخل دیگر را به عهده گرفت و آنرا به مرحلۀ صنعتی رساند.    در دوران جماهیر سوسیالیستی، طرح دیگری از عروسک‌ها نمایندۀ ملیت‌های تشکیل‌دهندۀ شوروی شد و عروسک‌های روس، اوکراینی، قزاق و... در دل یکدیگر قرار گرفت.در اوایل دهۀ شصت میلادی و به دنبال جهانی شدن شهرت "یوری گاگارین"، عروسک‌ها به شکل فضانورد درآمدند.فروپاشی شوروی نه تنها به "ماتریوشکا" لطمه‌ای نزد که بازار او را گرم ‌تر هم کرد..با اینحال در میان همۀ عروسک‌های یکی در داخل دیگر، تنها چهره‌ای که برای مردم دنیا روسیۀ تاریخی را به یاد می‌آورد، همان زن روستایی قوی‌هیکل با گونه‌های سرخ و لبخند و روسری است

خیانت مرد به همسرش

زنی با مراجعه به محکمه خانواده با ادعای اینکه طوطی خانگی آنها از رابطه‌ پنهانی شوهرش با زنی دیگر صحبت کرده است، تقاضای طلاق داد.این زن با حضور در شعبه‌ 249 محکمه خانواده اظهار کرد: مطمئنم زمانی که به مسافرت نزد خانواده‌ام رفته‌ام، همسرم با زن دیگری رابطه داشته است چون وقتی از مسافرت بازگشتم، طوطی دست آموزمان این موضوع را فاش کرد

وی ادامه داد:‌ پرنده‌مان دائما عبارتی را تکرار می‌کرد که از مکالمات تلفنی مخفیانه شوهرم با زنی دیگر شنیده بود. در این رابطه تحقیقاتی را انجام دادم و متوجه شدم شوهرم به من خیانت کرده است.مرد جوان نیز که درمحکمه حضور داشت، گفت: من هرگز به همسرم خیانت نکرده‌ام. او دچار توهمات مالیخولیایی شده است و به خاطر حرفهای یک طوطی دارد زندگی‌مان را خراب می‌کند.این در حالی است که زن جوان مدارک معتبری نیز برای اثبات ادعای خود به رییس محکمه ارائه کرد و این امر، مرد را به سکوت واداشت.در پی اصرار زن جوان به جدایی و بخشیدن 700 سکه بها آزادی در قبال صدور حکم طلاق، رییس محکمه طلاق این زوج جوان را که یک سال از ازدواجشان می‌گذشت، صادر کرد.

باارزش ترین فرش در دنیا

با ارزشترین فرش ابریشم دنیا در موزه مولانا در قونیه ترکیه قرار دارد و در سفری که

مارکوپولو در قرن 13 به قونیه داشته است، از این فرش به عنوان بهترین و زیباترین فرش دنیا یاد کرده است.

دانستنی های جالب درباره ترکیهاستانبول تنها شهری در دنیاست که در بین 2 قاره آسیا و اروپا واقع شده و طی هزاران سال پایتخت 3 امپراتوری بزرگ روم ، بیزانس و عثمانی بوده است.آخرین روزهای زندگی حضرت مریم در خانه سنگی کوچکی در افس ترکیه سپری گشته و آن خانه امروزه زیارتگاه هزاران مسیحی از سراسر دنیا می باشد.

هفت کلیسای Philadelphia , Sardis, Thyatira, Pergamum, Smyrna, Ephesusو Laodicea که از آنها در کتاب وحی نام برده شده ، در ترکیه واقع شده اند

بر اساس نوشته های کتاب مقدس و همچنین نظر باستانشناسان ، کشتی نوح بر فراز کوه آغری در شهر ترکیه فرود آمده است.کلیسای St.Peterدر آنتالیا در جنوب ترکیه اولین محل عبادت مسیحیان، غاری بوده است که Peter روحانی در آنجا موعظه می کرده و در سال 1963 پاپ این محل را به عنوان اولین کلیسای جامع به دنیا معرفی کرد. هر ساله در 29 ژوِئن، مسیحیان از سراسر جهان برای زیارت به این مکان سفر می کنند. این مکان میزبان زیارتگران مسیحی در سراسر دنیا می باشد.احمد چلبی، از اهالی ترکیه، اولین شخصی بود که در قرن 17 توسط دو بال از برج گالاتا پرواز کرد و در منطقه اوسکودار فرود آمد.

من نابینا هستم لطفا کمک کنید

روزی مردی نابینا روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من نابینا هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد نابینا اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.

عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد نابینا پر از سکه و اسکناس شده است. مرد نابینا از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید، که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.

مرد نابینا هیچوقت ندانست که او چه نوشته است، ولی روی تابلوی او نوشته شده بود: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم.

جایزه صلح نوبل

کمیته نروژی نوبل هر ساله جایزه صلح نوبل (به نروژی و سوئدی: نوبلز فردسپیریز)را به شخصی که بیشترین یا بهترین کار را برای دوستی بین ملت‌ها، به وسیله لغو یا کاهش ارتش ایستاده و برگزاری و ترویج کنگره صلح انجام داده، اهدا می‌کند.

1-این جایزه یکی از پنج جایزهٔ نوبل است که توسط آلفرد نوبل (که در سال 1896 (میلادی) درگذشت) در وصیت‌نامه‌اش در سال 1895 (میلادی) ذکر شده است، و برای مشارکت‌های برجسته در شیمی، فیزیک، ادبیات، صلح و فیزیولوژی یا پزشکی تعلق می‌گیرد.

2-همان‌طور که در وصیت‌نامه نوبل نوشته شده بود، جایزه می‌بایست توسط کمیته نروژی نوبل اداره و توسط کمیته‌ای از پنج نفر به انتخاب پارلمان نروژ اعطا شود.

3-اولین جایزه صلح نوبل در سال 1901(میلادی) به فردریک پسی و آنری دونان اهدا شد. هر یک از دریافت‌کنندگان یک مدال، یک دیپلم افتخار و جایزه نقدی متفاوت در هر سال را دریافت می‌کند.

4-در سال 1901، پسی و دونان جایزه نقدی 150،782 کرون سوئدی‌شان را به اشتراک گذاشتند، که برابر با 7،731،004 کرون در سال 2008 (میلادی) بود. در سال 2013، جایزه به سازمان بازدارندگی از به‌کارگیری جنگ‌افزارهای شیمیایی اهدا شد.

5-جایزه صلح نوبل هر ساله در شهر اسلو، در حضور پادشاه نروژ و در سالگرد مرگ نوبل در 10 دسامبر ارائه شده، و تنها جایزهٔ نوبلی است که در استکهلم داده نمی‌شود.

6-بر خلاف دیگر جایزه‌ها، برنده جایزه صلح نوبل گاهی اوقات به یک سازمان (مانند کمیته بین‌المللی صلیب سرخ، تنها دریافت‌کننده سه جایزه) به جای یک فرد تعلق می‌گیرد.

7-این جایزه از بحث برانگیزترین جوایز نوبل می‌باشد که انتقادهای زیادی را به همراه داشته است.

8-ماهاتما گاندی باوجود پنج بار نامزدشدن برای دریافت این جایزه، هرگز جایزه‌ای را دریافت نکرد. پس از ترور او در سال 1948(میلادی)، کمیته در نظر گرفت که جایزه را پس از مرگش به او اهدا کند، اما در ادامه تغییر نظر داد و با توضیح نبود هیچ فرد زندهٔ شایسته‌ای برای دریافت این جایزه، از دادنش در آن سال اجتناب کرد.

9-در سال 1961(میلادی)، داگ هامرشولد پس از نامزدی‌اش برای دریافت جایزه درگذشت، اما چند ماه پیش از اعلام، تنها برندهٔ این جایزه شد که کمیته پس از مرگش جایزه را به او اهدا کرد. پس از این، قانون اهدای جایزه به افراد فوت‌شده تغییر کرد.

10در سال 1973(میلادی)، له دوک تو از دریافت جایزه امتناع کرد، چرا که با استناد به وضعیت جنگی ویتنام، خود را در موقعیتی برای دریافت این جایزه نمی‌دانست.

11لینوس پاولینگ، برنده جایزه صلح نوبل در سال 1962(میلادی)، تنها کسی است که نامزد بدون اشتراک دو جایزه نوبل شده است. او در سال 1954 (میلادی) جایزه نوبل در شیمی را دریافت کرد.

12 ملاله یوسف‌زی که در سال 2014(میلادی) و در 17سالگی موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شد، جوان‌ترین دریافت‌کننده این جایزه می ‌باشد.؟؟؟

فهرست برندگان جایزه صلح نوبل 

تا سال 2014، جایزه صلح نوبل به 103 نفر و 22 سازمان تعلق گرفته است. پانزده زن موفق به کسب جایزه صلح نوبل شدند، که این رقم بیشتر از هر جایزهٔ نوبل دیگری می‌باشد. نها دو دریافت‌کننده کمیته بین‌المللی صلیب سرخ و کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان به ترتیب سه بار (سال‌های 1917 (میلادی)، 1944 (میلادی)، و 1963 (میلادی)) و دو بار (سال‌های 1954 (میلادی) و 1981 (میلادی)) موفق به کسب جوایز متعددی شدند. از زمان ایجاد این جایزه، در19 سال جایزه صلح نوبل به هیچ‌ کسی اهدا نشد که بیشترین تعداد را در کل جوایز نوبل شامل می‌شود.

اگر بخندی ................................................ فکر می کند مسخره اش می کنی

اگر ساکت شوی .......................................فکر می کند خودت را برایش گرفته ای

اگر آرام صحبت کنی.................................فکر می کند تحویلش نمی گیری

 اگر بلند صحبت کنی................................فکر می کند می خواهی او را تضعیف کنی

اگر با طنز و شیرین صحبت کنی......... فکر می کند به او متلک می اندازی

اگر در خواست هایش را انجام دهی....فکر می کند می خواهی به او ترحم کنی

اگر درخواست هایش را رد کنی.............فکر میکند آدم حسابش نمی کنی

اگر به او خوبی کنی................................فکر می کند می خواهی خودت را بالا بگیری

اگر به او هدیه بدهی............................. نگران میشود که چرا این کار را کردی

اگر به او نکته ای یاد دهی .......................احساس می کند تحقیر شده است.   

اگر به او توصیه ای فکر می کند          رئیس باشی  اگر به او زنگ بزنی.............

.فکر می کند حتما به او کاری داری

اگر به او زنگ نزنی....................................فکر می کند فراموشش کرده ای

اگر موقع حرفهایش گریه کنی.................با خود می گوید پس من باید خیلی بدبخت باشم

اگرموقع حرفهایش آرام باشی..........................احساس می کند که درکش نمی کنی

کسانیکه زبانهایشان را میجوند

آدمها با اعمالشان محشور مى شوند

کسانى که زبانهایشان را مى جوند، عالمان و قاضیانى اند که اعمالشان مخالف سخنانشان بوده است

در حدیثى از براء بن عازب نقل است که : ((معاذ بن جبل در خانه ابو ایوب انصارى در حالى که نزدیک پیامبر نشسته بود از ایشان پرسید: اى رسول خدا درباره آیه یوم ینفح فى الصور فتاءتون افواجا، چه مى فرمایید؟

حضرت صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: اى معاذ ! از امر عظیمى پرسش نمودى ! و اندکى بعد فرمود: ده گروه از امت من با صورت و شمایلى مبدّل و ممسوخ ، محشور خواهند شد و خداوند، میان آنان و مسلمین فاصله و جدایى مى اندازد. گروهى از آنان به صورت میمون و گروهى به صورت خوک و دسته اى پایشان به جاى سرشان و سرشان به جاى پایشان آمده است ، و صورت و سرشان بر زمین کشیده مى شود، و گروهى با چشمانى نابینا محشور مى شوند که نمى دانند به کجا بروند، و دسته اى آب دهان خود را مى بلعند و زبان خود را مى جوند و مایعى را قیح مى کنند که همه از آن گریزان و متنفرند، و گروهى دست و پایشان قطع شده و دسته دیگر بر شعله هاى آتش مصلوبند، و از عده اى چنان بوى تعفن به مشام مى رسد که از بوى مردار بدتر است و بعضى لباسى از قطران( نوعى ماده سیاهرنگ بد بوى قابل اشتعال مى پوشانند،) بر تن دارند که بدن آنان را احاطه کرده است

اما آنانى که به صورت میمونند، سخن چینانند

آنانى که در شمایل خوک اند، اهل حرام خورى اند

 آنانى که سرازیر و سرنگون مى آیند، ربا خوارانند

کوران ، ستمکارانند

کران ، در دنیا به اعمال خود مغرور بوده اند و بدان مباهات مى کرده

کسانى که زبانهایشان را مى جوند، عالمان و قاضیانى اند که اعمالشان مخالف سخنانشان بوده است

آنانى که دست و پایشان بریده شده است ، به همسایه خود آزار رسانده اند

کسانى که بر آتش آویخته شده اند، از مردم نزد سلطان بدگویى کرده اند

اشخاص بدبو کسانى هستند که از شهوات و لذات کامجویى مى کرده و حق خداوند را در اموالشان ادا نمى کرده اند

 کسانى که آن لباس را بر تن دارند، اهل تکبر و خودپسندى بوده اند

گوگل

بر اساس روال معمول، موتور جست‌وجوی گوگل همچنان پربازدیدترین سایت جهانی است. Google.com سالیان سال است که رتبه اول پربازدیدترین سایت جهان را به خود اختصاص داده است. اما این سایت با دامنه دات‌کام آن تنها در چهار کشور ایالات متحده آمریکا، ایران، الجزایر و بنگلادش رتبه اول بازدید را دارد دلیل آن هم شاید این موضوع باشد که گوگل در کشورهای مختلف با تابعیت از دامنه رسمی همان کشور فعالیت کرده یا کاربران آن کشورها ممکن است از گوگل با دامنه انحصاری همان کشور استفاده کنند.

بعد از گوگل جایگاه دومین سایت پربازدید جهان به شبکه اجتماعی فیس‌بوک تعلق دارد. این سایت که هم اکنون بالغ بر 800 میلیون کاربر دارد در هشت کشور رتبه اول سایت‌هاي پربازدید را به خود اختصاص داده است. اندونزی، ترکیه، آرژانتین، مصر، مالزی، کلمبیا، نیجریه و مالزی، کشورهایی هستند که فیس‌بوک در آنها حرف اول را مي‌زند.

فیس‌بوک در 27 کشور دومین سایت پربازدید و در سه کشور هم سومین سایت پربازدید محسوب مي‌شود.

یوتیوب به عنوان سایت اشتراک‌ گذاری تصاویر ویدئویی، سومین سایت پربازدید 2011 بود. این سایت در هیچ کشوری نتوانسته است رتبه اول بازدید را به خود اختصاص دهد، اما به هر حال در دو کشور عربستان سعودی و لهستان، یوتیوب جزو دومین سایت پربازدید محسوب مي‌شود. در 21 کشور رتبه سوم و در 16 کشور نیز چهارمین سایت پربازدید محسوب مي‌شود.

در بین 10 سایت پربازدید جهان، رتبه چهارم به سایت یاهو تعلق دارد. یاهو در دو کشور تایوان و هنگ‌ کنگ پربازدیدترین سایت است. در ایران و نیجریه دومین سایت پربازدید محسوب شده و در آمریکا و بنگلادش نیز چهارمین سایت پربازدید به حساب مي‌آید و در 12 کشور جایگاه پنجمین سایت پربازدید را به خود اختصاص داده است. البته یاهو نیز همانند گوگل از دامنه‌هاي خاص مربوط به هر منطقه استفاده مي‌کند.

بایدو پنجمین سایت پربازدید جهان است. نکته قابل توجه در مورد این سایت بین‌المللی نبودن آن است. این سایت یک موتور جستجوی اینترنتی چینی است. البته شاید بهتر باشد آن را به عنوان موتورجستجوی ملی چین نام گذاری کنیم. اما به هر حال جمعیت سرسام آور کاربران چینی در شبکه اینترنت باعث شده تا این سایت پنجمین سایت پربازدید جهان از دید الکسا در سالی که گذشت، لقب بگیرد.

دايره‌المعارف ویکی پدیا ششمین سایت پربازدید جهان است. این سایت تنها در سوئیس توانسته رتبه پنجم را به خود اختصاص دهد و بعد از آن در چهار کشور رتبه ششم و در مابقی کشورها عموما رتبه‌هایی بین هفت تا 9 را به خود اختصاص داده است.

ویندوز لایو، سرویس ارائه‌دهنده خدمات وبلاگی بلاگ اسپات، آمازون و تویتر هم به ترتیب رتبه‌هاي هفتم تا دهم جدول پربازدیدترین   سایت‌ها

شکسپير می گويد

شکسپير می گويد: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همين امروز به من هديه کن.مردی مقابل گل فروشی ايستاد.او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر ديگری بود سفارش دهد تا برايش پست شود.وقتی از گل فروشی خارج شد ٬ دختری را ديد که در کنار درب نشسته بود و گريه می کرد. مرد نزديک دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب چرا گريه می کنی ؟

دختر گفت : می خواستم برای مادرم يک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است . مرد لبخندی زد و گفت :با من بيا٬ من برای تو يک دسته گل خيلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی.وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضايت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم ؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نيست.

مرد ديگرنمی توانست چيزی بگويد٬ بغض گلويش را گرفت و دلش شکست. طاقت نياورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و 200 کيلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هديه بدهد.شکسپير می گويد: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همين امروز به من هديه کن.

 چهل هزینه لذت ها

چهل مورد از کم هزینه ترین لذات ها.

. یک - گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.

. دو - سعی كنیم بیشتر بخندیم.

. سه - تلاش كنیم كمتر گله كنیم.

. چها ر-با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم.

. پنج - گاهی هدیه‌هایی كه گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم.

. شش- بیشتردعا كنیم.

. هفت - در داخل لفت و راه پله و... باآدمها صحبت كنیم.

. هشت - هر از گاهی نفس عمیق بكشیم.

. نو - لذت عطسه كردن را حس كنیم.

. ده - قدر این كه پایمان نشكسته است را بدانیم.

. یازده - یر دوش آواز بخوانیم.

.دوازده - سعی كنیم با حداقل یك ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم.

.سیزده - گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.

چهارده - با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.                                                                                   

 پانزده - برای انجام كارهایی كه ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته  برنامه‌ریزی كنیم.

. شانزده - از تفكردرباره تناقضات لذت ببریم.

. هفتده - برای كارهایمان برنامه‌ریزی كنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته كار مشكلی است.

هژده - مجموعه‌ای از یك چیز (پوسته، برگ، سنگ، كتاب و... )برای خودمان جمع‌آوری كنیم.

. نزده - هر یك روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.

. بیست -گاهی در حوض یا استخر شنا كنیم، البته اگر كنار ماهی‌ها باشد چه بهتر.

. بیست ویک گاهی از درخت بالا برویم.

. بیست و دو - احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.

. بیست و سه -گاهی كمی پابرهنه راه برویم.

.بیست و چهار -بدون آن كه مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی كنیم.

بیست وپنج - وقتی كارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یك بستنی بخریم و با لذت بخوریم.

. بیست و شش - بر جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا كنیم.

. بیست و هفت - سعی كنیم فقط نشنویم، بلكه به طور فعال گوش كنیم.

. بیست و هشت - رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم.

. بیست ونو - وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس كنیم.

. سی  - زیر باران راه برویم.

. سی و یک -کمتر حرف بزنیم و بیشترگوش كنیم.

سی و دو - قبل از آن كه مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش كنیم و مراقب تغذیه خود باشیم.

. سی و سه - چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.

سی و چهار - اگر توانستیم گاهی كنار رودخانه بنشینیم و در سكوت به صدای آب گوش كنیم.

. سی و پنج - هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.

. سی و شش - احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نكنیم.

. سی و هفت - به دنیای شعر و ادبیات نزدیك تر شویم.

. سی و هشت - گاهی از دیدن یك فیلم در كنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.

. سی و نو - تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه كنیم.

.چهل - از هر آنچه كه داریم خود و دیگران استفاده كنیم ممكن است فردا دیر باشد.

واقعا همین که زندگی خیلی کوتاه و گذراست.

چارلی چاپلین میگوید آموخته ام که

بیایم برای یکبار هم که شده این جملاتو توی زندگیمون به کار ببریم و فقط نخوانیم

آموخته ام که:

با پول مي شود خانه خريد ولي آشيانه نه، رختخواب خريد ولي خواب نه، ساعت خريد ولي زمان نه، مي توان مقام خريد ولي احترام نه، مي توان کتاب خريد ولي دانش نه، دارو خريد ولي سلامتي نه، خانه خريد ولي زندگي نه و بالاخره ، مي توان قلب خريد، ولي عشق را نه.

آموخته ام ... که تنها کسي که مرا در زندگي شاد مي کند کسي است که به من مي گويد: تو مرا شاد کردي.

آموخته ام ... که مهربان بودن، بسيار مهم تر از درست بودن است.

آموخته ام ... که هرگز نبايد به هديه اي از طرف کودکي، نه گفت.

آموخته ام ... که هميشه براي کسي که به هيچ عنوان قادر به کمک کردنش نيستم دعا کنم.

آموخته ام... که مهم نيست که زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد، همه ما احتياج به دوستي داريم که لحظه اي با وي به دور از جدي بودن باشيم.

آموخته ام ... که گاهي تمام چيزهايي که يک نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي.

آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در يک شب تابستاني در کودکي، شگفت انگيزترين چيز در بزرگسالي است.

آموخته ام ... که زندگي مثل يک دستمال لوله اي است، هر چه به انتهايش نزديکتر مي شويم سريعتر حرکت مي کند.

آموخته ام ... که پول شخصيت نمي خرد.

آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگي را تماشايي مي کند.

آموخته ام ... که خداوند همه چيز را در يک روز نيافريد. پس چه چيز باعث شد که من بينديشم مي توانم همه چيز را در يک روز به دست بياورم.

آموخته ام ... که چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد.

آموخته ام ... که اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد نه زمان.

آموخته ام ... که وقتي با کسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي جدي از سوي ما را دارد

آموخته ام ... که هيچ کس در نظر ما کامل نيست تا زماني که عاشق بشويم.

آموخته ام ... که زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم.

آموخته ام ... که فرصتها هيچ گاه از بين نمي روند، بلکه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد.

آموخته ام ... که آرزويم اين است که قبل از مرگ مادرم يکبار به او بيشتر بگويم دوستش دارم.

آموخته ام ... که لبخند ارزانترين راهي است که مي شود با آن، نگاه را وسعت داد.

پنج شخصیتِ سرشناس بدون تحصیلات عالی

ارنست همینگوی - نویسنده آمریکاییآبراهام لینکلن - رئیس جمهور سابق ایالات متحده

راکفلر - میلیاردر آمریکاییویرجینیا ولف - نویسنده بریتانیاییبرنارد شاو - نویسنده و نمایش نامه نویس بریتانیایی

پنج معروف ترین شخیتهای تاریخ که در نوشیدن قهوه مشهور بودندناپلئون بناپارت - امپراطور فرانسه

باخ - آهنگساز آلمانیژان ژاک روسو - فیلسوف و نویسنده فرانسویکانت - نظریه پرداز آلمانیبالزاک - داستان نویس فرانسویپنجهنرمند مشهوری که از فقر مطلق آغاز کردند

وان گوگ - نقاش معروف هالندیجک لندن - نویسنده مشهور آمریکاییمولیر - نمایش نامه نویس فرانسوی

داستایفسکی - نویسنده روسیماکسیم گورکی - نویسنده روسیپنج چپ دست معروف جهان

چارلی چاپلین - بازیگر و کارگردان انگلیسی – آمریکایی

باخ - آهنگساز آلمانیلئونارد وداوینچی - نقاش و مخترع ایتالیاییمیکل آنژ - نقاش ایتالیاییکیم نوداک - بازیگر آمریکایی

معذرت های سال

 سال گذشتۀ میلادی سالی بود که در آن موضوع معذرت خواهی ها به صورت حیرت آوری بیشتر از حد انتظار پژوهشگران عرصۀ معذرت نگاری بوده است. با آنکه دلایلی فراوانی از حدود پنج هزار سال بدینسو برای معذرت خواهی وجود داشته، با آنهم جز چندین میلیون زن و کودکی که روزانه به این کار مبادرت می ورزیده اند، باقی مردم چندان علاقه به آن نشان نه داده اند. در مورد علت های صعود ناگهانی این کار هنوز نظرات معذرت شناسانه منتشر نشده ولی عجالتاً می توان نزدیک شدن روز جزا و سرعت گرفتن خروج نیروهای ناتو را به عنوان دلیل های موءقت ذکر کرد

 بناً ذیلا به بعضی از معذرت خواهی ها توجه کنید.

 رئیس جمهور کرزی: معذرت می خواهم که تا حال هیچگاه از هیچکسی به هیچ مناسبتی معذرت نخواسته ام

 طالبان : ما از بی نوبتی های که در عملیات انتحاری رخ می دهد و باعث می شود که بعضی از ساکنین کشور شهید پرور ما نتوانند به وقت مناسب به بهشت برسند، از تمام شهدای باالفعل و شهدای باالقوه معذرت می خواهیم.

 حکومت: از تطبیق پیش از وقت قانون معذرت می خواهیم.

 پارلمان: معذرت می خواهیم که هیچ دلیلی برای معذرت خواهی نداریم.

 اپوزیسیون: معذرت می خواهیم که هنوز نمی دانیم از که معذرت بخواهیم.

 ناتو: چندین روز است که به صورت متواتر از اجرای عملیات شبانه خود معذرت می خواهیم اما در تاریکی های شب شنیده نمی شود.

 مرحوم بن لادن: هر آینه معذرت می خواهم از جمیع دوستان پاکستانی که نتوانستند بیشتر از آنچه که توانستند، با مهمان نوازی های خود مرا دلشاد گردانند.

 طیارۀ بدون سرنشین: به علت داشتن غرور بی جای برای سواری ندادن، از سرنشینان تمام طیاره ها معذرت می خواهم

 عدد 39: از تمام گاو ها و تمام مُرده ها معذرت می خواهم که دیگران با دیدن و شنیدن من به یاد "مُ ....." می افتند

 حقوق بشر: از تمام معذرت های که خواسته نشده و باید خواسته می شد، و از تمام معذرت های که خواسته شده و نباید خواسته می شد، معذرت می خواهم.

 ملا عمر: به علت نداشتن آدرس از تمام برادران راضی خود معذرت می خواهم.

 موسیقی: وقتی موسیقی افغانی را / با معذرت / می شنوم به این نظر می رسم که اکثر خواننده ها و نوازنده ها باید از من معذرت بخواهند نه من از آنها.

 معذرت: معذرت می خواهم که چرا با این همه استفادۀ شایانی که از من شده، هنوز از خوشی سکته نکرده ام

با معذرت.

 سهم تمدن‌های غیر غربی در علم ریاضی

مفاهیم ریاضی در زمان‌های گوناگون و در کانونهای دور از هم به وجود آمدند. بسیاری از اصول و قضایای مشهور ریاضی را دیگران پیش از یونانیان ساخته و پرداخته بودند. ریاضی‌دانان مانند خیام، سهم بزرگی در پیشرفت علم ریاضی داشتند.

زادگاه ریاضیات کجاست؟ به این پرسش پاسخ روشن نمیتوان داد. اما این را به یقین میتوان گفت که اعداد هم ‌سن و سال جامعه‌های انسانی‌اند و دانش ریاضی به احتمال زیاد پیش از ظهور خط و نوشتار در جامعه‌هایی که شمردن میدانستند، پدید آمد. نخستین بار سومریان بودند که در 6000 سال پیش از میلاد اعداد را نوشتند. پس از سومریان، مصریان و سپس چینی‌ها و پس از چینی‌ها هندی‌ها به این مهارت دست یافتند. بدین‌ سان، مفاهیم ریاضی درزمان‌های گوناگون و درکانون‌های دور از هم به وجود آمدند و رفته رفته دقیق‌ تر شدند. از همین رو، نمیتوان گفت که ریاضیات نخستین باردرکجا ظهور کرد.

بنابراین، خطاست اگر بگوییم که یونان بنیان‌گذار ریاضیات بود. اساسی‌ترین کاری که یونانیان در این زمینه انجام دادند، این بود که دانش ریاضی تمدنهای پیش از خود را گرفتند و آن را با نظرپردازی‌های فلسفی به سوی تجرید هرچه بیشتر بردند. درست است که بسیاری ازاصول و قضایای مشهورریاضی به نام یونانیان ثبت شده است، اما پژوهش‌های تاریخی نشان می‌دهند که آن اصول و قضایا را دیگران پیش از یونانیان ساخته و پرداخته بودند. پدیدآورندگان جبر و هِندسه یونانیان نبودند. برای مثال، قضیۀ فیثاغورِس بی‌جهت به نام این فیلسوف و دانشمند یونانی ثبت شده است. مصریان بسیار پیش از یونانیان این قضیه را می‌شناختند و به کار می‌بردند.

می‌گویند هیچ عددی قدرت معجزه‌آسای عدد پی (π) را ندارد. این عدد که در هندسۀ اُقلیدِسی نسبتِ محیط دایره به قطر آن را مشخص می‌کند، افزون بر ریاضیات، کاربست‌های فراوانی در فیزیک و مهندسی دارد. امروز این عدد را با چهار رقمِ اعشار برای انبوه عظیمی از محاسباتِ دقیق کافی می‌دانند. بر پایۀ یکی از لوح‌های بابلی مربوط به سال 1680 پیش از میلاد، بابلی‌ها آن را با سه رقم اعشار به کار می‌بردند. قرن‌ها پیش از انتشار «رسالۀ مثلث پاسکال» مثلث را که امروز به «مثلث پاسکال» معروف است توضیح داده بودند. عمر خیام در قرن یازدهم.

صفر را بیشتر تمدن‌های کهن کم و بیش می‌شناختند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که از سال 1600 پیش از میلاد آن را در بین‌النهرین هنگامی که در میان یک عدد مانند 3504 واقع می‌شد، با یک فاصلۀ خالی نشان می‌دادند. سپس علامتی برای آن تعیین کردند. در اخترشناسی مایاها در حدود قرن چهارم میلادی، دو نوع صفر وجود داشت. یکی صفر کاردینال (یا صفر اصلی) بود که آن را برای گذر زمان به کار می‌بردند و دیگری صفر اُردینال (یا صفر ترتیبی) بود که از آن برای روزشماری استفاده می‌کردند. البته آنان صفر را در حدود 36 پیش از میلاد یعنی شش قرن پیش از هندی ‌ها به کار میبردند.

علم ریاضی در جهان به محمد خوارزمی، فیلسوف، ستاره شناس قرن نهم میلادی، مدیون است. او را پدر «جبر» خوانده‌اند. تأثیری که او بر علم ریاضی زمانه‌اش گذاشته، قیاس‌ پذیر با هیچ ریاضی‌دان هم‌روزگارش نیست. از تألیفات او هنوز استفاده می‌کنند. واژۀ «جبر» را در ریاضی از عنوان یکی از کتاب‌های او گرفته‌اند و واژۀ «الگُریتم» تلفظ لاتینی نام اوست. باری، این نمونه‌ها همه نشان می‌دهند که ریاضیات در تمدن‌های گوناگون پا گرفته و بالیده است

  خیلی ساده ولی بسیار تامل بر انگیز !! 
آیا شما تا حال متوجه شده اید ؟؟
روزی که فهمیدم من فرزند دو نفرم ، در را زد و وارد اتاق شد. مدیر یکی ازبخشهای دیگر مؤسسه بود. یک فرم استخدامی پر شده دستش بود و بعد از حال و احوال مختصری، فرم را داد دست من و گفت: "نگاه کن این چه جالبه!". کمی بالا و پایین فرم را ورانداز کردم. به نظرم یک فرم معمولی می آمد حاوی مشخصات خانمی که برای استخدام مراجعه کرده بود. پرسیدم: "چی ش جالبه؟" گفت: "مشخصات فردی ش رو ببین!" شروع کردم به زیر لب خواندن مشخصات فردی ... نام ... نام خانوادگی ... تا رسیدم به آنجا که بود "فرزند: ..."، دیدم جلویش نوشته: "رضا و پروین . چند لحظه مکث کردم ...؛ مکث مرا که
دید، لبخندی زد و گفت: "ببین، من هم به همین جا که رسیدم، مثل تو مکث
کردم، بعدش به خانم متقاضی گفتم: "چه جالب! ... دو تا اسم نوشته اید." صدایش را صاف کرد و جواب داد: "انتظار داشتید یک اسم بنویسم؟ خب ... من فرزند دو نفر هستم نه فرزند یک نفر!"ا
چند لحظه به فکر فرورفتم. به یاد آوردم که همیشه هنگام پر کردن فرم ها، بدونمکث و اتوماتیک جلوی قسمت "فرزند: ..." فقط یک اسم می نوشتم: "علی"! چطور تا به حال به چنین چیزی فکر نکرده بودم؟ چقدر واضح بود این، و هم، چقدر مغفول! حس عجیبی پیدا کردم. یک ملغمه ای بود از تعجب، غافلگیر شدن، حس بعد از یک کشف مهم و تامل برانگیز ... و کمی که زمان می گذشت، مقداری هم عصبانیت ... عصبانیت از دست خودم. چطور از چیزی تا این حد بدیهی، این همه سال غافل بوده ام؟
فرم را پر کرده بودم و داده بودم دست متصدی پشت باجه. مشخصات مرا یک به یک وارد کامپیوتر مقابلش می کرد؛ در عین حال، با این که خیلی واضح و مشخصنوشته بودم، قبل از تایپ هر قسمت، یک بار هم موارد را با صدای بلند تکرار می کرد و منتظر تاییدم می ماند ... نامم ... نام خانوادگی ام ... تا رسید به قسمت "فرزند:..." که من مقابل آن نوشته بودم: "علی و صدیقه". مکثی کرد، انگار یک چیزی طبق روال معمول نباشد. قبل از این که فرصت کند چیزی بپرسد، صدایم راصاف کردم، سینه ام را جلو دادم و با حالتی حق به جانب گفتم: "خب می دانید، آخر من فرزند دو نفرم ... فرزند یک نفر که نیستم!"ا
فرهاد میثمی

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

درک ما از زمان بستگی به وضع روحی ما نیز دارد. زمان هنگامی که دلگیر هستیم، آرام می‌گذرد. اما وقتی خوشحالیم شتابان سپری می‌شود. آزمایشها‌ نشان مید‌هند که نسل جوان امروز درک دیگری از زمان دارد که با درک پیشینیان فرق میکند.

زمان چیست؟ مفاهیمی مانند گذشته، حال و آینده، یا دیروز، امروز و فردا چه معناهایی دارند؟ از هنگامی که بشر گذر زمان را به گونه‌ای حس کرده، با این پرسش‌ها درگیر بوده و کوشیده است پاسخی برای آن‌ها بیابد. فیلسوفان از روزگار هراکلیت یعنی از قرن ششم پیش از میلاد تاکنون هرگز از اندیشیدن به زمان بازنایستاده اند. در اساطیر یونان، خْرونوس (که خیلی‌ها آن را با کرونوس اشتباه می‌کنند) نمودگار زمان است.

برای درک زمان، دستگاه حسی خاصی در تن انسان کار نگذاشته‌اند. بنابراین، درک انسان از زمان، یکسره ذهنی است وچند وچون آن به اوضاع و احوال کلی جامعه‌های انسانی بستگی دارد. برای مثال، با افزایش طول عمر و پیشرفت تکنولوژی، انسان‌ها توانستند چند صد سالِ گذشته را در ذهن خود مجسم کنند، اما هنوز درکی از هزاران یا میلیون‌ها سال پیش ندارند. آزمایش‌ها نشان می‌دهند که نسل جوان امروز درک دیگری از زمان دارد که با درک پیشینیان فرق می‌کند. با این حال، هنوز مفاهیم تازه‌ای برای بیان این درک جدید ساخته نشده است. بعضی از فیلسوفان اوضاع و احوال امروز را با رنسانس مقایسه می‌کنند که نگاه انسان را به جهان به‌کل عوض کرد.

آیا زمان برگشت‌ ناپذیر است؟ هم آری، هم نه! زمانِ چرخان یا دایره ‌وار، برگشت پذیر است. می‌گوییم اکنون ساعت 19 و بیست دقیقه است، چنان که دیروز نیز چنین بود و در دوهزار سال آینده نیز چنین خواهد بود. این زمان، زمان اجتماعی یا، به گفتۀ فیلسوفان، زمان «بازگشت ابدی» است. البته فیلسوفان این اصطلاح را از ستاره ‌شناسان بابلی‌ گرفته‌اند که معتقد بودند زندگانی عالم دوره‌ای است و تاریخ جهان به گونه ‌ای دایره وار جریان دارد چنان که رویدادهای آن پس از چندین هزار سال، به همان صورت پیشین تکرار می‌شوند. اما زمان فردی، یعنی زمانی که به یکایک ما مربوط می‌شود، زمان برگشت ناپذیر است.

زمان فردی، زمانی است که با زایش هر آدمی آغاز می‌شود و با مرگ او پایان می‌گیرد. این زمان به گفتۀ میشل سِر، سرانجام متلاشی می‌شود. به عبارت دیگر، از نظم به سوی بی‌نظمی می‌‌گراید. با انرژی آغاز می‌شود و به سوی محو شدن آن پیش می‌رود. این زمان، زمان برگشت ناپذیر اما نزولی است. زمان دیگری نیز هست که ما را درمی‌نوردد که برگْسون به آن « l’élan vital » یعنی «شور حیاتی» می‌گفت. این زمان، همان زمان انواع در نظریۀ تکامل داروین است که در طی آن ارگانیسم‌ های تک سلولی به ارگانیسم‌ های چند سلولی تبدیل می‌شوند. این زمان ما را از نطفه به سوی پیچید گیِ هرچه عالی ‌تر می ‌برد. بنابراین، زمانی صعودی اما برگشت ناپذیر است.

درست است که درک ما از زمان تابعی است از اوضاع و احوال عمومی روزگار و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، با این حال، بستگی به وضع روحی ما نیز دارد. زمان هنگامی که گرفته- خاطر و دلگیر هستیم، آرام می‌گذرد. اما وقتی خوشحالیم شتابان سپری می‌شود..

محدودیت جدید برای دختران عربی که چشمانی جذاب دارند

نیروهای امر به معروف و نهی از منکر به زودی زنان و دختران را به پوشش چشم هایشان مجبور می کنند و این مسئله به ویژه برای آن دسته از زنان و دخترانی که چشمانی جذاب دارند با شدت بیشتری پیگیری می شود

نیروهای امر به معروف و نهی ازمنکر (پلیس دینی) عربستان، پوشش چشم را برای زنان و دختران اجباری می کنند. شیخ مطلق نابت، سخنگوی رسانه ای نیروهای امر به معروف و نهی از منکر در منطقه حائل( شمال عربستان) در این باره گفت: نیروهای امر به معروف و نهی از منکر به زودی زنان و دختران را به پوشش چشم هایشان مجبور می کنند و این مسئله به ویژه برای آن دسته از زنان و دخترانی که چشمانی جذاب دارند با شدت بیشتری پیگیری می شود

نابت از این اقدام پلیس دفاع کرد و گفت:‌ نیروهای امر به معروف و نهی از منکر متعهد شده اند که این طرح را به زودی به اجرا بگذارند . سال گذشته یکی مرد عربستانی به سبب آنکه پلیس امر به معروف و نهی از منکر همسرش را به پوشش چشمانش اجبار کرده بود با پلیس درگیر شد و در این درگیری پلیس او را به شدت مجروح کرد

دادگاه نیز در رسیدگی به این پرونده پلیس را تبرئه کرد و برای این مرد و یکی از همراهانش مجازات سختی در نظر گرفت. این مرد با حکم دادگاه به هشت ماه زندن و 300 تازیانه در 6مرحله و همراهش نیز به یک سال و نیم زندان و 700 تازیانه در 10 مرحله محکوم شد

 تصاویری از طرح بلندترین برج دنیا

بلندترین برج دنیا به ارتفاع یک کیلومتر قرار است ظرف پنج سال آینده در شهر جده واقع در عربستان سعودی ساخته شود، در حال حاضر برج خلیفه دوبی رکورد بلندترین برج دنیا را در اختیار دارد. ارتفاع این برج که در سال 2010 افتتاح شد 828 متر استاما ظرف پنج سال آینده قرار است برجی ساخته شود که ارتفاع آن به یک کیلومتر (هزار متر) می رسد و بنابراین 172 متر از برج خلیفه بلندتر خواهد بوداین برج که Kingdom Tower نام دارد در شهر بندری جده در کرانه دریای سرخ واقع در عربستان سعودی ساخته خواهد شد

 برابر با 530 هزار متر مربع، آسمانخراشی است که میزبان یک هتل چهار فصل، آپارتمانهای لوکس، ادارات و چشم انداز پانورامیک خواهد بودبراساس گزارش لارپوبلیکا، این برج 59 لفت با سرعت عمودی 10 متر بر ثانیه خواهد داشت. با این لفت ها ظرف مدت یک دقیقه و چهل ثانیه می توان هزار متر را از سطح زمین تا آخرین نقطه برج پیمود. این برج با هزینه 1.2 میلیارد دلار ساخته خواهد شد

طراحان این برج را آدرین اسمیت و گوردن گیل دو معمار اهل شیکاگو به عهده دارند

قانون های عجیب کشورهای دنیا

جمله ای قدیمی وجود دارد که می گوید قانون بد بهتر از بی قانونی است اما برخی قانون ها در کشورهای مختلف دنیا طوری بد هستند که اصلا بستگی به آداب و رسوم آن مردم ندارد.

.در شهرشانگهای چین داشتن موتر با رنگ سرخ ممنوع است....

-در یکی از شهرهای سوئیس بستن درب موتر با صدای بلند ممنوع است.

-در فرانسه ازدواج با افراد مرده آزاد است.

-در آلاسکای امریکا نگاه کردن به گوزن ها از طیاره ممنوع است.

-در شهر پوکاتلو در امریکا نخندیدن خلاف قوانین است.

-در غرب ویرجینیا اگر حیوانی را زیر موتر کنید،میتوانید به طور قانونی آن را برای غذای شام به خانه ببرید.

-در ماساچوست امریکا رفتن به تختخواب بدون اینکه دوش بگیرید ممنوع است.

-در فلوریدای امریکا مجازات دزدیدن اسب طناب دار است.

-در کلیولند گرفتن موش بدون داشتن جواز شکار ممنوع است.

-در بنگلادش اطفال بالای ۱۵ سال میتوانند به خاطر نقل در امتحانات نهایی زندانی شوند.

خون وسیله دفاعی بسیار ارزشمند

خون، رمز سلامت و تندرستی است، خون به تمام سلول های بدن، اعضاء و اندام ها غذا

می رساند. خون وسیله دفاعی بسیار ارزشمند در برابر هجوم میکروب ها به بدن است. خون نمایشگر و نشان دهنده وضعیت درونی ماست. وقتی انسان به بیماری ای دچار می شود در خون تغییرات زیادی ظاهر می شود و پزشکان با آزمایش خون و یافتن این تغییرات به میکروبی که انسان را مورد حمله قرار داده است پی می برند. یعنی از طریق خون و آزمایش آن می توان دریافت که بدن سالم است یا نه

شاید باور نکنید که شخصیت افراد به گروه خونی آنها بستگی داشته باشد. اصولا افراد هر گروه خونی دارای خوی، عادت، رفتار، کردار و شخصیت خاص خود هستند. به نظر می رسد که در طی اعصار به تدریج این حالات و عوامل مربوط به ساختمان درونی و فکری انسان در ژن های بدن ذخیره شده و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. در تاریخ پزشکی آمده است فرزندانی که به محض تولد از مادر خود جدا شده و به نقاط دوردستی برده شده اند ولی بعد از سی یا چهل سال این مادر و فرزند در کنار هم قرار گرفته اند، ملاحظه شده که بسیاری از صفات از مادر به فرزند منتقل شده و تعداد زیادی از خصایص مربوط به شخصیت مادر در فرزند خودنمایی می کرده است. یعنی محیط نتوانسته است این خصوصیات را در فرزند تغییر دهد. آنچه مسلم است گروه خونی، در ساخت شخصیت ما نقش بسیار موثری دارد و این مسئله برای دانشمندان و محققین روشن شده است

ویژگیهای شخصیتی گروه خونی A

از خواص مهم افراد گروه خونی A آن است که از خوردن سبزی لذت می برند و دارای دستگاه هاضمه بسیار ظریفی می باشند. سیستم دفاعی آنان با جایی که در آن زندگی می کنند خوب همسانی پیدا می کند. در برابر حوادث روحی مثل استرس ها و ناراحتی های فکری با آرام کردن درون خود خوب مقاومت می نمایند و افرادی فعال و سازنده به شمار می روند. افراد این گروه در معرض ابتلا به استرس ها قرار دارند و بهترین راه درمان استرس در افراد این گروه استفاده از ورزش یوگا است. به طور کلی ورزش های سبک برای افراد این گروه بسیار مفید است. افراد این گروه به خوبی می توانند در جوامع پر جمعیت و بزرگ زندگی کنند و به طور کلی آنها افرادی هستند که تابع قانون، منظم و شایسته هستند. احترام دیگران را رعایت می کنند و از خود خاطره خوبی در سایر افراد باقی می گذارند. نخستین افراد این گروه از بدو پیدایش انسان در کره زمین افرادی باهوش، حساس و باشوق بودند و قادر بودند با حوادث محیط خود مبارزه کنند. این افراد می توانند در مواقع حساس به خوبی تصمیم بگیرند و خوب و صحیح عمل کنند. همچنین آنها قادرند که در مواقع سخت، اضطراب و هیجان خود را به خوبی کنترل کنند. اما وقتی هیجان و ناراحتی آنها از حدی فراتر رود این افراد منفجر می شوند. افراد این گروه نمی توانند برای کارهایی که به مدیریت دقیق نیاز دارد نامزدهای مناسبی باشند در حالی که افراد گروه O دارای این صلاحیت می باشند

ویژگیهای شخصیتی گروه خونی B

افراد گروه B در برابر برخورد با حوادث می توانند بلافاصله تغییر وضع داده و خود را با شرایط زمان و مکان هم آهنگ کنند. این سخن به آن معنا نیست که در فکر خود پابرجا نیستند بلکه منظور آن است که می توانند با هر تغییری هماهنگ شده و خود را از برخورد با مشکلات در امان نگه دارند. افراد گروه B قادرند در مقابل بسیاری از بیماری های شایع مقاومت و پایداری کنند. حتی اگر بیماری های قلبی و سرطانی هم بگیرند باز هم عمر بیشتری می توانند داشته باشند. این افراد در مقابل بیماری ها مقاومت بیشتری نشان می دهند و کمتر از سایر گروه ها بیمار می شوند. کارهای روزمره را با نهایت دقت و نظم انجام می دهند. بهره وری از ورزش و خوردن غذای فراوان برایشان مفید است. شرایط زندگی برای این افراد راحت تر است. کمتر دچار برخوردهای ناراحت کننده می شوند. به خوبی می توانند نظرات دیگران را درک کنند. 30 تا 40 درصد از میلیونرها دارای گروه خونی B هستند. بسیاری از مدیران و اشخاص سطح بالا در جهان گروه خونی B دارند. افراد این گروه دارای تعادل چشمگیر و هماهنگی اعمال بدن هستند. انرژی های مختلفی که در بدن آنها وجود دارد موافق و موازی هم می باشند و به همین جهت این افراد کمتر دچار بیماری می شوند. خواص گروه خونی B داشتن زندگی منظم و آرام است

ویژگیهای شخصیتی گروه خونی AB

وجه مشخصه این گروه همراه شدن خواص گروه A وB با هم است. قابلیت تغییر شرایط بدنی با تغییر یافتن عوامل خارجی را داشته، دستگاه هاضمه حساس و ضعیفی دارند. سیستم دفاعی آنها مقاومت کمی دارد و می توانند با استفاده از ورزش به استرس ها و ناراحتی های محیطی پاسخ دهند. خلاقیت در این افراد وجود دارد. آنها در همان مراحل اولیه استرس به آن جواب می دهند و آن را از سر می گذرانند. در افراد این گروه عشق به معنای واقعی وجود دارد. این افراد، مهربان خوش خلق، خلاق و آرام هستند. میل به نصیحت کردن و راهنمایی مردم در آنها زیاد است و بسیاری از آنها هر کاری که از دستشان برمی آید برای کمک به دیگران انجام می دهند. سیستم دفاعی آنها ضعیف بوده و در برابر میکروب ها و ویروس ها از خود مقاومت زیادی بروز نمی دهند. افراد گروه AB به خاطر حسن نیت فراوان و خوش قلبی، همیشه خیر و خوبی مردم را می خواهند و همه را به صلح و آرامش دعوت می کنند. بسیاری از درمانگرها و کسانی که روی انرژی درمانی کار می کنند دارای گروه خونی AB می باشند

ویژگیهای شخصیتی گروه خونی O

افراد این گروه دارای ژنی در بدن هستند که به آنها قدرت تحمل مصائب، اعتماد به نفس، شهامت و خوش بینی می بخشد. افراد این گروه خود را باور دارند و به خود اهمیت فراوان می دهند. علت این امر آن است که گروه O قدیمی ترین گروه خونی افراد جهان است و اجداد این گروه به ورزش، شکار، حمله به حیوانات و مقاومت در برابر مشکلات عادت داشته اند و این عادت به افراد بعدی این گروه منتقل شده است. به هر حال افراد این گروه خونی، افرادی مصمم، کوشا، جدی، قاطع و پابرجا هستند. رک و صریح نظراتشان را بیان می کنند. می توانند از جزئیات براحتی صرفه نظر کنند. غالباً از رهبری کردن خوششان می آید و معمولاً از قدرت تمرکز خوبی برخوردارند. و اگر تحقیق کنید خواهید دید که بسیاری از سیاستمداران فعلی جهان در گروه خونی O قرار دارند

هدیه ای برای پدر

همسر و دختر3ساله اش زندگی می کرد.شب کریسمس نزدیک بود و دخترک در فکر تهیۀ هدیه ای برای پدرش بود.یکروز پدر با درخت کریسمس کوچکی به خانه آمد.دخترک بادیدن درخت خوشحال شد اما باید دست به کار میشد،دیگر برای تهیۀ هدیه خیلی دیر شده بود.او کاغذ کا دو طلایی رنگی برداشت تا جعبه ای درست کند.پدر با دیدن تکه های کاغذ بسیار عصبانی شد واو رابه خاطر هدر دادن کاغذ کادو تنبیه کرد.صبح روز بعد دخترک هدیهای برای پدرش آورد.جعبه ای بود که با همان کاغذ کادو درست شده بود.مرد از رفتار تند دیروز خود،خجالت کشید.جعبه راباز کرد،اما جعبه خالی بود.دوباره عصبانی شد ودر حالی که فریاد میزد گفت:نمی دانی نباید جعبۀ خالی به کسی هدیه بدهی؟

دخترک درحالی که اشک می ریخت با نگاهی غمگین رو به پدرش گفت:پدر جان این جعبه اصلا خالی نیست من آنرا پر از بوسه کرده ام.همۀ آنها برای توست

پدر بیصدا در هم شکست.درحالیکه چشمانش پر از اشک بود دختر کوچکش را در آغوش گرفت و به آرامی گریست

مدتی بعد دخترک در یک تصادف  کشته شد.از آن به بعد هر وقت پدر دلتنگ دخترکش میشد،یک بوسۀخیالی از جعبه بیرون آورده و عشق و احساس لطیف ذخترکش را به یاد می آورد

در حقیقت به هر کدام از ما به عنوان انسان،جعبه ای طلایی داده شده که پر از بوسه ها و غشق های بی قید و شرط است.از خداوند،اعضای خانواده،دوستانمان و این بهترین ثروتی است که وجود دارد و کسی نمی تواند با ارزش تراز آنرا داشته باشد

جغدهای وحشی هند در حال ناپدید شدن هستند

 و وزیر محیط زیست این کشور، هواداران هری پاتر، را تا حدی در این مورد مقصر دانسته است

جیمز رامش، وزیر محیط زیست هند می گوید در دهه اخیر که کتاب ها و فیلم هایی که قهرمانان آن هری پاتر و هدویگ، جغد وی هستند در میان جوانان محبوبیت پیدا کرده، کمیاب شدن جغدهای وحشی در هند محسوس شده است

دلیل کمیاب شدن جغدهای وحشی این است که هندی ها علاقمند شده اند جغد نگاهداری کنند

جغدهای وحشی هند به عنوان حیوانی که نسلشان در حال انقراض است، شناخته می شوند و خرید و فروش آنها غیرقانونی اعلام شده است

ولی بر اساس گزارش جدیدیک گروه حمایت از حیوانات موسوم به ترافیک، برخی از هندی ها از جغدها را به تله انداخته و سپس آنها را می فروشند

وزیر محیط زیست هند می گوید پس از مشهور شدن کتاب های هری پاتر، علاقمندان این کتاب ها علاقه زیادی به هدیه کردن جغد به فرزندانشان پیدا کرده اند

ابرار احمد، تهیه کننده گزارش مورد بحث می گوید پس از آن که دوستش از وی خواست برای هدیه دهمین سال تولد پسرش یک جغد سفید رنگ برای او پیدا کند، در صدد برآمد در این باره تحقیق کند

ابرار احمد می گوید هزاران جغد هر ساله در هند در موارد بخصوصی از جمله مراسم دیوالی که فستیوال نور هندی هاست، قربانی می شوند

برخی از کسانی هم که در هند در طب سنتی فعالند، از اجزاء مختلف بدن جغد برای مداوای بیماران استفاده می کنند

ابرار احمد می افزاید البته در گذشته نیز برخی از هندی ها به طور سنتی یا به دلیل خرافاتی بودن، جغد سفید نگاهداری می کردند ولی نمایش فیلم ها و کتاب های هری پاتر، سبب شده که جغد سفید علاقمندان بیشتری پیدا کند

 شخصيت شناسی از نحوه دست دادن و حرکات دست افراد

گاهی اوقات می توان از نحوه دست دادن و حرکات دست افراد نشانه هایی از شخصیت آنها را یافت که در موارد زیر این نشانه ها را بررسی می کنیم .

دست دادن محكم

فردی كه دستش را دراز كرده و سپس دستانش را به طریقی می چرخاند كه دستش بالـا و كف دستش پایین قرار می گیرد، سعی در توفیق و برتری جویی دارد. این نوع دست دادن اغلب اوقات در موقعیت های سیاسی و دیپلماتیک كاربرد دارد.

دست دادن بسیار محكم

نشانگر شور و اشتیاق و سلطه گری است. بی تردید می توان فهمید چه كسی اینجا فرمان می دهد

دست دادن شل :فردی كه تنها انگشتان دستش را دراز میكند و یا دستهایش مانند ماهی شل است، می گوید: مایل نیستم به من دست بزنید، من صمیمیت را دوست ندارم. همچنین آن نشانه ضعف، انقیاد و مطیع و تسلیم بودن نیز می باشد. هر گاه آقایی در یک موقعیت كاری از این دست دادن استفاده می كند امكان دارد چنین برساند كه قصد دارد مخفیانه اعمال نفوذ در موقعیت نماید.

دست دادن با هر دو دست :هرگاه از دست چپ برای در برگرفتن و پوشاندن دست های فشرده شده استفاده گردد، دست دادن دستكش وار نامیده شده و راستی و صمیمیت زیاد را می رساند مانند یک در آغوش گرفتن كوچک و ظریف.

حركت انگشت :ضربه آهسته، مضراب زدن و یا ریتم یكنواختی را با انگشتان نواختن، دلـالت بر بی تابی و ناشكیبایی دارد. یک حركت نمادین گریز می باشد. انگشتان عمل راه رفتن را گرچه بدن بی حركت است انجام میدهند.

مشت پوشیده شده با دست باز فرد در این حالت خشمگین است اما می كوشد كه آرام بماند. به اصطلـاح خود را كنترل كند.اما مراقب این فرد باشید چون امكان دارد هر موضوع كوچكی منجر به آن گردد كه كنترلش را از دست بدهد.

پرتاب کردن دست :شخصی كه می خواهد عقایدش را به اجبار تحمیل كند ممكن است دستش را به طرف شنونده و جلو پرتاب كند. درحالت پرخاشگرانه خفیف تر تنها از انگشتان استفاده میگردد.

قلـاب كردن دست ها پشت سر :این یک ژست متكبرانه می باشد. خصوصا زمانی كه فرد به عقب تكیه داده باشد. او می گوید: من آنقدر بر شما سلطه دارم كه نیاز به دفاع كردن از خودم ندارم.

بازی كردن با حلقه ازدواج :این علـامت عصبی بودن و نشانگر آن است كه مشكلی در ارتباط وجود دارد. خصوصا زمانی كه فرد همزمان در مورد همسرش در حال صحبت كردن است.       دست كشیدن در میان موها :وقتی افراد نمی دانند چه چیز باید بگویند اغلب اوقات دستشان را میان موها می كشند. ناظری كه قادر است زبان بدن را متوجه شود آگاه است كه فرد در مورد كاری كه می خواهد انجام دهد و یا چیزی كه میخواهد بگوید تردید دارد

 مناظره انسان با الاغ

انسان با غرور و بلند پروازی گفت:

من انسانم ، اشرف مخلوقات،

با شعورترین و هوشیارترین تمامی پرندگان و چرندگان و دوندگان و درندگان و خزندگان و چهارپایان و دوپایان و همه و همه، این عیش دنیا و آخرت نیز ازآن ماست و خدارا سپاسگزارم که آدمم و نه خرباربر.

و الاغ با تواضع و شکسته نفسی جواب داد:

من خرم، باربرم ، بیشعورم ،نه دنیا دارم و نه آخرت،

ولی بی آزارم، اهل دروغ و ریا و دغل کاری نبوده و نیستم

به همنوعان خود ضررنمیرسانم، از بیت المال نمی دزدم ، از حق هیچکسی نمی خورم،

چیزی به نام تبعیض و تفکیک جنسیت نمی شناسم، حقوق خر مذکر و خر مونث نزد من یکسان است، از همه مهمتر هیچ خری دل خر دیگری را نمی شکند.

ما خرها به راحتی و باآزادی بیان حرف می زنیم، عرعر می کنیم، عشق میورزیم ، ساده زندگی میکنیم و اهل رقابت و چشم و همچشمی نیستیم

چاپلوسی و بوت پاکی، نامردی، فریب و ریاکاری، دشمنی و دشمن داری، کینه و بغض، دسیسه و دسیسه بازی، کلاهبرداری، غارت و چپاول،ترور و انفجار، گروگانگیری، جنگ و وحشیگری، ظلم و قتل و کشتار، عملیات انتحاری و جنایت و جنایتکاری اصلن درفرهنگ ما خرها وجود ندارد و ما شرم میدانیم که اینقدر پست و حقیر باشیم.

وقتی می بینیم که آدمها به این کثافت کاری ها را دست میزنند بریش شان میخندیم و شکرخدا را بجا می آوریم که آدم نیستیم و برخریت خود افتخار میکنیم.

و آدم سر بگریبانش کرد، شرمید و با خودش گفت:

ما انسان ها باید همه تلاشمان را برای بدست آوردن انسانیت بکنیم تا به خرها حسادت نکنیم

آیا میدانید که: در خانواده های سنتی هندوها ، زنی که بیوه میشد باید موهایش را میتراشید، ساری سفید به تن میکرد و زیورآلاتش را از خود دور میکرد

آیا میدانید که: نخستین گروه از متعلمان دختر افغان در سال 1306 خورشیدی برای تحصیلات بیشتر به کشور ترکیه اعزام شدند

آیا میدانید که: اولین سردار و قوماندان زن به نام یوتاب در اردوی شاهنشاهی داریوش سوم در تاریخ کهن آریا زمین در سالهای 20 قبل از میلاد بوده است

آیا میدانید که: کاساندان همسر کوروش بزرگ ملکۀ 28 کشور آسیایی بوده است

آیا می دانید که: نخستین ریاضیدان زن در تاریخ جهان هیپاتیا است که در سال 370 میلادی در اسکندریه به دنیا آمد

آیا میدانید که: خانم کارول بارتز رییس جدید شرکت یاهو است که جزو 50 زن قدرتمند عرصۀ تجارت نیز میباشد

آیا میدانید که: چندی پیش لائورا چینچیلا به عنوان اولین زن رئیس جمهور کاستاریکا انتخاب شد

 *****************************************************************************************

کاش میشد که فریاد های خاموش واقعآ شنیده میشد

کاش میشد واژه عشق درقلب عاشق صادقانه تفسیر میشد

کاش میشد که ازچشمانم ترانه زندگی آموختن بخوبی خوانده میشد

کاش میشد هوسبازان میدانستند که معنی اصلی زندگی عشق است ...نه هوس

کاش میشد که چشم ها بارانی نمیبود

کاش میشد که بجای تفنگ دردستها قلم میبود

کاش میشد دیگرپاهای برهنه ی پسر آن زن کالاشوی بی پاپوش نمیماند

کاش میشد که والدین اشک خونین ماتم را بخاطر تجاوز جنسی به فرزندان شان نمیشناختند

کاش میشد که فرزندان معنی واقعی دوکلمه ی مقدس( پدر ومادر) رامیدانستند

آخرین کلماتی که در این دنیا افغانها گفته اند

آخرین کلمات یک رئیس جمهور:    من هنوز هم به تو اعتماد دارم

 آخرین کلمات یک وزیر:    آمریکا عامل اصلی ناامنی در افغانستان است

آخرین کلمات یک رهبر سابق :   چرا فکر می کنید من باعث کشته شدن مردم بیگناه نشدم ؟

 آخرین کلمات یک عضو اپوزیسیون :    اگر بگذارند، من پاکستان را با خاک یکسان می کنم

 آخرین کلمات یک وکیل معترض پارلمان :   می دانم که تو عرضه ی شلیک کردن نداری

 آخرین کلمات یک عضو شورای صلح:   به آغوش صلح ملی خوش آمدی برادر جان

 آخرین کلمات یک نامزد وزیر:   من به تمام وعده های انجام نشده وزیر پیشین عمل می کنم

 آخرین کلمات یک پولیس مبارزه با مواد مخدر: این قاچاقچیان مسلح از دوستان دولتی هستند

 آخرین کلمات یک انتحاری :  بیایید با همدیگر برویم به سوی بهشت

 آخرین کلمات یک محافظ شخصی : شما دخالت نکنید، به تنهایی از پس شان بر می آیم

 آخرین کلمات یک شهردار تازه کار : من همه حقوق پایمال شده مردم را باز می ستانم

 آخرین کلمات یک خبرنگار:   بله، دقیقا از اینجا منطقه انفجار را می بینم

 آخرین کلمات یک معتاد :  طاقب بیار، دولت وعده کمک هزینه خرید مواد مخدر داده است

 آخرین کلمات یک سرباز تحت آموزش هنگام پرتاب نارنجک : آمر صاحب گفتید تا چند بشمرم ؟

 آخرین کلمات یک راننده موتر :  نمیگذارم جلو بروی، حق تقدم با من است

 آخرین کلمات یک بازنده انتخابات :  من یک پرنده عاشق پروازم

 آخرین کلمات یک متخصص خنثی کردن بمب :  دیدید چه کار آسانی بود

 آخرین کلمات یک معلم آزمایشگاه در دانشگاه :  مطمئن باشید، این آزمایش کاملاً بی خطر است

 آخرین کلمات یک مدیر شبکه اطلاع رسانی افغانستان :   به جان شما، قول می دهم دیگر اینگونه اخبار را نشر نکنم

**********************************************************************************************

آیا میدانستید که دانشمندان ثابت کرده اند که گل سرخ ترکیبی از بوی 40 نوع گل مختلف است ؟

 آیا میدانستید که اگر کلفتی تار عنکبوت به اندازه مغز یک مداد به هم تنیده میشد می توانست یک هواپیمای بویینگ سنگین وزن را تحمل کند ؟

 آیا میدانستید که این حقیقت دارد که به راستی فیل از موش میترسد ؟

 آیا میدانستید که شلوغ ترین مکان دنیا کندوی زنبور عسل است ؟

آیا میدانستید که در حال حاضر 6 میلیون اختراع در جهان وجود دارد که ادیسون با 1094 اختراع رکورد دار است ؟

 آیا میدانستید که اگر تمام کرات منظومه شمسی را با هم جمع کنیم و سپس آن را دو برابر کنیم باز هم به اندازه کره مشتری نمی شود

آیا میدانستید که وسعت کره ماه به اندازه قاره استرالیاست ؟

آیا میدانستید که ملخ ها فراوان ترین موجودات بر روی زمین هستند و موجوداتی هستند که در روز دو برابر وزن خود غذا می خورند ؟

آیا میدانستید که هر چشم مگس از10 هزار عدسی تشکیل شده است ؟

آیا میدانستید که طبیعت سیاره اورانوس بر خلاف زمین است یعنی دو قطبش گرم و قسمت های استوایی آن بسیار سرد است ؟

آیا میدانستید که سوسک ها مقاوم ترین موجودات در برابر گرسنگی هستند. آنها میتوانند یک ماه بدون غذا و دو ماه بدون آب زنده بمانند

آیا میدانستید که نیروی جاذبه ماه میتواند باعث زمین لرزه شود ؟

آیا میدانستید که شیارهاى کف دست کمکی براى بهتر گرفتن اشیاء است ؟

 آیا میدانستید که لاشخورها قادر به دیدن یك موش كوچك از ارتفاع ۴ كیلومتری میباشند ؟

آیا میدانستید که مردم فیلیپین به بیش از ۱۰۰۰ لهجه سخن میگویند ؟

آیا میدانستید که مورچه ها هم شمردن بلدند و قدم هایشان را برای مسیر یابی میشمارند ؟

آیا میدانستید که خورشید در مدار کهکشان شیری با سرعت 900000 کیلومتر در ساعت حرکت میکند ؟

آیا میدانستید که نام قدیم یونان، هلاس برگرفته از هلیوس خدای خورشید بوده است ؟

 آیا میدانستید که فقط قورباغه های نر قور قور می کنند ؟

آیا میدانستید که خرس با تمام سنگینی خود میتواند با سرعت 50 كیلومتر در ساعت بدود ؟

آیا میدانستید که افراد باهوش داراى روى و مس بیشترى در موهایشان هستند ؟

آیا میدانستید که شكلات بر عصب و قلب سگ تاثیر بد دارد، با کمی شكلات میتوان یك سگ را کشت ؟

آیا میدانستید که یک قطره لیكور عقرب را دیوانه می كند و عقرب خودش را نیش می زند و می كشد ؟

آیا میدانستید که مایع موجود در نارگیل نارس را می توان بجای پلاسمای خون استفاده كرد ؟

آیا میدانستید که درخت بلوط تا قبل از پنجاه سالگی میوه نمی دهد ؟

آیا میدانستید که زهره تنها سیاره ای است كه در جهت عقربه های ساعت بدور خودش می چرخد ؟

آیا میدانستید که برای اینكه 700 گرم به وزن شما اضافه شود باید 9 كیلو سیب زمینی بخورید ؟

آیا میدانستید که در بین انواع خرس، خرس پاندا بزرگترین جمجمه را دارد ؟

 آیا میدانستید که شیرینی تنها مزه ای است كه جنین در رحم مادر هم می فهمد ؟

آیا میدانستید که زنبور عسل 5 چشم دارد كه 2 تا اصلی در بغل سر و 3 تا بر روی سر او قرار دارد ؟

آیا میدانستید که 20 درصد آب شیرین جهان میان آمریكا و كانادا قرار دارد ؟

آیا میدانستید که بیماری قند اولین عامل كوری در مردم جهان است ؟

آیا میدانستید که دانشمندان دریافته اند که مورچه همچون انسان صبح ها خمیازه میکشند ؟

 آیا میدانستید که زنبور از بوی عرق بدش میاید و به كسی كه بدنش بو دهد یا عطر زده باشد حمله می‌كند ؟

آیا میدانستید که رنگ سفید برای زنبور عسل آرامش دهنده و رنگ قهوه ای ناراحت كننده است ؟

آیا میدانستید که نعناع سكسکه و تنگی نفس را شفا میدهد ؟

آیا میدانستید که جرم زمین هشتاد و یک برابر ماه است ؟

آیا میدانستید که نوزاد بیش از 300 استخوان دارد که با رشد بعضی آنها به یكدیگر جوش می خورند؟

 آیا میدانستید که تقریباً یك سوم وزن یك زن و یك دوم وزن یك مرد را ماهیچه تشكیل می دهد ؟

آیا میدانستید که لایه بیرونی پوست انسان هر2 هفته یکبار با سلولهای جدید تعویض میشود ؟

آیا میدانستید که خوردن یک سیب اول صبح، بیشتر از قهوه باعث دور شدن خواب آلودگی می‌شود ؟

آیا میدانستید که موشهای صحرایی سالانه یک سوم ذخایر غذایی جهان را نابود میسازند ؟

آیا میدانستید که چین بیشتر از هر کشوری همسایه دارد، چین با 13 کشور هم مرز است ؟

آیا میدانستید که موریانه ها قادرند تا 2 روز زیر آب زنده بمانند ؟

آیا میدانستید که خوردن کاهو مانع ریزش و سفید شدن موها میگردد ؟

آیا میدانستید که برای جلوگیری از جوانه زدن سیب زمینی باید درون سبد آن یک عدد سیب قرار دهید ؟

 آیا میدانستید که یک نوع وزغ وجود دارد که در بدن خود سم كافی برای كشتن 2200 انسان را دارد ؟

آیا میدانستید که بیشترین سر دردهای معمولی از كم نوشیدن آب می باشد ؟

ادامه دارد ................

آیا میدانستید : که مادر و همسر گراهام بل مخترع تلفن هر دو ناشنوا بوده اند ؟

آیا میدانستید : که روشنایی قرص کامل ماه 9برابر هلال ماه میباشد ؟

آیا میدانستید  : که یک خرس بالغ قادر است با سرعت یک اسب بدود ؟

آیا میدانستید  :که اسبها قادرند در حالت ایستاده بخوابند ؟

آیا میدانستید : که کرگدنها قادرند سریعتر از انسانها بدوند ؟

آیا میدانستید : که کانادا یک واژه هندی به معنی "روستای بزرگ" میباشد ؟

آیا میدانستید  :که 10 درصد وزن بدن انسان (بدون آب) را باکتریها تشکیل میدهند ؟

آیا میدانستید  : که 11 درصد جمعیت جهان را چپ دستان تشکیل میدهند ؟

آیا میدانستید  :که از هر 10 نفر، یک نفر در سراسر جهان در جزیره زندگی میکند ؟

آیا میدانستید : که 98 درصد وزن آب از اکسیژن تشکیل یافته است ؟

آیا میدانستید  : که یک اسب درطول یک سال7 برابر وزن بدن خودغذامصرف میکند ؟

آیا میدانستید  : که رشد دندانهای سگ آبی هیچگاه متوقف نمیگردد ؟

آیا میدانستید  : که قلب والها تنها 9 بار در دقیقه میتپد ؟

آیا میدانستید  : که چیتا قادر است در حداکثر سرعت خود گامهایی به طول 8 متر بر دارد ؟

آیا میدانستید : که شامپانزه ها قادرند مقابل آینه چهره خود راتشخیص دهند امامیمونها نمیتوانند ؟

آیا میدانستید  : که عمر سنجاقکها تنها 24 ساعت میباشد ؟

آیا میدانستید  : که مدت زمان گردش سیاره عطارد بدور خود دو برابر مدت زمان گردش آن بدور خورشید میباشد ؟

آیا میدانستید  : که کانگوروها قادرند 3 متر به سمت بالا و 8متر به سمت جلو بپرند ؟

آیا میدانستید  : که قلب میگو در سر آن واقع است ؟

آیا میدانستید  : که دارکوب ها قادرند 20 بار در ثانیه به تنه درخت ضربه بزنند ؟

آیا میدانستید  : که سالانه 500 فیلم در امریکا و 800 فیلم در هند ساخته می شود ؟

آیا میدانستید  : که آدولف هیتلر گیاهخوار بوده است ؟

آیا میدانستید  : که تمامی پستانداران به استثنای انسان و میمون کور رنگ میباشند ؟

آیا میدانستید  : که عمر تمساح بیش از 100 سال میباشد ؟

آیا میدانستید  :  که تمام قوهای کشور انگلیس جزو دارایی های ملکه انگلیس میباشند ؟

آیا میدانستید  : که موریانه ها قادرند تا 2 روز زیر آب زنده بمانند ؟

آیا میدانستید : که فیلها قادرند روزانه 60 گالن آب و 250 کیلو گرم یونجه مصرف کنند ؟

آیا میدانستید :  که بهترین و برترین گروه اینترنتی، پرشین استار است ؟

آیا میدانستید :  که جغدها قادر به حرکت دادن چشمان خود در کاسه چشم نمیباشند ؟

آیا میدانستید :  که 80 درصد امواج مایکروویو تلفنهای همراه بوسیله سرجذب میگردد ؟

آیا میدانستید  : که قد فضانوردان هنگامی که در فضا هستند 5 تا 7 سانتی متر بلندتر میگردد ؟

آیا میدانستید : که بلژیک تنها کشوری است که فیلمهای غیراخلاقی را سانسور نمیکند ؟

آیا میدانستید  : که موز پر مصرف ترین میوه کشور امریکا میباشد ؟

آیا میدانستید :  که در تمام انسانهای کره زمین 99.9 درصد شباهت ژنتیکی وجود دارد ؟

آیا میدانستید  : که 98.5 درصد از ژنهای انسان و شامپانزه یکسان میباشند ؟

آیا میدانستید  : که قلب انسان بطور متوسط 100 هزار بار در سال میتپد ؟

آیا میدانستید  : که لئوناردو داوینچی مخترع قیچی میباشد ؟

آیا میدانستید  : که سطح شهر مکزیک سالانه 25 سانتی متر نشست میکند ؟

آیا میدانستید : که در هر ۵ ثانیه یک کامپیوتر در سطح جهان به ویروس آلوده میگردد ؟

آیا میدانستید  : که اغلب مارها دارای 6ردیف دندان میباشند ؟

آیا میدانستید  : که 90 درصد سم مارها از پروتئین تشکیل یافته است ؟

آیا میدانستید  : که موشهای صحرایی سالانه 1/3 منابع و ذخایر غذایی جهان را نابود میسازند ؟

آیا میدانستید  : که 2/3 آدم رباییهای جهان در کلمبیا به وقوع می پیوندد ؟

آیا میدانستید  : که 2/3 اعدامهای جهان در کشور چین بوقوع می پیوندد ؟

آیا میدانستید :  که سرود اصلی کشور یونان متشکل از 158 بیت میباشد ؟

آیا میدانستید  : که تمساح ها قادرند آرواره های خود را با نیروی 1300 کیلو گرم ببندند ؟

آیا میدانستید  : که یک گاو بطور متوسط سالانه 2 هزار و 300 گالن شیر تولید میکند ؟

آیا میدانستید  : که سگهای شهری بطور متوسط 3 سال بیشتر از سگهای روستایی عمر میکنند ؟

آیا میدانستید  :  که در امریکا سالانه 15 نفر بر اثر گاز گرفتگی توسط سگها جان خود را از دست میدهند ؟

آیا میدانستید  : که 70 درصد فقرای جهان را زنان تشکیل میدهند ؟

آیا میدانستید  : که نور خورشید 8.5 دقیقه طول میکشد تا به زمین برسد ؟

آیا میدانستید :  که خودروسازی بزرگترین صنعت در جهان میباشد ؟

آیا میدانستید :  که در هر 2 هفته یک زبان در جهان منقرض میگردد ؟

آیا میدانستید  : که پلنگها قادرند تا ارتفاع ۵ متری به بالا بپرند ؟

آیا میدانستید :  که خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند که می توانند بدون برگشتن اشیاء پشت سر خود را ببینند ؟

آیا میدانستید :  که هر یک لیتر بنزین معادل بیســت و سه و نیم تــــن گیاهان مدفون شده در قرنها پیش است ؟

آیا میدانستید  : که زرافه تار صوتی ندارد و لال است و نمیتواند هیچ صدایی از خود در آورد ؟

آیا میدانستید  : که جنین بعد از هفته هفدهم خواب هم میتواند ببیند ؟

آیا میدانستید  : که گربه و سگ هر کدام پنج گروه خونی دارند و انسان چهار گروه ؟

آیا میدانستید  : که روباهها همه چیز را خاکستری می بینند ؟

آیا میدانستید  : که اسبها در مقابل گاز اشک آور مصون هستند ؟

آیا میدانستید  : که خورشید روزانه معادل صد و بیست و شش هزار میلیارد اسب بخار انرژی به زمین می فرستد ؟

آیا میدانستید  : که گرده گل هرگز فاسد نمی شود و از محدود مواد طبیعی است که تا زمان نا محدودی باقی می ماند ؟

آیا میدانستید  : که حس بویایی خرس تقریبا صد برابر قوی تر از انسان است ؟

آیا میدانستید : که تا قرن پنجم میلادی متوسط عمرمردم اروپا ازسی سال فراتر نمی رفت ؟

آیا میدانستید  : که هر 50 ثانیه یک نفر در دنیا به بیماری ایدز مبتلا میشود ؟

آیا میدانستید  : که وزن اسکلت انسان بالغ سیزده تا پانزده کیلوگرم است ؟

آیا میدانستید  : که خرس قطبی هنگامی که روی دو پا می ایستد حدود سه متر است ؟

آیا میدانستید  : که زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند ؟

آیا میدانستید  : " که مغز فیزیکدان نابغه، آلبرت اینشتین پانزده درصد از حجم مغز انسان عادی بزرگتر بود ؟

آیا میدانستید  : که تنها چیزی که در اسید حل نمی شود الماس است ؟

آیا میدانستید  : که هنگام صحبت برای بیان هر کلمه هفتاد و دو ماهیچه به کار گرفته می شود ؟

آیا میدانستید :  که اگر تکثیر باکتری تا بیست و چهار ساعت ادامه یابد، توده دو تنی از یک باکتری بوجود می آید ؟

آیا میدانستید  : که یک میلیون سیاره به اندازه زمین در خورشید جای می گیرد ؟

آیا میدانستید  : که خرسها موجوداتی چپ دست هستند ؟

آیا میدانستید  :که ون گوگ در طول حیات خود تنها یکی از نقاشیهای خود را بفروش رساند ؟

آیا میدانستید  : که سریعترین پرنده شاهین است و میتواند با سرعت 200 کیلومتر در ساعت پرواز کند ؟

آیا میدانستید که سوسک ها مقاوم ترین موجودات در برابر گرسنگی هستند. آنها میتوانند یک ماه بدون غذا و دو ماه بدون آب زنده بمانند

آیا میدانستید که نیروی جاذبه ماه میتواند باعث زمین لرزه شود ؟

آیا میدانستید که شیارهاى کف دست کمکی براى بهتر گرفتن اشیاء است ؟

آیا میدانستید که لاشخورها قادر به دیدن یك موش كوچك از ارتفاع ۴ كیلومتری میباشند ؟

آیا میدانستید که مردم فیلیپین به بیش از 1000 لهجه سخن میگویند ؟

آیا میدانستید که مورچه ها هم شمردن بلدند و قدم هایشان را برای مسیر یابی میشمارند ؟

آیا میدانستید که مصرف زغال اخته از تنگی عروق خون جلوگیری میكند ؟

آیا میدانستید که خورشید در مدار کهکشان شیری با سرعت 900000 کیلومتر در ساعت حرکت میکند ؟

آیا میدانستید که نام قدیم یونان، هلاس برگرفته از هلیوس خدای خورشید بوده است ؟

آیا میدانستید که فقط قورباغه های نر قور قور می کنند ؟

 آیا میدانستید که زنبور عسل 5 چشم دارد كه 2تا اصلی در بغل سر و 3 تا بر روی سر او قرار دارد ؟

آیا میدانستید که 20 درصد آب شیرین جهان میان آمریكا و كانادا قرار دارد ؟

آیا میدانستید که بیماری قند اولین عامل كوری در مردم جهان است ؟

آیا میدانستید که دانشمندان دریافته اند که مورچه همچون انسان صبح ها خمیازه میکشند ؟

آیا میدانستید که زنبور از بوی عرق بدش میاید و به كسی كه بدنش بو دهد یا عطر زده باشد حمله می‌كند ؟

آیا میدانستید که رنگ سفید برای زنبور عسل آرامش دهنده و رنگ قهوه ای ناراحت كننده است ؟

آیا میدانستید که نعناع سكسکه و تنگی نفس را شفا میدهد ؟

آیا میدانستید که جرم زمین هشتاد و یک برابر ماه است ؟

آیا میدانستید که نوزاد بیش از 300 استخوان دارد که با رشد بعضی از آنها به یكدیگر جوش می خورند ؟

آیا میدانستید که تقریباً یك سوم وزن یك زن و یك دوم وزن یك مرد را ماهیچه تشكیل می دهد ؟

ادامه دارد