پرچم هشت مارچ امسال لرزان است:

امسال هشت مارچ روز جهانی زن در حالی فرا میرسد که جامعه مافصل تازه ای از مبارزات چهل و چند ساله خود را با مناسبات حاکم رقم میزند.

هشت مارچ روز جهانی .زن.

کاش زنان ما، همگی سخن شوند.

زنانی که 153 سال پیش برای حقوق حداقلی خود در محیط پرفشار کار به خیابان آمدند، شاید هیچگاه تصور نمی کردند که اکثر نقاط دنیا برای دختران آنها جای بهتری شود.

تبریک به همه ی زنان جهان

تبریک به همه ی زنان افغان

تبریک به دختر بچه ای که در کشور ناقص سازی جنسی میشود.

تبریک به دختران ما که کودکی نکرده، زن میشوند از نظر عاطفی در کودکی منجمد می شوند.

تبریک به دختر نوجوانی که خانواده اش به او اجازه تحصیل در شهر دیگر را نمی دهند.

تبریک به دخترکی که عروسکش را از آغوشش کشیدند تا هم آغوش مردی بالغ شود.

تبریک به زن جوانی که از شرم یا ترس یا نبود حمایت قانونی یا از بی پناهی و یا آبرو در جامعه ایی با فرهنگ مردسالارانه در برابر خشونتها و آزارها سکوت می کند.

آری صدای زنان همه جا منعکس است

فعالان حقوق بشر بر آن باورست که اگر دست‌ ها را از گوش ها بردارند، صدای سکوتشان را می‌شنود

به سکوت کشاندن زنان به معنای خاموشی عدالت است.

 کمربندم کجاست او زنکه؟

با عجله نکتایی خود را بست  و گفت: کمربندم کجاست او زنکه؟ بوت هایمه رنگ کدی؟                 

 بیا ای پدر لعنت دختر ته آرام کو  جیغ زده دیوانیم کد  صدای زن از آشپزخانه :
صبحانه آمادهمی
کنم.  چوشک شه بده آرام می شه. یک لحظه صبحانه آماده شوه بوت ته رنگ میکنم
مرد:  کدام وقت شده که یک کاری ره به وقتش کده باشی؟  زود شو که سرم ناوقت شد.   راستی بکس جیبیم کجاست؟      دای خانه آدم دیوانه میشه،     هیچچیز سر جایش نیست.   تو پدر لعنت هم شش ساعت ره د آشپزخانه تیر میکنی.  بیایم دجانت؟«.
زن:  چی کار کنم، دو تا دست دارم و دو تا پا...«.
مرد:  تو آدم نمیشی.                                                                                                                    

زبان بازی هم میکنی؟                                                                                        

حالی حق ته میتم .                                                                                               

دو ساعت بعد؛
مرد میان کف زدن
های حاضران پشت میز سخنرانی قرار میگیرد و میگوید:
»دوست دارم سخنانم را با این جملهٔ معروف اقبال لاهوری ختم کنم که گفتهاست :
زن کانون پر
فروغ خانواده، مرکز مهر، مظهر عشق، نمایشگر پاکی، نمونهٔ عطوفت و چشمهٔ عنایت است  «  حاضران محفل  در آنجاکف میزنند و یک زن همچنان در کنج آشپزخانه گریه میکرد 

04-03-2022           

 برگرفته ازمجله نادیه انجمن  

بزرگداشت از روز جهانی زن

همبستگی زنان جهان و تغییر در کار و مساله شغل و برابری زنانی که از یک کارخانه همدستی و همگامی را شروع کردند و تغییر را رقم زدند، بمایند به یکسوی معادله حال درباره هشت ما رچ افغانستانی سخن میزنم. این  روز، فقط شایسته زنانیست که از سال  1857 مبارزه را علیه تبعیض جنسیتی به خاطر حقوق کارگری و کارزنان شروع کردند؛ مبارزهای که سراسری شد و بیش از پنجاه سال عرقریزی ، و بیش از صد زن درآتش استثمار زنده زنده سوختند، اما این ریشه های مبارزه بود که دوید و دمید به هرسو، .مبارزه ای که روزتا روز جهانی شد و شکل های سازمان یافته تری به خود گرفت

                                                                     گرامی باد روز جهانی زن                                        

مسأله ای که نامی ندارد !

چند 8 مارس دیگر باید بگذرد تا بدانیم ؟ تا فکر کنیم ؟ تا بپرسیم که مسأله چیست؟ آبا مسأله  زن بودن و زن نبودن است ؟ آیا مسأله حقوق زنان است ؟ آیا مسأله برابری زنان و مردان است ؟ اصلاً آیا مسأله ای هست ؟

به باور من ، برای جمعیت بزرگی از زنان سرزمین من مسأله ای وجود ندارد . جمعیت کمتری هم هستند که فقط  شنیده اند مسأله ای با موضوع زن هست اما چون مواجهه و کشف بی واسطه ای در کار نبوده است یا آن را با عقده ها و ذهنیت های بیمار گونه و اروتیک اشتباه گرفته اند و یا چنان به ابتذال و تحریف دچارش کرده اند که دیگر مسأله و پرسشی باقی نمانده است  و اگر مانده ، باری پرداختن به آن هم آمیخته با حقارت است .

آنچه منظور من از مواجهه ی مستقیم و بی واسطه با مسأله است شاید در تعداد بسیار کمتری رخ داده باشد آن ها که هستند ! ... این که ما از خود بپرسیم چرا نیستیم ؟ چرا وجود نداریم ؟ این پرسش ، گله از دنیای مردانه نیست که چرا زن بودن ما را به هیچ می انگارد ، این پرسشی جدی از خودمان است. در واقع ما نیستیم ، وجود نداریم ، اگر به چنین پرسشی از خودمان نرسیده باشیم .

وجود داشتن ما با اندیشیدن ماست ، حتی تن و بدن ما با اندیشیدن ما هستی و آن گاه زیبایی و زنانگی می یابد . اندیشیدن به اینکه کیستم؟ چه باید بکنم؟ چه می توانم بکنم؟ چرا باید بکنم؟ چه ساختارهایی مانع بودن من اند؟

حقیقت این است که وقتی براحتی اجازه می دهیم بی هدف بودن زندگی مان در سایه ازدواج و بچه داری و... به فراموشی سپرده شود نباید از اقتدار دنیای مردانه شکایت کنیم. پس از کلنجار رفتن های گوناگون با قوانین دنیای مردانه حد اقل اکنون باید در یابیم که هویت شخصی ما فقط در پی رشد نا آرامی های درون خود ما شکل خواهد گرفت . امروز نا آرامی های درون ما نه فقط محدوده خانه ، بلکه تجربه ای  از میدان های بزرگ زندگی اجتماعی است که گاهی تبدیل به احساس رنج و تشویش می شود. نباید اجازه دهیم این تجربه به آسانی توسط صاحبان اقتدار مصادره شود . باید بیندیشیم تا این تجربه را از آن  خود کنیم .

زنان سرزمین من در عمق زندگی و اقتدار اجتماعی جایی و تشخصی ندارند .حتی زنانی که مسئولیت های سنتی خود را در نقش های خانوادگی وا نهاده اند و قدرت انتخاب هایی در پیش رو دارند همچنان انقیاد پذیرند ، چون اگر ساختار اقتداری را می شکنند ، برای جلب توجه مردان  است . چون  حتی اگر دانشگاه می روند، برای این است که موقعیت های بهتری برای یافتن شوهر  و یا دوست داشته باشند ، اگر کار می کنند برای در آوردن خرج اسباب دلفریبی است ... آنها دنباله رو اند.

اگر این گونه نیست چرا قدرت انتخاب شکل و ظاهر لباس و مسیر زندگی خودشان را ندارند ؟ در کلاس ها ساکت اند یا فقط در حاشیه های سبک حضور دارند ؟ در محیط های کار مطیع و سر به زیر و فرمانبرند .  چرا در بحث های  جدی علمی و فنی و تاریخی و فلسفی و سیاسی و اجتماعی  وارد نمی شوند و اظهار بی علاقگی می کنند ؟ چرا در خلق ها و سرودن ها و آفرینش های هنری جسارت ندارند ؟ چرا کارهای بزرگ اقتصادی نمی کنند ؟ در میدان قانون و سیاست حاشیه نشین و تماشاگرند ؟  چرا در تمام ساختار شکنی ها فقط از تن و بدن خود مایه می گذارند ؟

خطر سنگین مهمل ماندن ، هم چنان ما را تهدید می کند اگر در سطح بمانیم . 

 پ .ن : آن ها که هستند زنانی نادر و کم نظیرند در همین سرزمین نوبل صلح گرفته اند، از این سرزمین به فضا رفته اند، جایزه برترین ریاضیدان جهان را گرفته اند، در همین سرزمین مانده اند و در زندان برای خواسته های خود اعتصاب غذا کرده اند و ایستاده اند .... هم  آنان در سطح نمانده اند.

 هشت مارچ روز بر افراشتن درفش مبارزه
علیه ستم بر زنان
هشتم مارچ روزهمبستگی،همسویی و همصدایی این جشن بزرگِ جهانی را به همه زنان رنجدیده و رزمنده کشورم که در شرایط خیلی سخت و نا هنجار بخاطر اعاده ی حقوق و برابری جنسیتی مبارزه می کنند و در این راه از هیچ گونه سعی وتلاش دریغ نورزیده اند،تبریک و تهنیت می گویم . همچنین به خانواده های که دختران بی دفاع شان را در خشونت های وحشیانه خانوادگی از دست داده اند،تسلیت گفته و یاد قربانیان هشتم مارچ ،روز پيکار قهرمانانه وغرور آفرين مليون ها زن آگاه و رزمنده ی جهان که به خاطر رسيدن به حقوق انسانی شان نابود شده اند،گرامی می داریم.
آنچه را که امروز تحت عنوان حضور اجتماعی و مشارکت سیاسی زنان شناخته می‌شود،در بیشتر از یک سده آرزویی بوده که جنبش‌های حقوق زنان برای رسیدن به آن مبارزه می‌کردند و تا الحال در بسیاری از کشور های جهان زنان و مردانِ آزادی خواه و آگاه جامعه گرد هم جمع می شوند تا آواز اعتراض خود را نسبت به ستم و تبعیض جنسیتی و خشونت علیه زنان به گوش جهانیان برسانند.
رژیم های مرد سالار تلاش می کنندتا زنان را ازهرگونه تلاش در راه افکارمستقلانه شان محروم سازند،تا بتوانند از هرشیوه و روش که ممکن باشد ازحالت بی دفاعی زن مطابق به میل شان استفاده سوء نموده و حاکمیت ستمکارانه شان را بر قرار داشته باشند.
حقیقت تاریخی نشان می دهد در هرجامعه ی که زن ستیزی و ستم بر اساس فتوا ها و سنت های نا پسند ایدیولوژیکی حکمروایی کند،فریاد مبارزانی که خرد گرایی و نو اندیشی را مقدم از کهنه گرایی می دانند،بلند می شود.
چنانچه در دهه شصت ترسایی درکشور ما آواز عدالت خواهی زنان مبارز بلند شد و تانا کجا ها رسید. به ابتکار نخستین گروه سیاسی زنان در رأس دکتور اناهیتا راتب زاد درسال 1965 سازمان دموکراتیک زنان افغانستان در جنب حزب دموکراتیک خلق افغانستان ایجاد شد. این نهاد در عده ی ازشهرهای بزرگ کشور به فعالیت آغازکرد و حرکت های اجتماعی - مدنی متعدد را به راه انداخت و دربسیج زنان افغانستان به دور یک برنامه واحد تلاش و مبارزه کرد.
در کشور مرد سالار ما که یکی از عقب مانده ترین کشورهای جهان است،زنان ازداشتن ابتدایی ترین حقوق اجتماعی بی بهره استند. تبعیض جنسیتی،ضعف نظام قضایی و پیروی ازسنت های قبیلوی،نبود حاکمیت قانون، عرف و رسوم ناپسند اجتماعی درکشور روز تا روز روند زن ستیزی و نقض حقوق زنان را تقویت می نماید.
متأسفانه در سرزمین ما تغییر در زندگی زنان همیشه ازبالا بوده و هیچ گاهی تغییر از لایه های پایین اجتماع شکل نگرفته است. اگر این اندیشه ها، خواسته ها و تغییرها از عمق لایه های پایینی جامعه و بنا برخواست آنان صورت نگیرد، طوری که تاریخ مبارزات زنان نشان داده است،دستخوش دگرگونی ها و برگشت می گردد. زیرا درکشور ما سه فکتور عمده ،سدی مستحکمی در برابر زنان به وجود آورده و مانع پیشرفت شان شده است. اولی فکتور وابستگی اقتصادی زنان به مردان، دومی فکتورسنت های کهنه و فرسوده و سومی فکتورسو استفاده ازمذهب است.
شرایط موجود درجامعه ما و شیوه برخورد حکومت دراجرای قوانین بگونه است که در حکومت دست نشانده و مافیایی امروز درکشور،خودکشی برای زنان یگانه راه نجات از خشونت بشمار می رود. اگربانویی یا دختری مورد خشونت و آزار جنسی قرار بگیرند و به نهاد های دولتی و قضایی کشور مراجعه کند، مورد پرخاشگری این نهادها قرار گرفته یا هم بدون کدام دلیل قانونی متهم دانسته شده و به زندان افکنده می شود.
سال ها است که زنان افغانستان موفق نمی شوند که مانند بسیاری از کشورهای جهان روز بین المللی زنان را برگزارکنند. فعالان حقوق زنان از حکومت بخواهند دست کم یک روز در سال به آنها اجازه داده شود و امنیت عام و تام شان گرفته شود. که از خانه های شان در هشتم مارچ بیرون بیایند و خواست ها و مطالبات خود را با آوازهای رسا بیان دارند.
از 8 مارچ سال پارتاحال (حتا به صراحت گفته می توانم در طی سه دهه پسین) زنان افغانستان دستاورد های خیلی کم رنگ وناچیزی داشته اند که تنها دربر گیرنده جلسه وجلسه بازی هایی حکومتی بوده است. ازمدت یک سال بدین سو مهم ترین دغدغه های زنان افغانستان را مذاکره صلح، جایگاه و دستآورد های زنان، قانون اساسی کشور و نوع نظام آینده کشور تشکیل می دهد. زنان افغانستان در این حکومت فاسد و نا کارا خشونت های شدید و بی پیشینه را تجربه نموده اندکه یاد آوری همه ازحوصله این نگارش بیرون است. فقط امروز می خواهیم آواز داد خواهانه زنان را به شکل پرسش گونه درچند سطر محدود خلاصه کنم و با آواز بلند فریاد بزنم که آهای حاکمان ستمگر شما چه کردید و چه می کنید؟
- چرا جلو کشتار های بیرحمانه ژورنالستان زن،قاضیان زن،فعالان حقوق زن و جامعه مدنی در روز روشن درحضور مردم و در میان شهر ها گرفته نمی شود؟
- چرا تبعیض جنسیتی در برابر زن ها با موجودیت امریکایی ها دو چند شده است؟
- آزمایش پرده بکارت چرا قانونی متوقف نشد.آیا می دانیدکه این عمل به شخصیت زن و عزت خانواده لطمه وارد می کند؟
- سال هاست که مادران به خاطر حق حضانت فرزندان شان فریاد می کشند.چرا این حق برای شان داده نمی شود؟
- زنان بی دفاعی ما تا چه وقت درکنار همسران معتاد با صدها رنج و بدبختی زندگی کنند؛ چرا از حق طلاق برخوردار نمی شوند؟
- پرونده های منجمد شده خشونت خانگی علیه زنان که در دادگاه های پر از فساد در حبس استند. چرا حل و فصل نمی شود.
- چرا زنان سربازان شهیدبه خاطر دریافت حقوق همسران شان با جنرال های مستِ متجاوز و دعوت به همخوابگی مواجه می شوند؟
- چرا دختران و زنان جوان در محلات کار و موسسات تعلیمی و تحصیلی مصوون نیستند. چرا چرخۀ زندگی شان با آزار و اذیت جنسی عجین شده است؟
- چرا جلو خواست های ناروا و غیر قانونی آمرین در اداره های ملکی و خصوصی گرفته نمی شود تا زنان به خاطر ارتقای مقام های خود به معضل بزرگ جنسی مواجه نشوند.
- ملیارد ها دالر در کشور سرازیر شد. چراکودکان دختر تا هنوز مکتب،معلم و کتاب ندارند و در زیر آفتاب گرم و شمال و باران درس می خوانند.
- حکومت چرا ثبت ازدواج را الزامی نمی سازد. تا از ازدواج کودکان یتیم با مردان 45 – 55 ساله که به سنت ستم گرانه و شرم آورمبدل شده است.جلوگیری به عمل آید.
- زنان بی سرپرست (مستقل) به خاطر زنده ماندن کودکان یتیم شان در زیر بار کار طاقت فرسا همراه با تحقیر و توهین خم گشته اند. چرا این بانوان رنجدیده از سوی حکومت حمایت نمی شوند؟
- به فریاد و فغان مادران که توته های جسم فرزندان شان را از روی جاده ها جمع کرده اند وگلوی کابل را هر روز می درند،دل بسوزانید و لحظه ای خود را به جای آنها قراردهید!
- به قربانی دادن کودکان به خاطر ازدواج های زیرسن در شهرستان ها و روستاها پایان دهید. تا چه وقت این دخترکان درایام کودکی پر پرشوند؟
- اگر برادری آدم می کشدباید به زندان برود. نه اینکه خواهر کوچک اش به بد داده شود. به اینگونه قربانی شدن دختران زیرسن خاتمه دهید. ریش سفیدان هم نباید چنین ستم بزرگ را بالای دختران نابالغ روا دارند.
- آیا ویدیویی بانویی که به دلیل صحبت با تلفون در ملای عام شلاق زده شد. دست کم چشمان ترا نم نکرد و قلبت را نفشرد.آخر تو چگونه حاکمی هستی که از رعیت بی دفاع خود خبر نداری!
- آیا شما حاکمان و سازمان امور زنان از شمار معتادان زن و تن فروشان که به نسبت مشکل اقتصادی رو به افزایش است و باعث فحشای ناخواسته شده است، اطلاع دارید؟
- آیا شما حکام می دانید که تجاوز،قتل،ازدواج اجباری،آتش زدن و حلق آویز زنان روند صعودی خود را می پیماید. وزارت نا زن ها چرا خشونت در برابر زن ها را درطی سال گذشته 36 مورد اعلام کردند. آیا شما فکاهی گفته اید یا از وضعیت زنان آگاهی ندارند.شرم به چنین وزارت که از برکت اش همه ی زنان افغانستان بی کاره معرفی شده است.
- بازار فروش مواد مخدر توسط زنان و کودکان گرمتر و پر جمع و جوش تر شده است.چرا با این همه حقوق دالری بالا، جلوی این نا بسامانی را نمی گیرید؟
- زندان های زنان به مراکزخرید و فروش مواد مخدر و تجارت سکس مبدل شده، تجاوز جنسی،نبود امکانات آموزشی و بهداشتی،آگاهی نداشتن از حقوق بنیادی و چند مشکل دیگر از پدیده‌هایی استند که زندانیان زن درکشور با آن روبرو استند.آیا گاهی به این زنان بی دفاع اندیشیده اید؛ و وجدان تان دقایقی نا آرام نشد که به خاطر اینکه تجارت تان خراب نشود. به مناسبت 8 مارچ و ایام کرونا وعید ها،حتا یک زن را هم از زندان ها آزاد نساخته اید؟
- ارگ کابل به مرکز فحشا و فساد مبدل شده و این بد نامی از مسیر سفارت خانه های خارجی در سراسر جهان افشا شد. وقتیکه در کنفرانس های بین المللی اشتراک می کنید.از این اعمال تان خجالت نمی کشید؟
زنان افغانستان، قربانیان اصلی چهار دهه جنگ افغانستان ‌استند و بیشترین آنان تجربه نظام امارت اسلامی را دارند.نظام که همه حقوق انسانی را از ایشان گرفته بودند و حالا باردیگر در صدد استقرار امارت و انحصار قدرت‌ استند.
دربخش‌های تحت اداره گروه طالبان تا هنوز مکتب های دختران بسته و محکمه هایی صحرایی،سنگسار و شلاق زدن زنان و جوانان به عنوان قانون امارت اسلامی جریان دارد.آقایان از توهم مرگبار طالبان ریش های دراز گذاشته اند و بانوان بدون محرم و بدون حجاب از خانه ها بیرون شده نمی توانند.
دیدگاه‌ گروه طالبان در دوحه نشان داد که آن‌ها از فهم و درک حکومت‌داری، مشارکت زنان و مردان،تنوع ارزش‌های مذهبی و دینی فاصله دارند. نگاه طالبان به ارزش‌های دموکراتیک امروزخطرناک بوده و علیه قانون اساسی افغانستان است.
دوره سیاه طالبان تاریک اندیش درگورستان تاریخ دفن شد.امروز ابدا" دیروز شدنی نیست. طالبان این را بدانند و آگاه باشند که زن متکفل خانواده به تنهایی به بازار می رود و مایحتاج کودکان خود را خریداری می کند.از شلاق طالب نمی هراسد. دخترکان قد و نیم قد خود را به مکتب می برد،زنان پیروزمندانه در مشارکت سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی سهم می گیرند. حجاب اجباری و عنعنه قبیلوی را که مخالف انسانیت با رنگ مذهبی و شرعی عمل می کند،نمی پذیرند. ما خواستار حضور معنی دار زنان در همه رده های روند صلح می باشیم بدون مشارکت زنان صلح پایدارعادلانه و همه شمول تآمین شده نمی تواند.
نسل نو دختران افغانستان، انسان های فرمانبردار،اسیر مرد ها،اسیرعرف و سنت های دست و پاگیر و اسیر جامعه مرد سالار نیستند و خلاف قوانین زن ستیز عمل می کنند.مبارزه برحق و حماسه های خود را با اهداف والای شان که همانا برابری جنسیتی است،ثبت تاریخ می کنند.
درپایان به زنان صلحجو و مبارز میهن عزیزم مشوره می دهم که براي رسیدن به اهداف شان تلاش و مبارزه پیگیر کنند.زیرا تغييردادن يك انديشه به زمان هاي زيادي نياز دارد . ما بايد بكوشیم، برزمیم و متعهد باشیم. تا باشد که به حقوق انساني خويش نایل آیند.
به پیش به سوی عدالت و رستگاری (آزادی و رهایی و نجات و خلاصی)

شيرين نظيری فعال حقوق زن وگردانندهً سايت آوای زنان افغانستان به مناسبت هشتم مارچ روز

بین المللی همبستگی زنان!

08.03.2021

به مناسبت بزرگ داشت از روز جهانی زن هشت مارچ 

چرا هشت مارچ را روز زن می نامیم؟

در همشتمین روز ماه مارچ سال 1857 زنان كارگر كارخانه های نخ ریسی شهر شیكاگو در اعتراض به شرایط نامناسب و غیرانسانی كار به خیابانها ریختند
خواسته های آنها روزی 10 ساعت كار، دستمزدهای عادلانه تروحق رأی برای زنان بود، پلیس با حمله ی وحشیانه به صفوف معترضین تعدادی رازخمی كردو گویا این تظاهرات چندین كشته نیز برجای گذاشت.

نیم قرن بعد در سال 1908 حزب سوسیالیست آمریكا طی بیانیه ای اعلام كرد كه در دوسال یک روز به اعتراضات زنان برای كسب حق رأی اختصاص یابد و در 8 مارچ همان سال زنان (عمد تاً) كارگرهای آمریكایی به یاد 8 مارچ 1857 به راهپیمایی در خیابانها پرداختند كه این بارنیز زنان معترض با پولیس مسلح مواجه شدند، زنان كارگر آمریكا سال 1909 تا 1913 هر سال آخرین یكشنبه ی فبروری را به اعتراض برای به دست آوردن حق رأی و شرایط كاری مناسبتر دست زدند.

در سال 1910 لئویس زیئتز نماینده حزب سوسیالیست آمریكا در كنفرانسی كه در كپنهاك برگزار میشد و در آن 100 زن مبارز از 17 كشور حضور داشتند پیشنهاد این كه یک روز درسال به عنوان روز جهانی زن (با محوریت موضوع حق رأی) نامیده شود و زنان سراسر جهان در آن روز به راهپیمایی و تظاهرات دست بزنند، را مطرح ساخت.

كلارا زتكین عضو حزب سوسیال دموكرات آلمان این جریان را پیگری نمود.
كه این پیشنهاد در سال 1911 در انترناسیونال دوم پذیرفته شد. كه البته روز خاصی برای این امردرنظرنگرفته شد، درسال 1911 اولین روز بین المللی آزادی زنان در آلمان ، اتریش ، دانمارک و سوییس در روز 19 مارچ برگزارشد.
چرا كه در 19 مارچ 1848 پادشاه پردسن در پی بحران آن سال و تحت فشار مجبور شده بود قول دادن حق رأی را به زنان بدهد كه البته با سپری شدن بحران طبیعتاً عملی نشد!
خواسته های معترضان در تظاهرات 19 مارچ سال 1911 كمابیش در تمام كشورهایی مراسم برگزار كردند حول محور كسب حق رأی تحصیلات و آموزش برابر، از میان برداشته شدن تبعیض شغلی وجود دستمزدهای برابر و... بود، جلسات و تظاهرات در اتریش حتی در بسیاری از روستاها نیز برگزارشدند، دراتریش تظاهرات عظیمی با شركت 30000 نفر برگزار شد، كه با درگیری پای پلیس نیر كشیده شد و تنها با دخالت نمایندگان سوسیالیست پارلمان بود كه از خونریزی جلوگیری به عمل آمد..

اولین روز آزادی زنان در روسیه در سال 1913 و روز 8 مارچ برگزار شد، كه حزب بلشویک به تبلیغات گسترده ای برای برگزاری این مراسم دست زده بود، در سال 1914 زنان بلشویک مجله ای تحت عنوان زن كارگر را منتشر نمودند كه تمامی اعضای هیأت تحریریه ی آن قبل از روز 8 مارچ همگی به غیر از یك نفر دستگیر شدند در سالهای بعدی اولین جنگ جهانی یعنی سالهای 1915 و 1916 علیرغم تلاشهای زنان كارگرو بسیاری از كشورها از جمله روسیه مراسمی تجلیل از روز جهانی زن برگزار نشد در سال 1915 روز آزادی زن تنها در ناوری برگزار شد.

روز جهانی زنان سرانجام هنگامی رسماً به تاریخ پیوست كه در سال 1917 (سال انقلاب روسیه) هنگامی كه 2 میلیون سرباز روس در خلال جنگ جان باخته بودند و گرسنگی و كمبود سوخت همگان را به ستوه آورده بود، زنان عمدتاً كارگر كه همگی از طبقات محروم جامعه بودند، در تاریخ 22 فبروری به دعوت كمیته ی پیشرو گراد حزب بلشویک به خیابانها ریختند و در واقع اولین روز انقلاب مصادف با 8 مارچ بود.
كارگران نیز با اعتصاب از زنان مبارز حمایت نمودند و اعتصاب سیاسی به تظاهرات سیاسی گسترده ای علیه رژیم تزاری تبدیل شد كه به سرنگونی آن انجامید و جرقه ی آن با تظاهرات زنان رقم زده شده بود.
روز 8 مارچ تا سالهای بسیار تنها در تقویم كشورهای سوسیالیستی به رسمیت شناخته شده بود اما با ظهور موج دوم فمینیسم در كشورهای اروپایی و آمریكایی نیز به رسمیت آمد. و در سال 1977 سازمان ملل متحد 8 مارچ را رسماً روز جهانی زن نامید

آیا مبارزه برابری حقوق زن از تالارهای زرین به درخت آزادگی رسیده است.

همبستگی زنان جهان و تغییر در کار و مساله شغل و برابری زنانی که از یک کارخانه همدستی و همگامی را شروع کردند و تغییر را رقم زدند، بماند به یکسوی معادله من درباره هشت مارچ افغانستانی سخن میزنم. این روز، فقط شایسته زنانیست که از سال ۱۸۵۷مبارزه را علیه تبعیض جنسیتی به خاطر حقوق کارگری و کار زنان شروع کردند؛ مبارزهای که سراسری شد و بیش از پنجاه سال عرقریزی کرد، و بیش از صد زن در آتش استثمار زنده زنده سوختند، اما این ریشه های مبارزه بود که دوید و دمید به هرسو، مبارزه ای که روزتاروز جهانی شد و شکل های سازمان یافته تری به خود گرفت.

این را باید برای زنانی که پنجاه سال جنگیدند، برای 129زنی که در آتش سوختند، داعیه مسوولیت یک نسل تا نسل دیگر را کشیدند، ایستاده ماندند و بعد سالیان متمادی توانستند حقوق کاری خود را بدست بیاورند، توانستند تعطیلی زایمان را بدست بیاورند، هشت ساعت کار این هشت مارچ آنجا ماند و درآن سوی آبها... مکث میکنم بخاطر چهره هایی که در آن آتش سوختند و چهره هایی که اینجا فقط در هشتم مارچ زنده میشوند، به زنان زنده کارخانه نساجی امریکا و به زنانی که مردند و خاموشاند و فقط هشتم مارچ روشنایی به چهره های مغموم و ترک خورده شان میافتد. برای چه! برای مسخره کردنشان! یا برای بیشتر به درد کشیدن.
بگویید کدام مبارزه از تالارهای زرین به درخت آزادگی رسیده است. چهارده سال است از هشتم مارچ در اینجا میگویند. هشتم مارچی که روی «پروپوزل»ها با قلمهای بی تعهد به یک انسان، به در این و آن میرسد، کجای این ایستادگی شبیه ایستادگی زنان کارخانه نساجی است. آنان نسوختند تا برایتان «فند»های میلیونی به جا بگذارند!

آنان سوختند تا بگویند زن یک انسان است، کافی است او را مثل یک انسان بشناسیم نه اینکه با تجلیل های بیمورد و در جایی تبعیض آمیز به او اهانت آشکارا کنیم. هشت مارچ افغانستانی اهانت به زن در افغانستان است، وقتی که سالانه صدها زن در افغانستان به گونه تعرضی، تحقیرآمیز و گاهی دردناک آزمایش بکارت انجام میدهند. میخواهم بگویم من حرفهایی را میدانم که تنها شنیدنش باعث یخ زدن چشمهایم شده است. میدانید هر شب که شما به اصطلاح مبارزان و منتظر هشت مارچ در خواباید، دهها زن که شب عروسیاش است، پیش دکتور برای تست بکارت میآید؛ زنی که سر و رویش کبود از مشتهای نادانی است، زنی که تمام زندگی اش، اینسو و آنسو به آن آزمایش اهانت بار تعلق میگیرد. به خاطر روشن کردن این آگاهی آیا خطر کرده اید؟ آیا با این زنان سخن زده اید؟ زنی که نه ماه کودکی را با تمام دردها در شکم میپروراند، اما از تمام حق مادری برایش یک بهشت رسیده است که تنها زیر پایش است.

06.03.2020

این روز، روز میله، تفریح و تحفه نیست، بل، روز همبستگی زنان جهان است

 عزیزم، برحسب دین اخلاقی تان این سلام و پیام را به هر زن و دختر افغان برسانید امروز پنجشنبه 18 حوت 1390 خورشیدی به شهادت تقویم، هشتم مارچ، روز یادبود و بزرگداشت زنان قربانی نساجی نیویارک است. روزتلخی که 104 سال قبلدر تاریخ جهان اتفاق افتاد. اهریمنان در چنین روزی، اعتصابات دادخواهی زنان را با خشم و جنون درهم کوبیدند و به خاک و خون کشانیدند. آنها 129 تن از زنانی را که برای افزایش معاش، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط کار،شعار بر لب و جان بر کف خروشیده بودند، در شعله های حریق کارخانه، خاکسترساختند

این روز، روز میله، تفریح و تحفه نیست، بل، روز همبستگی زنان جهان استبا درد و دریغ که اهریمنان محتوای آن را با ارائه هدایا تحریف نموده اندما این روز را در شرایطی به هر زن و دختر افغان بمثابه یک خاطره و درس عبرت، شایسته و سزاوار یاد دهانی، تبریکی و تهنیت می دانیم و آنها را به بیداری و هوشیاری فرا می خوانیم که شورای علمای جید دینی افغانستان درآستانه هشتم مارچ یکبار دیگر طی مصوبۀ اخیر شان مصوب 12حوت 1390، خواسته اند که زنان افغانستان را در حالت غفلت و بی اعتنایی و در وضعیت فقر وبی چاره گی، تازیانه زده به عقب دیوارهای تاریخ ببرند و قیضۀ شان را به قبضه گیرندبند چهارم مصوبه شورای سرتاسری علمای افغانستان دین مقدس اسلام برخلاف سایر تمدنها و جوامع گذشته و موجود، زن را بعنوان زیربنای تربیتی جامعه به بسا حقوق مدنی و اجتماعی، کرامت و شرافت انسانی افتخار بخشیده است. زن در خلال قرون گذشتۀ قبل از اسلام و در میان جوامع،ملل و بحبوحه تمدن های بشری از هر گونه حقوق انسانی و مدنی محروم بوده وهمانند یک متاع افتیده با وی معامله د و حتی زنده به گور می شد،ولی با ظهور آفتاب جهانتاب دین مقدس اسلام حقوق زیاد مطابق فطرت به زنان داده شد، همانند

الف- حق ملکیت، تصرف و داد و ستد.

ب- حق میراث، مطابق احکام شریعت مقدس اسلام.

ج- حق مهر، که حق اختصاصی زن بوده هیچ کس دیگر بدون رضایت وی حق تصرف و تصاحب آن را ندارد و آنچه بنام ولور، طویانه، شریبها و غیره از جانب بعضیها گرفته میشود، اصل شرعی ندارد.

د- حق انتخاب همسر به رضایت خودش مربوط بوده، زیرا ازدواج اجباری زن بالغه نا جایز می باشد. البته مشوره اولیاء و کفائت که از احکام دین است، رعایت میشود.

هـ - زن از نظر اسلام همانند مرد دارای کرامت و موجود حُر و آزاد است،بناء دادن زن در بدل خون، عوض صلح و در بدل مهر زن دیگر شرعاً حرام و ناجایز میباشد.

و- زن به میراث برده نمی شود. و نیز بسا حقوق دیگری که دین مبین اسلام برایش عنایت فرموده رعایت شود، ولی زن مسلمان با داشتن حقوق فراوان، دارای وجایب و مکلفیت های نیز می باشد، همانند.

الف- پابندی به اوامر و نواهی شریعت مطهر اسلام در عقیده و عمل.

ب- حفظ و رعایت کامل حجاب شرعی، که باعث حفظ آبرو و شخصیت زن می گردد.

ج- دوری جستن از اختلاط با مردان بیگانه در عرصه های مختلف اجتماعی، مانند تعلیم، تحصیل، بازار، دفاتر و سایر شئون زنده گی.

د- در نظر گرفتن صراحت آیات (1) و (34) سوره النساء که مشعر است در خلقت بشر مرد اصل و زن فرع می باشد و نیز قوامیت از آن رجال است. لذا ازاستعمال الفاظ و اصطلاحات که با مفهوم آیات مبارکه در تضاد باشد جداًاجتناب شود.

ه- ارج گذاشتن به مسأله تعدد زوجات، که به اساس حکم صریح قرآن ثابت می باشد.

و- اجتناب از سفر بدون محرم شرعی.

ز- التزام به حکم شریعت غرای محمدی (صلی الله علیه وسلم) در مورد طلاققابل تذکر است که اذیت، آزار رسانی، ضرب و شتم زنان بدون معاذیر شرعی بهحکم صریح قرآن عظیم الشان ممنوع است و هر نوع تجاوز ناحق که از جانباشخاص بالای زنان صورت می گیرد، شورای سرتاسری علمای افغانستان ازارگانهای عدلی و قضائی کشور تقاضا بعمل می آورد تا مرتکبین همچو اعمالناجایز را مطابق حکم شریعت غرای محمدی (ص) و قوانین نافذه کشور مجازاتنمایند.

آری، یقیناً زنان با درد و با درک این سر زمین در این مقطع حساس تاریخی،قبل از آن که کارد به استخوان رسد و آب تا گلو، به خود خواهند آمد، صفوفخود را برای تحقق داعیه و شعارهای شان با اقدامات عملی و پیاپی، گسترده،

منظم، منسجم و مستحکم خواهند ساخت و به تعیین چنین تقدیر، نه، نه و بازهمنه، خواهند گفت، در غیر آن با خبر، بازهم به تأکید با خبر که تاریخ تکرارمی شود.

 به پیشواز 8 مارچ

یادی ازالنورمارکس، کمونیست انقلابی بی بدیل:

جِنی جولیا النورمارکس،فرزند ششم و آخرینِ جنی فون وِ ستفالن 41 ساله و کارل مارکس 37 ساله دربامداد برفی زمستان( 16 جنوری سال 1855) در ناحیه‌ی "سوهو"ی شهر لندن چشم به جهان گشود. او دراین خانه‌ی سرشار ازسیاست و فلسفه، ادبیات و هنر، آگاهی و چگونگی شرایط و مناسبات انسانی پرورش یافت و بزرگ شد.آن چنان درمبارزه برای رهایی ممزوج شد واعتماد به خود یافت که در13سالگی به شخصیت‌های سیاسی زمانه نامه می‌نویسد و برای دگرگونی جامعه با درک و زبان خویش پیشنهاد می‌دهد. درهمین روزهاست که باجنبش«فنیانیست‌ها»آشنا می‌شود و از کشتارآنها درمنچستر باخبرمی‌گردد و برای همیشه یاد مبارزان وجانباختگان این جنبش را دردل نگه می دارد.

النور،خرد سال است که مارکس برایش داستان و شعر می‌خواند و از همین رو در سه سالگی برخی از نوشتار های "ویلیام شکسپیر" را از بر می‌خواند. النور،شیفته‌ی ادبیات و کارهای شکسپیر می‌شود و از همین رو به همراه دوست خود، "کلارا کولِت" به برپایی کلوپ "داگبِری"می‌پردازد.

دراین کلوپ است که به همراه خانواده‌ی خود ودوستش کلارا زتکین،نوشته‌هایی از شکسپیررا با دکلمه بیان می‌کنند.درسن 16سالگی،همراه پدر می‌شود و در کنفرانس‌ها و سخنرانی‌ها ومسافرت‌های کارل مارکس، نقش دبیری او را به عهده دارد.

سال 1872 با "لیساگاری" نویسنده و خبرنگار کمون پاریس که پس از شکست کمون و کشتار کموناردها به انگلیس پناهنده شده بود، آشنا می‌شود. النور هفده ساله و لیساگاری 34 ساله است که هردوعاشق هم می‌شوند. مارکس هرچند با دیدگاه لیساگاری مشکلی ندارد، اما این دلدادگی را بی سرانجام می‌یابد و با آن کنار نمی‌آمد. النور،خانه مادر و پدر را ترک می‌کند و به شهر«برایتون» می‌رود و برای گذران زندگی آموزگار خانگی می‌شود.

درسال های دهه1880،النوراشتیاق بیشتری به تیاتر در خود می‌بیند و تا مرز حرفه‌ای هنرپیشگی پیش

میرود.او هنررا همانند ابزاری کارآ برای دستیابی به اهداف سوسیالیستی می‌شناسد.

النور، ازجمله کتاب "مادام بوواری" اثر "گوستاو فلاوبر" این پیشتازسبک نتورالیسم در ادبیات فرانسه، و کتاب‌های "زن دریا" و"دشمن مردم" کارهای "هنریک ایبسِن"، این پیشتاز ناروی نمایشنامه نویس درسبک ریالیسم را برای نخستین باربه انگلیسی ترجمه می‌کند. در سال 1886 میلادی النور، به همراه «ادوارد اِوِلینگ» همراه و یاردیرینه اش، دریک نمایش تیاتر بنام "خانه‌ی عروسک‌ها" اثر"هنریک ایبسن" بازی کردند، والنور درآن درنقش"نورا هِلمِر" بازی می‌کند.

النور درهمین سال،درنوشتن،"تاریخ کمون 1871" با لیساگاری همکاری کرده وسپس آن را به زبان انگلیسی ترجمه می کند. مارکس این نگارش و کار را بسیار می‌ستاید و سرانجام پس از مخالفت‌هایی درسال 1880 با ازدواج آنها روی خوش نشان می‌دهد.این هنگامی است که النورخود، دیگربه شوق پیشین نیست.دوسال نگذشت که این اشتیاق،به جدایی این دوستی انجامید.

النور به خانه بازگشت تا به مادر و پدرش که اینک با بیماری و دشواری‌های زندگی دست به گریبان بودند یاری رساند. مادرش، جنی فون وِستفالن، همرزم وهمسر کارل مارکس در دسامبر سال 1881 درگذشت. یک ماه بعد در ماه جنوری 1883 خواهرش "جنی مارکس لونگِت" درپی بیماری سرطان مثانه ازپای درآمد. کمترازدوماه بعد کارل مارکس درماه مارچ همان سال، پشت میزکارش درحالیکه به نگارش کتاب سرمایه دست به کاربود، با کمی چشم به هم زدن رفت و برگشت از کنار رفیق همراهش انگلس برای همیشه رفت. کارل مارکس پیش ازمرگ خود، ویرایش و نشر و ترجمه کارهایش، از جمله «کاپیتال» را به انگلیسی به النور و انگلس واگذار کرده بود.

النوردرسال 1884، به "فدراسیون سوسیال دمکرات،حزبی که به وسیله "هِنری هیندمَن" رهبری می‌شد پیوست،و درمیان کادر رهبری آن قرار گرفت.همزمان با"ادوارد اَوِلینگ" آشنا شد و دوستی شان تا پایان عمرادامه داشت.

همان سال 1884، در فدراسیون، انشعابی انجام گرفت و در پی آن النور گروه را ترک کرد. انشعاب در حزب بر دو پایه بود:

1 - از سوی بخشی از اعضا ازجمله النور به "هِنری هیندمَن" اعتراض شد که فدراسیون را با خودکامگی رهبری می کند.

2 - ناهمخوانی بینش هیندمَن با دیدگاه ومنشور بین‌المللی کارگران،

اپوزیسیونی را بنام "اتحاد سوسیالیستی النورمارکس، دردهه 1880 همراه با "ادوارد اولینگ" بنیانگذاری کردند. ازجمله افراد شناخته شده و برجسته‌ای که به آن پیوست "ویلیام موریس"، شاعر،داستان سرا،طراح پارچه، فعال جنبش کارگری، سوسیالیستی با گرایش کمونیسم انقلابی و از چهره‌های برجسته دوران «ویکتوریایی» بود. النور دراین برهه، به ارگان ماهانه "اتحاد سوسیالیست" پیوست،ستونی زیر نام "پیشینه جنبش انترناسیونالیست انقلابی" بنام "کامانوِل" می‌نگاشت.

درسال 1884؛ النورمارکس با زن نقاش وعضو "اتحادیه صنفی کارگران زن" بنام "کِلِمِنتینا بلَک" آشنا و از آن پس با وظایف واهداف این اتحادیه درگیرمی‌شود. یک سال پس ازآشنایی باکلمنتینابلک،درسال1885 النور،کنگره سوسیالیست پاریس را سازماندهی کرد و درسال 1886 برای جمع آوری کمک مالی برای "حزب سوسیال دمکرات آلمان" به همراه "ادوارد اولینگ" و "ویلهِلم لیبکنِشت"یکی ازبنیان گذاران انقلابی حزب سوسیال دمکرات آلمان و همرزم روزا لوکزامبورگ که به همراه وی نیز ترورشد به امریکا مسافرت کرد.

مِی" سال 1881، در اعتصاب لنگرگاه "داک" درسال 1889درشهرلندن وسازماندهی«اتحادیه صنفی کارگران شرکت گاز» از جمله کارزارهای النور دراین برهه می‌باشند.نوشتارها،ترجمه‌ها و کتاب‌های چندی از زندگی پربار ودرخشان این زن انقلابی وکمونیست نیز دستاورد سال ها مبارزه و زندگی سیاسی النور مارکس می‌باشند.

سرانجام در 31 ماه مارچ سال 1898، النور در پی سال ها مبارزه، آن همه درد و رنج، به ویژه با درد همسرِ بیمارش دیگرتاب زندگی را که برهمه فشارها افزود شده بود نیآورد. النوردراین روز سخت و تیره، در 43 سالگی به زندگی پردرد و پربار خویش پایان داد. سبب این سرانجام، فاکتورها وعناصری برآمده ازمناسبات و جامعه ای بودند که النور در برابرش ایستاد و پیکار کرد .

روانش شاد و انوشه باد!

نویسنده: شیرین نظیری

Eleanor Marx - A Biography منبع:

By Yvonne Kapp

 هفتم مارچ

ساندی نیستا زن مبارز و انقلابی نیکاراگوئه یی در هفتم مارچ سال 1984
در یک جنگ رویارو با غلامان و وابستگان امریکا زخم شدید برداشت
هنگام که گلوله هایش ختم بود تنها گلوله مانده در خشاپ تفنگش را می خواست بر خود شلیک کند
وقتی دید کودک شیر خور هفت ماه اش در حال شیر خوردن است بر خود شلیک نکرد
منتظر ماند وقتی نوکران داخلی امپریالیزم جهانی به رهبری آمریکا با مستشار نظامی شان بالای جسد خون آلود ساندی نیستا رسیدن کودکش بدون وقفه از تن خون آلود مادرش شیر می مکید سربازان نیکارگوایی گفتن باید این زن مبارز زخمی را نجات داد تا کودک اش زنده بماند
مستشار نظامی آمریکایی گفت نباید اجازه داد زنده بماند
ورنه این کودکش هم روزی شجاع تر از این زن علیه ما میجنگد
یکباره ساندی نیستا سلاح خودرا بلند ساخت و با تنها گلوله مانده در خشاپ اش بر فرق مستشار نظامی آمریکایی شلیک کرد و گفت
شلیک کنید نوکران شلیک کنید بر فرق من و کودک من
من تنها گلوله مانده برای رهایی نفسم را به فرق
.اشغالگر آمریکایی بخاطر رهایی مادر وطنم شلیک کردم
وی با کودک هفت ماهه اش توسط نیروهای نظامی وقت نیکاراگو تیر باران شد.
.بعد ها افسر نیروهای نظامی نیکاراگوئه
در کتاب خاطرات اش با نبشتن این داستان همه را حیرت زده کرد و داستان اش شهرت جهانی پیدا کرد
.نبشت من امر شلیک را دادم که نباید می دادم

هشت مارچ را چرا تجلیل مینمائیم؟

2017-03-09

مقالات، تصاویر، صداها و نداهای در مورد روز هشت مارچ و حقوق زنان خوشبختانه مطبوعات و شبکه های اجتماعی را فرا گرفته است. هشت مارچ يکی از روزهایی بین المللی و دست آورد مشترک جهانی است كه مردمان عدالت پسند و ترقیخواه گیتی آن را جشن می گیرند. اما در بعضی مقالات و در صفحات فیسبوکی نظریات منفی نیز در این مورد انتشار یافته است. در حالیکه پروسۀ گلوبالیستی (جهانی شدن) در ساحۀ سیاسی و اجتماعی موازی با بخش تکنولوژی و اقتصادی در تمام کشورهای دنیا به سرعت بیشتر از پیش ادامه دارد، اما بعضی ها تلاش مینمایند که کشور را در انزوا و جدا ز پروسه های عام و تحولات کلی جهان نگهدارند. ضرورت آن را احساس کردم که برای نسل جوان وطنم و علاقمندان راه آزادی، همبستگی ملی، ترقی کشور و عدالت اجتماعی، در بارۀ روز بین المللی زنان معلومات مختصر را تهیه و وجیبۀ خویش را در این راستا ایفا نمایم.

هشت مارچ که به نام های روز بین المللی زنان، روز جهانی زن و یا روز زن مشهور است، از اهیمت خاص بین المللیِ برخوردار است. تاریخ آن به مطالبۀ تساوی حقوق زنان با مردان به ابتکار سازمانهای سوسیالیستی از قرن نزده سرچشمه میگیرد. در آن زمان سازمانها و نهاد های مدافع حقوق بشر و بخصوص حقوق زنان برای حق اشتراک زنان در پروسه های انتخاباتی و دادن رأی مجاهدت میکردند و خواستار معاش مساوی زنان با مردان در مقابل کارهای همسان بوده اند. زنان میخواستند که ساعات کار شان کم و برای امور خانه و تربیت و مواظبت اولاد خویش نیز وقت و حوصله داشته باشند. روز بین المللی زن در نتیجۀ چنین پیکار بیرحمانۀ طبقاتی و مستدام جنسیتی به حیث ثمرۀ مبارزات نستوهانه و پیگیر زنان و مردان عدالت پسند جهان عرض اندام نموده که زحمات و قربانی های زیادی را مطالبه کرده است. روز بین المللی زن یکی از دست آورد های مشترک جهانی مبارزان راه عدالت و دموکراسی در راه انکشاف قانونمند جامعۀ بشری است که مربوط و منحصر به یک کشور واحد نمی گردد.

روز جهانی زن چرا و چطور بوجود آمد؟

مسمی شدن یک روز در سال بنام (روز بین المللی زن) در روند کشمکش های بی رحمانۀ طبقاتی در بین کارگران و سرمایداران و مبارزات جنسیتی بین زنان و مردان به وجود آمده است. این مسئله ارتباط مستقیم به مسایل دینی وملی ندارد. مؤرخین به این نظر اند که مفکورهء تعین یک روز مخصوص در سال بنام زنان برای بار نخست از جانب حزب سوسیالیست امریکای شمالی برخاسته است، زیرا که در امریکای شمالی و اروپا فرماسیون اقتصادی اجتماعی بورژوازی مقدمتر از سایر بخش های دنیا به میان آمده و رشد سریع نموده است. طبیعی است که بیشترین نظریات بدیع، ابتکارات، انکشافات و اختراعات در کشورهای مترقی و پیشرفته صورت میگیرد، نه در کشور های عقب مانده. مفکورۀ تدویر یک روز در سال بنام زن در پیشرفته ترین کشور جهان به وجود آمده، به زودی از جانب کشورهای ترقی یافتۀ اروپایی ضرورت آن درک شده و بعدا به سایر نقاط جهان نشأت نموده است. چنانچه در حال حاضر نیز زیادترین اختراعات تازه در امریکای شمالی، اروپا و جاپان به وجود می آید و بعدا در سایر کشور ها مروج می گردد.

در سال 1908 در امریکای شمالی کمیته ملی زنان تشکیل شد و تصویب نمود، تا یک روز مخصوص بخاطر تشدید مبارزهء ملی برای تأمین حق انتخابات زنان در امریکا پذیرفته شود. آنها 28 فبرواری را در سال 1909 برای چنین کار پذیرفتند. در این روز حزب سوسیالیست را سایر نهاد های عدالت پسند و دموکرات در مظاهرات و متنگ ها بخاطر تأمین حق رای برای زنان همراهی وسیع نمودند. در سالهای بعد نیز در همانروز مظاهرات و متنگ های همه عدالت خواهان برای حق اشتراک زنان در انتخابات، در امریکای شمالی تکرار گردید.

باوجودیکه ابتکار نظریۀ روز بین المللی زن از طرف زنان و حزب سوسیالیست امریکا صورت گرفته بود، ولی زنان آلمان توانستند که در (انترناسیونال دوم زنان سوسیالیست) در کوپنهاگن فیصله ای را مبنی بر شناختن یک روز در سال بنام زن را عملی نمایند. کلارا تستکین Clara Zetkin یکی از زنان نامدار آلمان در (کنفرانس انترناسیونال دوم زنان سوسیالیست) به تاریخ 27 اگست سال 1910 در شهر کوپنهاگن پذیرش یک روز در سال را بنام روزبین المللی زن پیشنهاد کرد، اما از کدام روز و ماه مشخص نام نه بُرد.

در این کنفرانس تصویب به عمل آمد که در توافق با سازمانهای که مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا را در کشور های خویش آگاهانه به پیش میبرند؛ زنان هر کشور یک روز مشخص را همه ساله بخاطر حقوق زنان تعین و تجلیل نموده و مبارزه بخاطر حق اشتراک زنان در انتخابات را مقدم از همه مطالبات دیگر تبلیغ و تشریح نمایند. علاوتاً این روز باید کرکتر بین المللی را بخود اخذ نموده و از آن تجلیل شاندار به عمل آید.

اولین مراسم روز زن در تاریخ ۲۸ فبرواری سال ۱۹۰۹ در نیویورک برگزار شد. در سال 1911 برای اولین بار در کشورهای پیشرفتۀ آلمان، دنمارک، اطریش، هنگری و سویس 19 مارچ به حیث روز بین المللی زنان تجلیل گردید. مقصد از تجلیل این روز عمدتا مطالبۀ حق اشتراک زنان در انتخابات آزاد، سری و مساوی با مردان بود، که در عصر ما تقریبا در همه کشورهای دنیا که در آن انتخابات صورت میگیرد، عمل نورمال به شمار می آید. انتخاب روز 19 مارچ به حیث روز بین المللی زنان در ارتباط با سنن و فعالیت های انقلابی و دست آورد های جنبش زنان در سالهای صدۀ قبل از آن، اعم از انقلاب لیبرال دموکراتیک آلمان در (مارچ 1848الی جولای 1849)، اعتصابات سراسری زنان کارگر فابریکۀ نساجی در نیویارک به هشتم مارچ در سال 1857 و کمون پاریس که به 18 مارچ در سال 1871 آغاز یافت، بوده است. بار دیگر در سال 1908 زنان فابریکات نساجی نیویارک بخاطر یادبود روز اعتصاب 1857 در هشتم مارچ به مظاهره پرداختند که مکرراً به خشونت حاکمان وقت رو برو گردید. در هشت مارچ سال 1917 کارگرزنان، زنان دهقان و زنان عساکر در سانت پترزبورگ روسیه به اعتصاب دست زدند و سبب اولین جرقۀ انقلاب فبرواری گردیدند که منتج به سقوط رژیم تزاری روس شد.

بالاخره ملل متحد سال 1975 را به نام سال زنان مسمی کرد و در سال 1977 جلسۀ عمومی ملل متحد طی اعلامیۀ از همه کشورهای جهان خواست، تا در سال یک روز را به نام (روز حقوق زن و صلح جهانی) تجلیل نمایند که اکنون همه ساله هشت مارچ بمثابه روز بین المللی زن در تمام جهان مشترکا تجلیل میگردد.

با در نظرداشت این حوادث انقلابی تاریخی، هشتم مارچ روز پر افتخار و دست آورد مشترک زنان و مردان عدالت پسند جهان است که همه ساله از آن تجلیل به عمل می آید. در ۸ می ۱۹۶۵ شورای عالی ریاست اتحاد جماهیر شوروی وقت، روز بین‌المللی زن را برای اولین بار روز تعطیل رسمی اعلام کرد. اکنون در اضافه تر از20 کشور به روز هشت مارچ زنان یا کل روز و یا هم نیمروز کاری تعطیل میگردد. در کشورهای ذیل هشت مارچ به حیث روز رخصتی قانونی محسوب میگردد:

«انگولا، ارمنستان، آذربایجان، اریتریا، گورجستان، گینی بیسأو، قزاقستان، کمبودیا، قرغزستان، لاؤس، مدغاسکر، ملداویا، منگولیا، نیپال، روسیه، زمبیا، صربستان، بور کینا فاسو، تاجکستان، ترکمنستان، یوگاندا، اکرائین، ازبکستان، ویتنام و روسیۀ سفید».

در چین و بعضی کشور های دیگر به روز هشت مارچ زنان برای نیم روز مرخص میباشند.

هشت مارچ در کشور ما افغانستان نیز اضافه تراز نیم قرن به این طرف به اشکال مختلف تجلیل میگردد و این روز در فرهنگ افغانستان نیز جای گرفته است.

چون مشکلات زنان افغانستان بیشتر از زنان سایر کشورهای جهان است و زنان افغان در شرایط بدتر، عنعنات ناپسند، فشار های بیشتر فامیلی و اجتماعی، محدودیت های رفت و آمد و عدم خود کفایی اقتصادی زندگی مینمایند، لزوم آن میرود، تا به زندگی آنان بطور خاص توجه مبذول گردد و یک روز در سطح ملی نیز برای همبستگی با زنان افغانستان وجود داشته باشد. چنانچه بعضی از نهاد های مبارز حقوق زن بر این نظر اند که روز 19 مارچ، روز زجر کُشی فرخنده مناسب ترین روز به حیث روز همبستگی ملی زنان افغانستان میباشد.

بعضی ها به این نظر اند که چون روز هشت مارچ، روز بین المللی زنان وجود دارد، ضرورت به روز همبستگی ملی زنان افغانستان وجود ندارد. اما به علتیکه در روز بین المللی زن همه مردم جهان ، اعم از مردان و زنان مصروف تجلیل این روز در همه کشور ها میباشند، موقع توجه خاص به زنان افغانستان در داخل و خارج از کشور مهیا نمی گردد. حینیکه مردم افغانستان یک روز خاص برای همبستگی ملی با زنان افغانستان را تجلیل نمایند، موقع تحقیق، بررسی و توضیح مشکلات و چالش های خاص زنان افغانستان مساعد میگردد و برای حل آن طرق عملی و ممکنه به حمایت و توانمندی ملی و بین المللی جستجو و عملی خواهد گردید. 

هشتم مارچ، سرآغاز اعتراضات وسیع زنان علیه نابرابری ها و بیعدالتی ها:

 

اولترازهمه روزهشتم مارچ، روز همبستگی بین المللی زنان را به همه زنان در سراسر جهان تبریک و تهنیت میگویم. این روزهمه ساله توسط انسانهای ترقیخواه در جهان منحیث یک روز فرخنده تجلیل و برگذار میگردد.

هشتم مارچ 1875 سرآغاز اولین اعتراض زنان دریک فابریکه نساجی نیویارک بمنظور بهبود شرایط کار واعتراض علیه پایئن بودن سطح دستمزدشان، راه اندازی شد که شدیدأ توسط پولیس سرکوب گردید درین اعتراضات زنان با نان وگل (منحیث سمبول برابری و امتیاز یکسان) اشتراک ورزیده بودند. در سال 1908 حزب سوسیالیست امریکا با تشکیل کمیته ملی زنان برای کمپاین حق رأی زنان در انتخابات اقدام نمود درنتیجه در سال 1909 این روز درامریکا براولین بار بعنوان روزملی زنان تثبیت شد.
در کنگره بین المللی سوسیالیست ها که در سال 1910 در کوپنهاکن دنمارک دایر گردید «کلارازتکین» عضو حزب سوسیال دموکرات آلمان این روز را بعنوان روز جهانی مبارزهُ زنان پشنهاد کرد و کنگره آنرا به تصویب رسانید.
با شروع جنگ جهانی اول زنان سوسیالیست تظاهرات 8 مارچ را برعلیه جنگ، کشتارو خرابی ناشی ازآن بر پا نمودند. در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم ، بعد از دهه 60 بار دیگر توجه به این روز افزایش یافت تا اینکه سال 1975 ازطرف سازمان ملل متحد بنام سال بین المللی زنان اعلام گردید و بعدأ در سال 1977 یونسکو  8مارچ را به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت. از آن روزبه بعد، از مبارزات انسانی زنان با هدیه دادن گل توسط مردان قدردانی صورت میگیرد.

هرگاه میخواهید سطح رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک کشوررا معین نمائید، وضع زنان را درآن کشور مطالعه نمائید. در دوران معاصر شاخص های متعددی در باره سنجش چگونگی وضیعت انسانی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع در سطح بین المللی مطرح گردیده است. موقف زنان درهرجامعه یکی از معیارهای اساسی است که چگونگی وضیعت کلی یک جامعه و کشور بوسیله آن ارزیابی میگردد.
زنان بصورت عموم در جوامع مختلف پرابلم ها و مشکلات خاصی خودرا دارند که این امر ارتباط نزدیک به رشد همان جامعه دارد. در کشورهای پیشرفته صنعتی هم زنان پرابلهای بخصوص به ارتباط تفاوت دستمزد، تقرر آنها در وظایف بلندتر، اخذ شغل مناسب وغیره دارند. درین کشورها درسالهای 1900 اعتراضات به ارتباط (دستمزد و حقوق مساوی با مردان) راه اندازی شد که درسالهای 60 و 70 قرن 20 به اوج خود رسید در نتیجه این اعتراضات زنان توانستند به حد اعظم خواسته هایشان برسند. در کشورهای پیشرفته صنعتی آنها توانستند در تمام ساحات اقتصادی و اجتماعی جایگاه ارزندهً شانرا بدست آورند.

در افغانستان برای نخستین بار، هشتم مارچ روز همبستگی بین المللی زنان در سال 1346 خورشیدی بطور مخفی درشهر کابل در جمع اززنان روشنفکر کشوربشمول چهره شناخته شده و مبارز خستگی ناپذیر حقوق زنان وزحمتکشان زنده یاد داکتر اناهیتا راتب زاد تجلیل بعمل آمد و از آن روز تا اکنون همه ساله در سرتاسر کشور به اشکال مختلف از این روز تاریخی تجلیل به عمل می آید.

در کشورهای کمتر رشد یافته زنان با هزاران بیعدالتی، نابرابری و خشونت پنجه نرم مینمایند. آنها ازابتدائی ترین حقوق انسانی محروم اند. درین کشورها برعلاوه رشد اقتصادی، عوامل دیگری هم موجود اند که این نابرابری ها و بیعدالتی هارا حادتر ساخته است.

سوال خلق میگردد که عامل اساسی نابرابری زنان با مردان درجوامع عقب مانده درچه نهفته است؟
تجارب نشان میدهد که در کشورهای عقب مانده وجهان سوم سه فاکتور نقش اساسی و عمده دارد:
* وابستگی اقتصادی زنان به مردان؛
* سنت های پوچ و رسم و رواج های عقب مانده؛
*مذهب.

در جوامع عقب مانده اکثرآ زنان ازنظر اقتصادی وابسته به مردان اند. این وابستگی باعث میگردد تا زنان تحت تآثیر مردان بوده و آنها ازین امر سؤاستفاده نمایند درواقع این نابرابری ها همزمان با تولد دخترها آغاز میگردد زیرا معمولا دراین کشورها هرگاه نوزاد پسر باشد با بسیار شور و شوق از تولدش نسبت به تولد یک دختر استقبال میگردد و هم بعد ازآن برای تعلیم و تربیه دختران چندان توجه صورت نمیگیرد که این امر با آنکه مربوط برداشت و ذهنیت همان فامیل است، ولی متآسفانه اکثرآ این وضع در جوامع عقب مانده دیده میشود.
از آنجائیکه زنها اکثرآ درین جوامع کمتر تحصیل و یا اینکه هیچ تحصیل نکرده اند، کارومصروفیت خارج ازخانه ندارند. بنآ همیشه ازنظراقتصادی وابسته به شوهر و یا مرد خانه باقی میمانند.
وابستگی اقتصادی رابطه مستقیم با رسم و رواج وسنت های عقب مانده کشورها دارد. باساس رسوم و سنت های جامعه، زنان اکثرآ اجازه تحصیل را ندارند که بیشتر زنان بی سواد و یا کم سواد باقی میمانند درحالیکه مردان در جامعه و فامیل بهترین امکانات را بدست میآورند تا تحصیل کنند و بلاخره به مقام های بلند ارتقآ نمایند. همچنان درین جوامع اکثرآ زنان درسنین جوانتر به ازدواج های جبری مجبور میگردند که این امر هم مانع رشد و پیشرفت زنان در جامعه میگردد. در نتیجهً این رسوم و عادات عقب افتاده و پوچ، زنان مجبور میگردند تا بدترین و ناگوار ترین شرایط زندگی را تحمل کنند و خودرا با آن توافق دهند. یعنی لت و کوب، شکنجه، سلب آزادی را متقبل میگردند و حتیٰ بعضأ وحشیانه بقتل میرسند.

در کشورهای اسلامی وضع زنان بیشتر ازهرجای دیگر، ناگوارتر و نابرابری ها شدیدتراست.
روحانیون وآنهای که خودرا مذهبی قلمداد میکنند ادعا دارند که زن دارای مقام والا بوده و بهشت زیر پای مادران (منحیث یک زن) قرار دارد. اما درعمل خود ناقض تمام حقوق واحترام، که بایست بیک زن داشت، بوده واین کار خودرا مردانگی و افتخار آمیز میدانند.
درقرن هفتم میلادی مقارن ظهوراسلام اطفال نوزادی را که دختر میبودند زنده به گورمیکردند. درآغاز ظهور اسلام برای نجات زنان قواعدی وضع گردید تا مانع این عمل شود. ولی بعدأ درین مورد توجه بیشتر صورت نگرفت.

در شرایط فعلی دراکثریت کشورهای اسلامی زنان ازداشتن ابتدائی ترین حقوق هم محروم اند و روحانیون این کشورها برای حفظ منافع خود، در زمینه هیچگونه توجه مبذول نمیدارند. در بعضی ازین کشورها زنان از حقوق انتخاب شدن و انتخاب کردن محروم اند. در بسیاری ممالک سن قانونی ازدواج برای زنان معین نگردید است زیرا بعضی از روحانیون با تعین سن ازدواج برای زنان مخالفت میکنند آنها صرف اظهار میدارند که عروس در هنگام عقد نکاح باید به سن بلوغ رسیده باشد. حتی درین اواخر دیده شده که با طفل ۹ ساله هم ازدواج صورت گرفته است.
درین کشورها حضور زنان در بسیاری ازمکان های عمومی ممنوع است. زنان در صورتی اجازه حضور در این محلات را دارند که همراه با محرم شرعی شان باشند.
برای روشنی بیشتر این موضوع وضع زنان رادر بزرگترین کشور اسلامی (عربستان سعودی) در نظر میگیریم.
در عربستانسعودی منحیث بزرگترین کشور اسلامی، زنان اجازه دارند تحصیل کنند ولی در بعضی رشته ها (درهمه رشته های فنی و مهندسی و حقوق) اجازه تحصیل را ندارند برعلاوه سطح آموزشی رشته های که مخصوص زنان است در سطح پایین تر، نسبت به رشته های آموزشی مردان قرار دارد. زنان درین کشور اجازه رانندگی را ندارند زیرا مقامات بدین نظر اند که هرگاه زنی رانندگی کند باعث ایجاد فساد گردیده و این عمل حرام است. اشتراک زنان در بخش های اقتصادی درین کشور نهایت محدود بوده و زنان صرف در ساحه آموزش، صحت عامه و بخش های کوچک اجازه فعالیت دارند. هرگاه زنان بخواهند در این ساحات مشغول فعالیت شوند باید از اولیا ی شان و یا شوهران شان اجازه نامه ارائه بدارند برعلاوه حضور زنان این کشور، در محلات عمومی چون بانکها، رستورانت ها و یا فروشگاه ها بدون محرم شرعی ممنوع است. زنان مکلف اند که هرگاه از منزل بیرون می روند خودرا کاملا بپوشانند. یعنی حجاب اسلامی داشته باشند.

هرگاه زندگی زنان جهنم هم باشد، آنها باید همه ناملایمات را تحمل کنند زیرا زنان به اساس قوانین اسلامی حق طلاق را نداشته صرف میتوانند، تفریق تقاضا کنند که شرایط آن هم بی نهایت دشوار است. زنان به اساس قوانین اسلامی از میراث سهم کمتر نسبت بر مردان داشته و در بخش قضایی شهادت دو زن برابر به شهادت یک مرد است.

حال سوال خلق میگردد که هرگاه رول و نقش زنان با مردان دراین کشورها تعویض گردد، آیا مردان و این روحانیون یکروز اززندگی شان راهم با موجودیت چنین بیعدالتی تحمل خواهند کرد؟

سال 2015 در افغانستان یکی ازسیاه ترین و دردناکترین سالها برای زنان بود. درین سال مردم ما شاهد بقتل رسانیدن و سوزاندن زنی (فرخنده شهید) درمرکز شهر کابل بودند که این حادثه تکان دهنده و ناانسانی در تاریخ کشور ما بی سابقه بود. درین سال زنان توسط تیکه داران اسلام سنگسار شدند، شلاق خوردند و مورد تجاوزات گروهی قرار گرفتند. اما متآسفانه جلوگیری حوادث و مجازات این افراد توسط دولت مردان هم جدی صورت نگرفت. در طول تاریخ کشور ما هیچگاه زنان مانند چند سال اخیرمورد چنین خشونت های تکان دهنده و فاجعه آمیزقرار نگرفته بودند.
درافغانستان که یکی ازعقب مانده ترین کشورهای دنیا است، زنان از داشتن ابتدائی ترین حقوق اجتماعی بی بهره اند. ضعف نظام قضایی و پیروی ازسنت های قبیلوی، عرف و رسوم ناپسند اجتماعی درکشور روز تا روز روند زن ستیزی و نقض حقوق و قوانین که برمصؤنیت قانونی زنان تآکید دارد، را تقویت می نماید.

خودکشی گزینه ای برای نجات ازخشونت پدیده دیگری است از وضیعت تآسف بار زنان در کشور. متآسفانه شرایط موجود درجامعه و شیوه برخورد حکومت دراجرای قوانین بگونهً است که خودکشی برای زنان یگانه راه نجات از خشونت بشمار میرود.
طور مثال: زمانی زنان و یا دختران با مواردی از خشونت و یا آزار جنسی قرار میگیرند، اگر به نهاد های دولتی و قضایی کشور مراجعه نمایند، مورد پرخاشگری این نهادها قرار میگیرند و یا هم بدون دلیل قانونی متهم دانسته شده و به زندان انداخته میشوند. چنانچه در گذارش سازمان ملل متحد که چندی قبل برای اولین بار در زمینه حقوق زنان به صورت رسمی به نشر رسید، نماینده حقوق بشر اظهار داشت که خشونت علیه زنان درافغانستان یک امر معمول است و اغلبآ مرتکبین خشونت مجازات نمیشوند. وی افزود که در حدود پنجاه فیصد ازدختران در افغانستان از رفتن به مکتب محروم اند.

درین اواخر زن ستیزی و خشونت علیه زنان در کشور به اوج خود رسیده است. در حقیقت جنسیت زن منبع اصلی قربانی و خشونت است.
هرگونه عمل زشت بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فزیکی (بدنی) ، جنسی، روانی و سلب آزادی زنان گردد، خشونت است.
زن ستیزی یک پدیده اجتماعی است که زن موردتعبیض قرار گرفته و یا غیر قابل اعتماد دانسته میشود. درحقیقت زن ستیزی یکنوع دشمنی و کینه سازمان یافته علیه جنس زن است.
در این جوامع وظیفه پرورش طفل تنها به عهده زنان است. هرگاه پرورش کودک به شکل مشترک (زنان و مردان) انجام یابد، امکانات زیاد وجود دارد تا زن ستیزی درین جوامع کمتر و یا کاملا محو گردد.

به پیش به سوی محو کامل هرگونه خشونت علیه زنان و برابری کامل حقوق زنان با مردان

رفیق داکتر نظیفه «توخی»

زنان افغانستان و هشتم مارچ:

کجا بودیم، کجا هستیم و کجا می خواهیم رسید ؟

دقیق 110 سال از مسمی شدن هشتم مارچ به مثابه روز همبستگی زنان جهان می گذرد.

هشتم مارچ روز همبستگی زنان جهان جز لاینفک مبارزه علیه نابرابری اقتصادی اجتماعی بوده و از طرف دیگر از یک سلسله ابعاد و ویژه گی هایی نیز برخوردار میباشد. این ویژه گی ها از موقعیت جنسیتی واجتماعی زنان ناشی میشود. جامعه بشری به استثنای اولین شکل گیری خود، همواره زنان را مورد تنگ نظری های اجتماعی، تاریخی و سیاسی قرار داده است و اما زنان در کشورهای مختلف جهان صدای اعترضات بر حق شان را علیه موقعیت ستم بار خویش در انظار جامعه بر ملا ساخته و برای شرایط زندگی بهتر و دنیای آزاد دست به مبارزه زده اند . چنانچه در سال 1857 زنان کارگر کارخانۀ نساجی - بافندگی در امریکا دست به تظاهرات زدند. خواست آنها افزایش دستمزد و کاهش ساعت کار روزانه از 14 ساعت به 10 ساعت بود. به خواست ها و اعتراضات این زنان با گلوله پاسخ گفته شد. در اثر حمله پولیس به این اجتماع زنان عده زیادی به خاک وخون کشیده شده وتعداد زیادی دستگیر وزندانی گردیدند.

در 27 اگست 1910 یعنی 53 سال بعد از آن حادثه، 100 تن اشتراک کننده از 17 کشور جهان در کنفرانس زنان سوسیالیست در شهر کوپنهاگن درو هم جمع شده و در اثر پیشنهاد کلارژکتسین شخصیت برجسته جنبش کارگری آلمان هشتم مارچ به عنوان روزجهانی زن تصویب شد.

اما در افغانستان 100 قبل شاه امان الله و ملکه ثریا در راه بیداری زنان گام های نخستین را آغاز کردند.

برای درک بهتر این قرن می خواهم سخن خود را از این جا آغاز نمایم که در افغانستان معمولاً تغییرات در زندگی زنان متأسفانه اکثراً از بالا بوده و تغییر از لایه های پایین اجتماع شکل نگرفته است. اگر چه تغییر در رویکردهای اجتماعی را از مجرای قانونی نباید نفی کرد اما اگر این اندیشه ها، خواسته ها و تغییرات از عمق لایه های پایینی جامعه و بنا بر خواست آنان صورت نگیرد، طوری که تاریخ مبارزات زنان گواه است، دستخوش دگرگونی ها و برگشت میگردد.

با این جملات آغازین میخواهم بگویم که در افغانستان حرکت های دوران شاه امان الله هم از بالا و از دربار آغاز گردید و محدود به پایتخت و چند شهر بزرگ ماند.

قبل از دوره سلطنت شاه امانالله، درزمان امیر حبیب الله در اثر سعی و تلاش محمود طرزی یک سلسله دیدگاه های جدید در مورد تحصیل زنان و حضور زنان در اجتماع مطرح شد که جریده سراج الاخبار در راستای پخش آن نقش داشت.

شاه امان الله با همکاری ملکه ثریا و محمود طرزی نخستین تلاش ها را در راستای آزادی زن در افغانستان ایفا نمودند. ایجاد نخستین مکتب دخترانه در سال 1921 میلادی، تحصیل اجباری از شش تا یازده سالگی، نشر ارشادالنسوان در سال 1922 جهت آگاهی دهی جامعه در راستای حقوق زنان، محدود کردن تعدد زوجات و تدوین قانون اساسی ازجمله دستاوردهای مهم این دوره محسوب میشوند.

شاه امان الله علاوه بر این یک گروه از دختران را جهت تحصیلات عالی به خارج کشور فرستاد. متأسفانه ریفورم ها و حرکت های نوگرایانه این شاه مترقی با بنیادگرایی و تفکر سنتی جامعه روبرو شد و باعث بروز آشوب گری از سوی بنیادگرایان مذهبی و سنتی گردید. شاه امان الله مجبور به ترک وطن شد.

این اولین حرکت از سوی بنیادگرایان نبود بلکه این حرکت هرچند گاهی از سوی این نیروها به کمک استبداد و استعمار در تاریخ این سرزمین تکرار گردیده است.

با سقوط حکومت شاه امان الله تمام اصلاحات متوقف گردیده، دروازه های مکاتب دوباره بروی دختران مسدود گردیده و دانش آموزان زن از خارج کشور دوباره به کشور برگردانیده شدند. زنان شهری دوباره به پوشش حجاب مجبور گردیدند.

در دوره ی محمد نادرشاه و محمد ظاهر شاه برای حمایت از زنان کارهای همه شمول و چشمگیری صورت نگرفت. درین دوره میتوان صرف از تأسیس موسسه خیریه نسوان (موسسه نسوان و بعدها میرمنو تولنه) در سال 1946 میلادی نام برددر دوره ی صدارت سردار محمد داوود، در بخش تحصیل زنان توجه صورت گرفته و مکاتب رسمی دخترانه تأسیس گردید. سال 1959 میلادی در یک حرکت نمادین در حقیقت رفع حجاب اعلام گردید. با تصویب قانون اساسی سال 1964 میلادی زنان حق رأی را بدست آوردند.

در دهه شصت میلادی به ابتکار اولین گروه سیاسی زنان در رأس خانم داکتر اناهیتا راتب زاد در سال 1965 سازمان دموکراتیک زنان افغانستان ایجاد شد. این نهاد خارج از دربار در عده ی از شهرهای بزرگ کشور به فعالیت آغاز کرد. این سازمان حرکت های اجتماعی - مدنی متعدد را به راه انداخته و در بسیج زنان افغانستان به دور یک برنامه واحد تلاش و مبارزه نموده و برای زنان کشور آگاهی دهنده فعال بود. و مبارزه نمود و برای زنان کشورآدرس آگاهی رسانی و فعالیت گردید

در دهه هشتاد میلادی زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، برای بهبود وضعیت زنان کارها و اقدامات متعددی روی دست گرفته شد. حمایه طفل و مادر در قانون تسجیل شد. به تحصیل و آموزش دختران توجه صورت گرفت. زنان از تسهیلات حمایوی برخوردار گردیدند. فرمانهایی در راستای بهبود وضعیت زن و خانواده صادر شد که از لحاظ اجتماعی برای زنان مفید بوده و زن را از ملکیت و شی واره گی رهایی میبخشید اما بستر اجتماعی برای پذیرش آن آماده نبود. این فرمان ها با واکنش مواجه شدند.

موقعیت اجتماعی سیاسی زنان در زمان حکومت مجاهدین و طالبان دستخوش یک سلسله تغییرات و دگرگونی هایی گردید که تاریخ کشور هیچگاه آن را تجربه نکرده بود. زنان حقوق اولیه انسانی خویش را از دست دادند.

وضعیت زنان درین دو دوره باید به طور همه جانبه بررسی گردد و درسهای عبرت انگیز برگرفته از آن برای آینده نهضت زن و شکننده گی وضعیت زنان در کشور مورد توجه قرار گیرد.

بعد از سقوط طالبان زنان افغانستان یک سلسله دست آوردها داشته اند که مهمترین آنها به اختصار این ها اند:

بعد از کنفرانس بن 2001 و ایجاد ادارۀ موقت، وزارت امور زنان به عنوان ارگان پالیسی ساز در قوس 1380 ایجاد گردید.

*تصویب قانون اساسی و تسجیل حق شهروندی برابر میان زنان و مردان

* تصویب و اجرای قانون منع خشونت علیه زنان یکی از عمده ترین دستآوردهای دولت افغانستان در بخش حقوق زنان به شمار می رود. در این قانون هر عملی که صدمۀ جسمی، روحی، مالی و روانی بر زن وارد نماید، خشونت خوانده شده است.

*حضور زنان در پارلمان بر اساس سیستم کوته یا تبعیض مثبت

وضعیت زنان افغان علیرغم دستاوردهای دو دهۀ گذشته هنوز مایۀ نگرانی است. چرا چنین است و ما در برهه حساس کنونی کشور در کجا قرار داریم؟

برای پاسخ به این مطلب وضعیت زنان و مبحث مذاکرات صلح و موافقتنامه امریکا و طالبان را به تحلیل می گیریم.

از مدت بیشتر از یک سال بدین سو دغدغه و نگرانی زنان افغانستان را مذاکرات صلح، موقف و دستآورد های زنان، قانون اساسی کشور و نوع نظام آینده کشور تشکیل می دهد. حرکت های دادخواهانه در داخل و خارج کشور صفوف زنان کشور را به هم نزدیک و نوعی همبستگی زنانه را بین آنان ایجاد نموده است.

زنان روی نکات متعددی دادخواهی و لابی گری را در سطح داخلی و بیرونی آغاز کردند که به اختصار آن را به عنوان خطوط قرمز زنان بیان می دارم:

حفظ نظام

جمهوریت در مقابل امارت، چرا ؟

1- چون در تحت نام " امارت" حقوق بشر، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، حقوق مدنی افغانان، حقوق مدنی زنان و جوانان، حق تاسیس یک نظام سیاسی انتخابی، از ما گرفته شد، ما نمی خواهیم به این دوره برگردیم!

2- چون در تحت نام امارت، تروریستان بین المللی در افغانستان جابجا شدند و از طریق آنان امنیت جهان و امنیت افغانستان به تهدید مواجه شد!

ما نمی خواهیم این دوره تکرار شود!

ما می گوییم نظام جمهوری در افغانستان غیر قابل تعدیل است!

مقصد ما چیست؟

مقصد ما این است که این نظام سیاسی که ما حالا داریم، بزور برچه و چوب و دنده بالای مردم تحمیل نه شده است؛ مقصد ما این است که مردم ما حق داشته باشند بر اساس انتخاب آزاد، نظام سیاسی خود را تعیین کنند و بر اساس انتخاب آزاد نظام سیاسی خود را هم عوض کنند.

قانون اساسی

مقصد ما این است که ما یک قانون اساسی داریم که محصول اجماع بزرگ افغانان است. قانون اساسی ما همان «حبل» ما است که ما همه باید به آن چنگ بیاندازیم. قانون اساسی ضمانت می کند که صلحی که شما هم در آن شرکت داشته باشید، براساس یک مبنای قانونی و از طریق یک مجرای قانونی تطبیق می شود. ادعا برای این که قانون اساسی لغو شود، یک قصد است برای تحمیل انارشی در افغانستان!

وقتی می گوییم قانون اساسی ما باید حفظ شود؛ یعنی این که اصول اساسی این قانون باید حفظ شود؛ یعنی این که روح قانون بر تاسیس و تطبیق صلح ناظر باشد!

اگر چیزی در این قانون اساسی عوض شود، برای اجرای این مطالبات میکانیزم های کاملاً روشن و صریح در خود این قانون اساسی درج است؛  ما مدافع قانون اساسی هستیم!

مساله حقوق زنان

ما مفهوم حقوق زنان را تحت عنوان «حقوق زنان» می فهمیم و آن را در چارچوب مصرحات قانون اساسی افغانستان تفسیر می کنیم!

- ما اجازه نمی دهیم که حقوق زنان برای تعلیم و تحصیل و کار را دوباره محدود شود!

- ما اجازه نمی دهیم که شرکت زنان در زندگی مدنی محدود شود!

- ما اجازه نمی دهیم که باردگر زنان در خانه زندانی شوند!

- ما اجازه نمی دهیم حقوق مادر و کودک محدود شود!

زنان در افغانستان امروز بر حقوق خود آگاهی دارند و حاضر هستند به مبارزه در هر شرایطی تن دهند!.

این ها بخشی از مطالبات و خواسته های زنان افغان بود که طی یک سال در سطح ملی و بین المللی در مورد آن دادخواهی شد. تلاش ادامه دارد تا حضور و مشارکت معنی دار زنان پای میز مذاکره تضمین شود.

زنان افغانستان اکنون نه تنها برای حفظ و گسترش حقوق خویش می رزمند، بلکه برای افغانستان و منافع ملی در کل می رزمند. در شرایط کنونی حفظ و تداوم ارزش های مدنی سیاسی برای زنان اولویت دارد.

مبارزه ادامه دارد و افغانستان به عقب بر نمی گردد.

" ما زنده برآنیم که آرام نداریـــــــــــــــــــــــــــــــم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست"

چرا هشت مارچ را روز زن می نامیم؟
در همشتمین روز ماه مارچ سال 1857 زنان كارگر كارخانه های نخ ریسی شهر شیكاگو در اعتراض به شرایط نامناسب و غیرانسانی كار به خیابانها ریختند. خواسته های آنها روزی 10 ساعت كار، دستمزدهای عادلانه تروحق رأی برای زنان بود، پلیس با حمله ی وحشیانه به صفوف معترضین بسیاری رازخمی كردو گویا این تظاهرات چندین كشته نیز برجای گذاشت
نیم قرن بعد در سال 1908 حزب سوسیالیست آمریكا طی بیانیه ای اعلام كرد كه در دوسال یک روز به اعتراضات زنان برای كسب حق رأی اختصاص یابد و در 8 مارچ همان سال زنان (عمدتاً) كارگرهای آمریكایی به یاد 8 مارچ 1857 به راهپیمایی در خیابانها پرداختند كه این بارنیز زنان معترض با پولیس مسلح مواجه شدند، زنان كارگر آمریكا سال 1909 تا 1913 هر سال آخرین یكشنبه ی فبروری را به اعتراض برای به دست آوردن حق رأی و شرایط كاری مناسبتر دست زدند.
در سال 1910 لئویس زیئتز نماینده حزب سوسیالیست آمریكا (شاخه ی ...) در كنفرانسی كه در كپنهاك برگزار میشد و در آن 100 زن مبارز از 17 كشور حضور داشتند پیشنهاد این كه یک روز درسال به عنوان روز جهانی زن (با محوریت موضوع حق رأی) نامیده شود و زنان سراسر جهان در آن روز به راهپیمایی و تظاهرات دست بزنند، را مطرح ساخت كه كلارا زتكین عضو حزب سوسیال دموكرات آلمان این جریان را پیگری نمود.
كه این پیشنهاد در سال 1911 در انترناسیونال دوم پذیرفته شد. كه البته روز خاصی برای این امر درنظرنگرفته شد، در سال 1911 اولین روز بین المللی آزادی زنان در آلمان، اتریش، دانمارک و سوییس در روز 19 مارچ برگزار شد. چرا كه در 19 مارچ 1848 پادشاه پردسن در پی بحران آن سال و تحت فشار مجبور شده بود قول دادن حق رأی را به زنان بدهد كه البته با سپری شدن بحران طبیعتاً عملی نشد!)
خواسته های معترضان در تظاهرات 19 مارچ سال 1911 كمابیش در تمام كشورهایی مراسم برگزار كردند حول محور كسب حق رأی تحصیلات و آموزش برابر، از میان برداشته شدن تبعیض شغلی وجود دستمزدهای برابر و... بود، جلسات و تظاهرات در همه ی نقاط آن و اتریش حتی در بسیاری از روستاها نیز برگزارشدند، دراتریش تظاهرات عظیمی با شركت 30000 نفر برگزار شد، كه به درگیری با پلیش نیز كشیده شد و تنها با دخالت نمایندگان سوسیالیست پارلمان بود كه از خونریزی جلوگیری شد.
اولین روز آزادی زنان در روسیه در سال 1913 و روز 8 مارچ برگزار شد، كه حزب بلشویک به تبلیغات گستردهای برای برگزاری این مراسم دست زده بود، در سال 1914 زنان بلشویک  مجله ای تحت عنوان زن كارگر را منتشر نمودند كه تمامی اعضای هیأت تحریریه ی آن قبل از روز جهانی آزادی زنان همگی به غیر از یك نفر دستگیر شدند در سالهای بعدی اولین جنگ جهانی یعنی سالهای 1915 و 1916 علیرغم تلاشهای زنان كارگر بسیاری از كشورها از جمله روسیه مراسمی برگزار نشد در سال 1915 روز جهانی آزادی زن تنها در ناوری برگزار شد.
روز جهانی آزادی زنان سرانجام هنگامی رسماً به تاریخ پیوست كه در سال 1917 (سال انقلاب روسیه) هنگامی كه 2 میلیون سرباز روس در خلال جنگ جان باخته بودند و گرسنگی و كمبود سوخت همگان را به ستوه آورده بود، زنان عمدتاً كارگر كه همگی از طبقات محروم جامعه بودند، در تاریخ 22 فبروری به دعوت كمیته ی پیشرو گراد حزب بلشویک به خیابانها ریختند و در واقع اولین روز انقلاب مصادف با 8 مارچ بود.
كارگران نیز با اعتصاب از زنان مبارز حمایت نمودند و اعتصاب سیاسی به تظاهرات سیاسی گسترده ای علیه رژیم تزاری تبدیل شد كه به سرنگونی آن انجامید و جرقه ی آن با تظاهرات زنان رقم زده شده بود.
روز 8 مارچ تا سالهای بسیار تنها در تقویم كشورهای سوسیالیستی به رسمیت شناخته شده بود اما با ظهور موج دوم فمینیسم در كشورهای اروپایی و آمریكایی نیز به رسمیت آمد. و در سال 1977 سازمان ملل متحد 8 مارچ را رسماً روز جهانی زن نامید.
آنچه در جای جای این تاریخچه مختصر رخ مینماید پایگاه اولیه ی روز 8 مارچ (و اگر در ابعاد وسیعتر به قضیه بنگریم جنبش آزادی زنان) است كه سردمداران و فعالان و حامیان آن همه از خواستگاهی سوسیالیستی و ماركسیستی برخواسته بودند.
در ابتدای رشد سرمایه داری، بورژوازی نابالغ آن عصر در ابتدا سخن از آزادی، برابری و برادری میزد و به آزادی زنان نیز تا حد زیادی قائل بود. اما با به دست آوردن قدرت، آزادی زنان را نیز همانند بسیاری اصول دیگر زیر پا گذاشت، چرا كه در بند بودن زنان و استثمار آنها تحت نظام مردسالار سرمایه داری و كارخانگی بی مزد زنان و حفظ و نگهداری و پرورش نیروی كار جدید برای این سیستم به نفع بورژوازی بود ) و میباشد).
در آغاز قرن بیستم زنان طبقه ی بورژوا نیز طبیعتاً از نابرابری و مردان در زمینه ی تحصیلات، شغل و ... رنج میبردند و خواستار برابری با مردان طبقه ی خود بودند، اینگونه بود كه بسیاری از آنان از حق رأی محدود (!) برای زنان دفاع میكردند به این معنا كه تنها زنانی كه دارای مالكیت یا بر فرض تحصیلات هستند حق رأی دادن داشته باشند! این امر امروزه هرچند بسی دور از ذهن مینماید اما باید توجه داشت كه تلاشها و پیگیریها و مبارزات بیوقفه ی زنان و مردان كارگر و معتقدین به سوسیالیسم بود كه تمامی حقوق انسانی را برای تمام زنان خواستار بود) چنانچه برای تمامی بشریت).ریشه ستم بر زنان 
نظام سرمایهداری (چنان كه تمام انواع نظامهای طبقاتی) نظام زن ستیزی است كه درآن زنان به طرق مختلف سركوب میشوند و به انقیاد در میآیند لیكن به گواهی حقایق و پژوهشهای تاریخی مستقیم به زنان و استثمار آنها از ابتدا در جوامع وجود نداشته است و این نوع تبعیض نیز همچون سایر انواع آن از هنگام طبقاتی شدن جوامع پدید آمد (كه البته لازمه ی یك جامعه ی طبقاتی بود) حتی مغرضترین تاریخنگاران نیز نمیتوانند حقایق مربوط به ادواری كه جنس فرودست معنایی نداشت را انكار كنند، (هرچند همیشه تلاش بسیاری برای سرپوش گذاشتن واقعیت آن دوران یا محدود دانستن آن به نواحی محدودی از زمین و آن هم در مدت زمان ناچیزی مبذول میدارند) اما یافته های تاریخی اسناد غیرقابل انكاری هستند كه ثابت میكنند كه ضعف فیزیكی و یا محدودیت هایی چون نگهداری از كودكان، حاملگی و ... علل اصلی فرودست قرار گرفتن زنان نبوده اند (آنگونه كه به اصطلاح پژوهشگرانی كه سودشان در ابقای نظامی است كه در آن زنان باید تحت انقیاد باشند قائل هستند ) و یا به علت ضعف قوای دماغی و نداشتن قوهی تعقل برابر با مردان! )آنگونه كه مرتجعین متعصب، تبلیغ میكرده و میكنند).
در این نوشتار فرصت آن نیست كه به شرح و توضیح این كه چرا فیزیك زنان عامل اصلی ستم بر آنان نبوده است بپردازیم و این بحث را در  آینده پی خواهیم گرفت (اعتقادات مبتنی بر ضعف فكری زنان نیز اساساً مضحك است و موضعیتی برای شرح یا حتی قابلیتی برای نقد ندارد) و در اینجا تنها به نقل مختصری از ادوار اولیه ی تاریخ از هنگامی كه جوامع مادر تبار بودند تا هنگامی كه جنس ضعیف پدید آمد میپردازیم.
انسان در دوران پارینه سنگی عمدتاً توسط شكار و گردآوری خوراك میزیست دوران پارینه سنگی دوامی چند میلیون ساله داشت و شناخت موقعیت زنان در این جوامع بسیار مهم است هرچند به علت اینكه هنوز خط اختراع نشده بود این شناخت چندان دقیق نیست.
زنان در این جوامع بیشتر به گردآوری خوراك مشغولند اما در شكار مشاركت مینمایند، در این دوران تقسیم كار باعث تحت ستم قرار گرفتن زنان نگردید و زنان اگر نه موقعیتی برتر بلكه لااقل برابر با مردان داشتند. در این دوران جنگ هم هنوز وجود خارجی نداشت از تصاویر منقوش در غارها میتوان دریافت كه زنان و مردان آن دوره بیشتر به تصویر كردن زنان میپرداختند و پیكره ها و تندیس های متعلق به این دوره نیز تماماً زنانی را نشان میدهد كه خصایص جنسی كاملاً مشخصی دارند.
تقسیم كار در جامعهی دوران پارینه سنگی براساس تعاون استوار بوده است و نظریات مردشناسانی كه معتقدند تفوق مردان بر زنان از همان ابتدای تاریخ وجود داشته است كاملاً قابل نقد میباشد

مردشناسانی معتقدند كه مهمترین كار را در تقسیم كار اولیه نه مردان شكارچی بلكه زنان انجام میدادند، جمع آوری غذا كه برعهده زنان بوده است، درواقع منبع اصلی تأمین غذا بوده است و شكار بازده چندانی نداشته است. علاوه بر این كنترل منابع تأمین غذا نیز بر عهده ی زنان بوده است و زنان كارهای تولیدی مختلف از جمله: چرمسازی، سفالگری، صنایع دستی مختلف، داروسازی و ... را نیز به پیش میبردند، در هر صورت حتی اگر نخواهیم به كار زنان اولویت دهیم قدر مسلم این خواهد بود كه زن در این دوران تحت ستم نبوده است، چرا كه بدون مالكیت خصوصی و انباشت، صرف تقسیم كار نمیتواند پایه ای برای بهره كشی از یك جنس باشد.
جوامع اولیه در این دوران نیز جوامعی مادر تبار بوده كه كودكان اصولاً توسط نسب مادری خویش شناخته میشدند، در حدود 12 هزار سال قبل نخستین انقلاب نوسنگی رخ داد كه شكار (عمدتاً توسط مردان) و كشاورزی (توسط زنان) پا به پای هم پیش رفتند، اردوگاه های قبایل متمركزتر گشتند. زنان در این دوره علاوه بر كشاورزی (هرچند جمع آوری خوراك هنوز هم انجام میشد) نخریشی و بافندگی را اختراع كردند، در این دوران نخستین خدایان پدید آمدند كه همگی مؤنث بودند و درواقع «مادر ـ خدایان» نشان دهنده ی اهمیتی كه مردمان باستان برای زایش (كه شاید به علت مرگ و میر بیش از حد كودكان بوده است) قائل بوده اند، میباشد.
در دوره ی نوسنگی میانه كه بیش از 6 تا 3 هزار سال قبل از میلاد رخ داد، دومین انقلاب نوسنگی رخ داد قدرت حیوانات (مثل گاو و اسب و ...) در كشاورزی به كار گرفته شدند و انرژی باد و آب تا حد زیادی تحت كنترل درآمدند، حمل و نقل توسعه یافت و معماری پیشرفت كردو فلزات به كار گرفته شدند و نهایتاً مردان به عنوان عاملین اصلی تولید كشاورزی جانشین زنان شدند.
در اثر پیشرفت تكنولوژی، در این دوران مازاد مواد غذایی تولید شد كه باعث شد انفجار جمعیت ناگهانی رخ دهد و مرگ ومیربه میزان قابل توجه ی كاهش یابد، تكثر جمعیت امكان یكجانشینی را فراهم نمود و شهرها كم كم، پدید آمدند، در شهرهای نخستین به دلیل مازاد محصولی كه از كشاورزی به وجود آمده بود و به سایر محصولات تشری یافت در شهرها طبقه ای به وجود آمد كه از طبقه ی دیگر تغذیه میكرد و انباشت سرمایه را تحت نظر داشت و پیشه وران و روحانیون ونظامیان را درخدمت خود داشتند در این دوران سیستم برونه مسری (ازدواج با فردی خارج از قبیله و طایفه ی خود) جای خود را به درون همسری داد كه در آن آنگونه كه ژرماین تیلیون میگوید: «تمامی دختران خانه به عنوان عوامل تولید مثل توسط رؤسای خانواده برای اقارب خود در نظر گرفته میشدند و این آغاز بستن در برروی زنان است، اتحاد از طریق ازدواج زنانی كه از كلان های دیگر وارد میشوند، جای خود را به جنگ میدهد» در این دوران سلطه ی زنان در مذاهب نیز ناپدید میگردد مجسمه ها «مادر ـ خدا» كمرنگتر میشوند و خدایان مرد رخ مینمایند.
آری با پیشرفت صنایع و علومی كه زنان خود بنیانگذار آن بوده اند و حرفه ای شدن كشاورزی و نتیجتاً به وجود آمدن مازاد محصول كه امكان انباشت سرمایه را فراهم مینمود همانگونه كه طبقاتی به وجود آمدند كه با استثماردیگر طبقات واز معمول كار آنان میزیستند، جنسی پدید آمد كه جنس دیگر را تحت سلطه ی خویش قرار داده بود و با سود حاصل كارخانگی آنان به ثروت خود، میافزود و یا محبوس ساختن آنان احساس قدرت مینمود، محدودیت های فیزیولوژیك زنان كه صدها هزارسال هیچ مانعی برای فعالیت آزادانه ی آنها در حیطه ی اجتماع به وجود نیاورده بود، اكنون به زنجیرهایی بدل گشته بود كه نقش زنان را به ابزار تولید مثل برای مردان تقلیل داده بود.
سعی ما بر این خواهد بود تا این مباحث تاریخی را هرچند به اجمال در بعدی بگیریم و موقعیت زنان را در ادوار مختلف تاریخی بررسی كنیم.

این جملات در ۸مارچ نشر نشود

خواهش من این است تا این جملات در هشتم مارچ نشر نشود: همبستگی زنان جهان و تغییر در کار و مساله شغل و برابری زنانی که از یک کارخانه همدستی و همگامی را شروع کردند و تغییر را رقم زدند، بماند به یکسوی معادله. من درباره هشت مارچ افغانستانی سخن میزنم. این روز، فقط شایسته زنانیست که از سال ۱۸۵۷مبارزه را علیه تبعیض جنسیتی بهخاطر حقوق کارگری و کار زنان شروع کردند؛ مبارزهای که سراسری شد و بیش از پنجاه سال عرقریزی کرد، و بیش از صد زن در آتش استثمار زنده زنده سوختند، اما این ریشههای مبارزه بود که دوید و دمید به هرسو، مبارزهای که روزتاروز جهانی شد و شکلهای سازمانیافتهتری به خود گرفت.

این را باید برای زنانی که پنجاه سال جنگیدند، برای ۱۲۹زنی که در آتش سوختند، داعیه مسوولیت یک نسل تا نسل دیگر را کشیدند، ایستاده ماندند و بعد سالیان متمادی توانستند حقوق کاری خود را بهدست بیاورند، توانستند تعطیلی زایمان را بهدست بیاورند، هشت ساعت کار این هشت مارچ آنجا ماند و درآن سوی آبها... مکث میکنم بهخاطر چهرههایی که در آن آتش سوختند و چهرههایی که اینجا فقط در هشتم مارچ زنده میشوند، به زنان زنده کارخانه نساجی امریکا و به زنانی که در همهی سال مردهاند و خاموشاند و فقط هشتم مارچ روشنایی به چهرههای مغموم و ترک خوردهشان میافتد. برای چه! برای مسخره کردنشان! یا برای بیشتر به درد کشیدن. بگویید کدام مبارزه از تالارهای زرین به درخت آزادگی رسیده است. چهارده سال است از هشتم مارچ در اینجا میگویند. هشتم مارچی که روی «پروپوزل»ها با قلمهای بیتعهد به یک انسان، به در این و آن میرسد، کجای این ایستادگی شبیه ایستادگی زنان کارخانه نساجی است. آنان نسوختند تا برایتان «فند»های میلیونی به جا بگذارند!

آنان سوختند تا بگویند زن یک انسان است، کافی است او را مثل یک انسان بشناسیم نه اینکه با تجلیلهای بیمورد و در جایی تبعیضآمیز به او اهانت آشکارا کنیم. هشت مارچ افغانستانی اهانت به زن در افغانستان است، وقتی که سالانه صدها زن در افغانستان بهگونه تعرضی، تحقیرآمیز و گاهی دردناک آزمایش بکارت انجام میدهند. میخواهم بگویم من حرفهایی را میدانم که تنها شنیدنش باعث یخ زدن چشمهایم شده است. میدانید هر شب که شما به اصطلاح مبارزان و منتظر هشت مارچ در خواباید، دهها زن که شب عروسیاش است، پیش دکتور برای تست بکارت میآید؛ زنی که سر و رویش کبود از مشتهای نادانی است، زنی که تمام زندگیاش، اینسو و آنسو به آن آزمایش اهانتبار تعلق میگیرد. بهخاطر روشن کردن این آگاهی آیا خطر کردهاید؟ آیا با این زنان سخن زدهاید؟ زنی که نه ماه کودکی را با تمام دردها در شکم میپروراند، اما از تمام حق مادری برایش یک بهشت رسیده است که تنها زیر پایش است.

روزگار زن افغانستانی روزگاری است که دادگاه فرزند را به پدر معتاد میدهد؛ به مردی که خودش انگل جامعه است اما به مادر نه! حتا به کاکا میدهند حتا به پدر بزرگ اما زن در اینجا تنها نقش ماشین سکس و چوچهکشی را برای خانواده بازی میکند و تمام قصه آن بهشتی که زیر پایش است مال آن دنیاست. زنی که حتا حق جدا شدنش مشروط است.

مبارزه چقدر در این فضا بهشکل زنده نفس میکشد اما کجاست مبارز؟ کجاست بازوی توانمندی که کمی خواب خوش بر خود حرام کند و به یک انسان فکر کند که هر روز بهخاطر انسان بودنش تحقیر میشود. کجاست این بازوی توانمند؟ صدای آن زن که هنوز رگهای گلوی کابل از صدای چیغهای آتش زدنش زخمی است بماند. صدای فرخنده که زنده زنده سوخت. صدای رخشانهای که برایش کمیسیون ترتیب دادند… چرا راه این پروندهها به مقصد نمیرسد؟ چرا دادگاه عادل نیست؟ چون حکومت عادل نیست. اگر به اندازه پشیزی به حق انسانهای این سرزمین کسی اهمیت قایل بود، عدالت را به دادگاه میداد. وقتی یک مجری قانون، نگاه جنسیتی به یک زن داشته باشد و تا فرصت یافت او را به همخوابگی بخواند، عدالت فقط طنز تلخ برای انسانیت و خنده احمقانه برای اینجاست. این سرزمین زنکش نیست. انسانکش است، مرد را هم میزنند، زن را هم میزنند. عدهای امتیاز میگیرند و تبارز میکنند و عدهای در گوشه تنور دستهایشان میسوزد و شب هم بهخاطر همخوابه شدن با اربابی به نرخ بالاتر از «پروپوزل»هایی که در برنامههای توخالی و مفت مصرف میشود کتک میخورند. نگاهها را به زن عوض کنید. زن یک انسان است، نه قدیسه است، نه والامقام. زن یک انسان است. نگاهها باید از سر تعریف شوند. خیلی گپها باید از سر تعریف شود و این کار میخواهد و کارگر

به مناسبت روز بین المللی زن

هشت مارچ یعنی روز  قربانی دهها زن به خاطرآزادی ورهایی   .       هشت مارچ یعنی روز  پیکار مقدس زنان علیه ستم سرمایه ،بیحقوقی وبیعدالتی .                                                             

هشت مارچ یعنی روز  عقد پیمان مشترک زنان به خاطر کسب حقوق      هشت مارچ یعنی روز  ندای برابروتساوی حقوق زنان بامردان ،            هشت مارچ یعنی روز  مبارزه به خاطر مزد مساوی در برابرکار مساوی ،     هشت مارچ یعنی روز  شناسایی هویت وشخصیت زنان .                       

هشت مارچ یعنی روز  مبارزه بر ضد سنگسارودرًه زنان ،                                                                

هشت مارچ یعنی روز  مبارزه علیه بد دادن دختران درمقابل بد یهای مرد                                                                                 

بالاخره هشت مارچ یعنی ندای صلح ،آزادی وپیروزی برجنگ ،ستم وخشونت علیه زنان                                            بدین مناسبت عمیق ترین شادباش ها وتبریکات (شورای زنان افغان درفدراتیف روسیه ) رانسبت این رویداد بزرگ تاریخی که از اهمیت والایی درجهان برخورداراست . به شماخانمهامظلوم ،معصوم وزنان دلیر مبارزوبه پا خاسته کشورمان ابراز میداریم .                 واقعأ جای نهایت مسرت و افتخار است که امروز از گوشه وکنار وطن مان ندای حق طلبی بلند گرفته و جنبش آزادیخواهی باابعاد گسترده آن چون شبحی درسراسر کشور درگشت وگذار است که این خود مایهً امید واری برای آیندهً ماست. البته این جنبشها پیوند و تسلسل باگذشته دارند، 55سال قبل ازامروز،روز هشت مارچ برای اولین باراز طرف (سازمان دموکراتیک زنان افغانستان)  تجلیل گردید ومفهوم وتاریخ این حادثه بزرگ به زنان روشن شد وبرای اولین مرتبه خواسته های برحق زنان طی برنامه ای اعلان گردید. که از همان تاریخ تاامروز همیشه هشت مارچ از طرف زنان،انجمنها، سازمانها واتحادیها  برگذار میگردد و حیثیت روز عنعنه یی را برای زنان افغان اختیار نموده است . قابل تذکر میدانم : هنگامیکه درکنفرانس کوپنهاگن در سال ۱۹۱۰بنا به پیشنهاد خانم کلارازیتکین این روز بنام روز جهانی زن به تصویب رسید . این روند به سرعت جهانی شد و منحیث یک سنت درجهان قبول گردید. که نه تنها از طرف جریانات چپ ،بلکه منحیث جنبش عمومی وهمه گانی دفاع از حقوق وآزادی زن به مفهوم تجدید پیمان همه ساله برگزار میگردد . وما زنان افغان امروز باهمبستگی و اتحاد در تجلیل ازاین روز اعلام میداریم :تا سر نگونی ستم های مرد سالاری و سیاست های زن سیتز وخشونت آمیز از مبارزه دست نکشیده شجاعانه به پا خاسته از حقوق و آزادی خویش دفاع خواهیم کرد .                          

مستحکم باد وحدت و همبستگی زنان ؛       زنده باد آزادی زنان  !                                                2019-03-08

 نا قص العقل به معنی « هیچ» !!!!.

***********************

ازسالیان متمادی بدینطرف ، زنان درجامعه مرد سالار افغانی مُتکی بررسوم وعنعنات خرافاتی « هیچ » شُمرده شده اند . مردان ، سلطه جویی بر زن و زن ستیزی را یکی از خصلت های ممتاز ، طبعی و مردانه خود به حساب می آورند ، با سُوء استفاده از واژه های مقدس ننگ ، غیرت ، ناموس و شرم به اعمال نا مقدس بی ننگی ، بی غیرتی ، بی ناموسی و بیشرمی متوسل می شوند .

مردان سیطره جو خود را مکلف ساخته اند تا زنان را از هر گونه تلاش در راه افکار مُستقلانه شان محروم دارند ، تا بتوانند این کهنه پرستان ، بهر طریقی که ممکن باشد از حالت بی دفاعی و مظلومانه زن مطابق به میل شان استفاده نا جایز نموده و حاکمیت جابرانه شانرا بر قرار داشته باشند .

حقیقت تاریخی نشان می دهد ، در هرجامعه ای که زن ستیزی و ستم بر اساس فتواء ها و سنت های نا پسند ایدیولوژیکی حکمروایی کند ، غریو مبارزانیکه خرد گرایی و نواندیشی را مقدس تر از کهنه گرایی می دانند بلند میشود . چنانچه ما اخیراَ خوشبختانه شاهد یک سلسله مقاومت ها و مبارزات خشمگین زنان در برابر نا برابری های جامعه مرد سالار بوده ایم ، با تاَسف فراوان باید گفت : که کهنه پرستان و سلطه جویان نیز خاموش ننشستند ، از حرکت های ضد ارتجاعی و حق طلبانۀ طبقه زن در جامعه ما احساس خطر کردند و به چاره جویی بر آمدند ، اینبار با تدابیر جدید و عوام فریبانه وارد میدان شدند .

عوام الناس را با تزویر و حیله های شیطانی با استفاده از عناوین دموکراسی ، حقوق زن درجامعه اسلامی ، رفتار پیامبر اسلام با زنان و مفاد سوره نساء، ظاهراَ حمایت و وفاداری خود را از زنان ستمدیده ، که خود عامل ستم بوده اند ، اعلام کردند و باطناَ بر خلاف شعار های شان عملن زنان را توهین ، تحقیر و کیسه پوش کردند ، حتا از تصویب قانون ضد خشونت علیه زن در مجلس نماینده گان ممانعت کردند .

آنانیکه میخواهند دیروز رقت بار را دوباره بر زنان تحمیل کنند ، باید بدانندکه امروز ابداَ دیروز شدنی نیست ، گلیم کلاه سفید ها و کلاه سیاه ها ، به زباله دان تاریخ انداخته شده ، گرچه گروه های سنتگرای قبیلوی خواهان تکرار تاریخ اند .

بیائید از آن مادر ستیزان بپرسیم که : آیا ! ازحُجله زفاف ، زوزه کشیدن دوشیزۀ معصوم و صغیری را که اجباراَ به عقد نکاح مرد 50ساله ای در آ ورده شده، شنیده ای؟.

آیا ! تکانهای قلب زنی را که به خاطر توهین ، تحقیر ، لت و کوب ، گرسنگی و کار طاقت فرسأ ، تقاضای طلاق را از مرد نا شایستۀ خود داشته و ابداَ به آن آرزو نرسیده ، احساس کرده ای؟.

آیا ! بُغض و اشک زنی را که خیانت های پی در پی شوهرش را به چشم و سر دیده و با اندکترین اعتراض زیر ضربات مُشت و لگد قرار گرفته و به عنوان زبانباز گیسوانش ُبریده شده دیده ای؟.

آیا ! فریاد مظلومانۀ زنی را که به خاطر زنده ماندن کودکانش تن به خود فروشی داده و فردای آن برخلاف تمام اصول و موازین انسانی در محضر جمیعت کثیری از مردان ، جمجمه اش را مرمی کلاشینکوف شگافته و یا سنگسار شده قلبت را متاثرساخته؟.

آیا ! لرزش اندام باریک دختری را که برادرش مرتکب قتل و جنایت شده و او را به عنوان « بد » به دست دشمنان سپرده اند ، تنت را لرزانیده است؟.

آیا ! به خاطر زنی که با ترس و وحشت برای خریدن یک کیلو نان قاق و پوسیده به بازار رفت و در جاده های مزدحم به بهانۀ پوشیدن شلوار و کفش سفید ، ساق پایش را شلاق ستمگران طالب ،خون آلود ساخت ، خون جگر شده ای؟.

آیا ! روزی قطره اشکی به خاطر تجاوز ، قتل ، سنگسار، حجاب اجباری ، ازدواج جبری ، گوش و بینی بریدن ، آتش زدن برای آنانیکه معشوقه ، مادر و پرستارش میخوانی افشانده ای؟.

خلاصۀ کلام ، روزی از خود پرسیده ای که ؛ چرا در جامعه ما به این موجود بی همتا « ناقص العقل» « فتنه انگیز » « ضعیفه » و « مایملک مرد « کشتزار مرد » » میگویند؟.

جواب واضح است که ، ما از یکطرف در جامعه مرد سالار زنده گی میکنیم و از طرف دیگر تفکر عمیق و درک درست از حرمت زن نداریم ، تا بدانیم که عنعنات قبیلوی در مورد زن قطعاَ مخالف قوانین انسانی و اسلامی بوده و برخی به خاطر ُسلطه جویی بر زن آنرا رنگ مذهبی و شرعی داده اند.

آنها زنان را از آوان کودکی تلقین کرده اند تا شرمگین ، مطیع ، فرمانبردار و اسیرمرد بار آیند و هیچگاه خلاف قانون قبیله از خود استقلالیت نشان ندهند ، تا یگانه آرزوی شان برآورده شود.

آنانیکه فکر میکنند تطبیق عنعنه ها ، زور گویی ها ، شرعی ، اسلامی و انسانیست ، سخت به اشتباه رفته اند، زیرا آنها نه از دین خبر دارند و نه از دنیا .فرض کنیم اگر خداوند زن را « ناقص العقل » آفریده بود، پس چرا به مادران حضرت عیسی و حضرت موسی به یکی وحی و به دیگری ملائیک را هم صحبت ساخت؟ تاریخ گواهی می دهدکه ، زنان در طول تاریخ بشریت ، همطراز و دوش با دوش مردان ، دنیایی را که ما در آن زنده گی میکنیم ساخته اند ، بلقیس ملکه سبا کشورش را با درایت و عقل سلیم رهبری میکرد ، خدیجه زن پیغمبر تجارت پیشه بود ، تاچر ، بوتو ، گاندی ، مقام منیع صدارت عظمی کشور های شان را عهده دار بودند و هزاران... .سر انجام به این نتیجه میرسیم که زمزمه کنان این واژۀ پوچ هنوز از خواب غفلت بیدار نشده اند ، تا بدانند که ما در کجای زمان و تاریخ قرار داریم ، بدینوسیله به علمای نامنهاد « دیوبندی » پاکستانی گوشزد مینمایم ، اگر تحصیل دختران و آزادی زنان حرام است ، پیش از اینکه آزادی زنان ما را سلب و مدارس نسوان ما را توسط طالبان جاهل به آتش بکشید ، نخست از خود شروع کنید ، تا آرزوی ُشترسواری شما برآورده شود .

اکنون یک سوال دیگری به میان می آید که ، آیا با وجود برخی از علایم امید بخش کننده سازمان ها ، گروه ها و احزابی که خود را مُتعهد و طرفدار دموکراسی و حقوق زن میشمارند ، آیا خواهند توانست این داعیۀ بر حق را در جامعه ، جامۀ عمل پوشانید؟ و در تحقق این آرمان های شریف فعالانه و بدون هراس قدم خواهند گذاشت؟ یا اینکه مثل گذشته ها با پیروی از روش های کهنه درمجالس و جوامع بین المللی شعار های کذایی به خاطر احیای حقوق زنان سر داده و عملاَ به خاطر رعایت نظم قبیلوی ، زنان را از همه حقوق مُسلم شان محروم نگه خواهند داشت .

قانون اساسی بر مبنای برابری ، موافق به شرایط زمان و مکان ، برای همه شهروندان به خصوص زنان بوجود آید ، حمایت شدید قانون از زن ، خشونت را کاهش می دهد .

مبارزات بر حق و حماسه های ماندگاری زنان ، ثبت تاریخ خواهد شد .

سر انجام 8 مارچ این روز خجسته را با اهدای دسته های گل و به امید نابودی همه نا برابری ها ، ستمگریها و تبعیضات نادرست ، که هیچ عقل سالمی تحمل این همه نا ملایمات را کرده نمیتواند ، به زنان سراسر گیتی و به خصوص زنان زجر کشیدۀ افغانستانی تبریک و تهنیت عرض میکنم ، مبارزات تان برگشت ناپذیر باد .

کریمی استالفی                                                                                                                                                                                                    2018-03-08

 بزرگذاشت از روز جهانی زن در مسکو:

اتحادیه سراسری افغانهای مقیم روسیه بتاریخ 9 مارچ 2014 با تدویر محفل رنگین و پر محتوا از هشتم مارچ روز بین المللی زن در تالار"خانه فرهنگی مردم تاتارستان" در مسکو تجلیل به عمل آوردند . در این محفل بر علاوه مهمانان خارجی بیشتر از دو صد زن و کودک فامیل های افغان اشتراک ورزیده بودند.

در آغاز محفل که توسط دختر جوان و با استعداد محترمه فاطمه گرداننده گی میشد، محترمه داکتر راضیه هوتکی مسوول شعبه زنان اتحادیه سراسری و رئیس شورای زنان افغان مقیم فدراسیون روسیه در رابطه به تاریخچه مبارزات زنان ، چگونگی فعالیت های سیاسی و اجتماعی زنان افغان صحبت نموده و از زنان افغان مقیم روسیه دعوت به عمل آورد تا در سازماندهی و پیشبرد زنده گی اجتماعی و مدنی خویش فعالانه سهیم گردند.

متعاقباً محترم عزیزالله انیس رئیس اتحادیه سراسری افغانهای مقیم فدراسیون روسیه هشتم مارچ روز جهانی زن را به حاضرین محفل و همه زنان افغان تبریک و تهنیت گفته و در مورد مقام والا و ارجمند زن صحبت نموده گفتند که : زن موجودیست که با داشتن احساسات رقیق مظهر همه ارزشهای انسانی، احساس و عاطفه و تبلوری از انس، محبت ، مهربانی ، عطوفت، صلح، گذشت و عفو می باشد اما متاسفانه که محرومیت و زنده گی درد آور تعداد بیشماری از زنان در افغانستان حفظ آمیزه های زشت در عُرف ، عادات و عنعنات بدوی قومی است که با قانون و فرهنگ اسلامی مطابقت ندارد زیرا روش اسلام با زن در تاریخ تمدن دنیا بی سابقه بوده و اگر مطابق اساسات و موازین دین اسلام عمل گردد، نه تنها حقوق انسانی بل عفت زنانه ای که مستلزم شخصیت والای زن است نیز مورد احترام و تکریم بیشتر جامعه قرار خواهد گرفت.

محترم عزیز الله انیس در اخیر صحبت خویش فرمودند که خواهران افغان باید در دیار مهاجرت و دوری از وطن بیشتر با هم متحد و یک پارچه باشند تا حل پرابلم ها زنده گی شخصی و اجتماعی شان به شکل خوبتر و ساده تر رسیده گی گردد.

متعاقباً داکتر راضیه هوتکی مطابق اجندا محفل، جلسه شورای زنان را به منظور انتخاب هئیت رهبری جدید شورای زنان افغان در فدراسیون روسیه دایر نموده و محترمه مهوش پویه گر لست پیشنهادی اعضای هئیت رهبری این شورا را که 21 تن از خانمهای سرشناس افغان از شهر مسکو و ولایات روسیه را احتوا مینماید قرائت نمودکه به اتفاق آرا مورد تائید قرار گرفت. هئیت رهبری شورای مذکور بعد از نشست مشورتی تصویب نمودند که محترمه داکتر راضیه هوتکی به صفت رئیس شورای زنان افغان مقیم فدراسیون روسیه ، محترمه داکتر نسرین و محترمه مهوش پویه گر به صفت معاونین این شورا انتخاب و به حاضرین محفل معرفی ، که با کف زدنها مورد تائید قرار گرفتند.

داکتر راضیه هوتکی رئیس شورای سراسری زنان به نماینده گی هئیت رهبری شورای زنان به حاضرین مجلس ضمن ابراز سپاس و قدر دانی وعده دادند که با تمام صداقت کار خواهد کرد تا همه خواهران افغان در موجودیت شورای زنان خود را مطمین تر و راحت تر احساس نموده و آرزو نمود تا این شورا به مرکزی تجمع زنان افغان ومحل بمنظور رسیده گی وحل مشکلات آنها مبدل گردد.

در این محفل صندوق مالی تحت نام (مادر) برای شورای زنان افغان درفدراسیون روسیه ایجاد گردید و مبلغ 12600 روبل توسط خانمهای حاضر در محفل بحیث نخستین گام به این صندوق پرداخت گردید و آماده گی شانرا جهت تقویت بنیه مالی این صندوق ابراز داشتند.

در ختم بخش اول محفل، رئیس اتحادیه سراسری افغانها انتخاب رئیس، معاونین و اعضای شورای رهبری را به حاضرین در مجلس تبریک و تهنیت گفته ، دستۀ گل و تحفۀ را که از جانب رهبری اتحادیه سراسری تهیه گردیده بود به محترمه داکتر راضیه رئیس شورای زنان افغان درفدراسیون روسیه اهدا نمودند.

در بخش دوم محفل هنر مند خوش آواز و مستعد افغان نورالله نصیب با اجرای آهنگ های شاد و دلپسند به محفل جوشش هنری داده و دو تن از دختران جوان هر یک دیانا جان خیال و طلیعه جان ساعی نیز با اجرای ترانه های شاد و مست افغانی به خوشی هرچه بیشتر محفل افزودند و زنان افغان بعد از مدتها یک برنامه فرهنگی مملو از شادی و خوشی را در مهاجرت و دوری از وطن شاهد بودند.

محفل که ساعت یک و نیم آغاز یافته بود به ساعت 6 شام بعد از صرف عصریه خاتمه یافت

 (هشت مارچ ، بهانه‌یی برای نوشتن )

در هشتم مارچ سخن از جشن و پایکوبی نیست. سخن از خشونت مردعلیه زن هم نیست، زیرا تعداد زیاد زنها خود آنقدر دربرابر همدیگر خشونت دارند که جایی برای مطرح خشونت مرد براو باقی نمی ماند. سخن از قبرغه ی چپ مرد هم نیست، و از نه خوردن سیبی که بهشت را به انسان می بخشد !
سخنیست در مورد زن وشناخت او :
شناخت زن خیلی هم ساده است ، مثل خودش ساده ،صمیمی. مهربان ، دلسوز .
 دلش به سان هوای ماه ی حمل صاف است . بیرون ساخت زن خیلی هم زیباست، زیباتر از نقاشی طبیعت ، چنانچه صفای صفحات شعروغزل شاعران همانا لب و چشم وابرو ، قد ، بازو، زلف و عشق زن ست. 
 زن برای دوست داشتن، نازدادن ، نازکردن، نق زدن و حسادت کردن ساخته شده .دوچیز زن را مثل موم آب میکند : نازدادن و هدیه دادن .
 خیلی هم پرتوقع نیست، بزرگترین آرزویش به گرفتن یک هدیه از یک شاخه گل و یا یک حلقه انگشتر تجاوز نمی کند. 
 اگردوستش بداری، درپایت میمیرد، و اگر برایش خیانت کنی، می شود هیتلر دوم ، تا جنگ جهانی سوم را برپاکند.
 پس با زن دوست شو و عاشقانه دوستش بدار، آنگاه به مهتاب خواهی رسید،   به قول( بن بیکر ) : مردانی که می کوشند زنها را درک کنند، باآنها ازدواج خواهند کرد.                                                                                            2017-03-08

تاریخچه مختصر روز جهانی  زن

يکی از روزهایی كه مردمان مترقی جهان ، جشن می گیرند  و از آن  بعنوان  روز خوب  و  فر خنده یاد می كنند، روز هشتم مارچ يا هجدهم حوت است.

در يک چنين روزی  يعنی  روز 8مارچ1875  زنان كارگر كارخانجات نساجی در شهر نیویورك برای بهبود شرایط كارشان  و در اعتراض به پایین بودن سطح دستمزد شان ، دست به تظاهرات زدند. این حركت به درگیری  قهر آمیز با  پلیس آمريکا  انجامید  و پلیس بطور وحشیانه به تطاهرات حمله کرد  و آنرا سركوب نمود. عده ای  از زنان  تظاهر كننده  زخمی  و دستگیر شدند. اين مسئله باعث شد که  زنان کارگر ديگر هم  کم کم به حقوق انسانی خود آگاهی پيدا کنند .  و سعی کنند که راه  آنها  را ادامه بدهند . حركت اعتراضی هر سال به  حالت آشكار و یا مخفی در کارخانه های مختلف  ادامه پیدا کرد.  روز  8 مارچ 1907 مجددا  زنان  نساج آمریكا  با خواست 10 ساعت كار روزانه  دست  به  تظاهرات  می زنند  كه این بار هم  تظاهرات آنها با سركوب پلیس روبرو می گردد و به دستگیری بسیاری از زنان منجر می شود. در این تظاهرات عده ی زیادی از مردان كارگر و زنان طبقات دیگر جامعه  نیز شركت می كنند. در سال  1908  حزب سوسیالیست آمریكا به تشكیل كمیته ملی زنان برای  كمپین  حق  رأی  زنان  در انتخابات اقدام می كند و در مارچ همان سال كارگران زن بافنده سوزنی با خواست ممنوع  كردن  كار برای  كودكان و كسب حق رأی زنان درنیویورک تظاهرات می كنند.  رویدادهای 8مارچ همان سال سبب گردید كه در سال بعد یعنی سال 1909این روز بعنوان نخستین روز ملی زنان در آمریكا  تثبیت شود.  این روز كم كم به روز مخالفت زنان كارگر  با  دولت  و كارفرمایان سرمایه دار ،  برای بهبود شرایط كار و کسب  حقوق اجتماعی  برای كل زنان  در سراسر دنیای صنعتی ،  تبدیل می گردد. در  کنگره ی   بین المللی سوسیالیستها  كه در  سال 1910 در كپنهاگ  دانمارك  برگزار گردید

" كلارا  زتكین "  زن سوسیالیست  از حزب سوسیال دموكرات آلمان 8 مارچ را بعنوان روز جهانی مبارزه زنان پیشنهاد می كند.  کنگره این پیشنهاد را تصویب میكند.   یك میلیون زن سوسیالیست و كارگر و دیگر اقشار اجتماعی همراه مردان  خواهان حقوق سیاسی ـ اجتماعی برابر برای همه زنان و مردان شدند . آنها  در 8 مارچ  سا ل 1911 در كشورهای آلمان ،  دانمارك ، سویس  و استرا لیا  تظاهراتی بر پا می کنند .  و با  جشن  و سخنرانی  ، خواهان  حق رأی ، حق كار و آموزش حرفه ای برای زنان شدند. در همین سال  در روسیه و چین هم  تظاهراتی به مناسبت 8 مارچ بر گزار شد   در مدتی كمتر از یك هفته از 8 مارچ  در آتش سوزی  " تریانكل"  در شهر نیویورك  به خاطر  نبود دستگاههای امنیتی  و  بدی  شرایط  كار، 149 زن  كارگر جان باختند.  همين موضوع باعث شد که  تظاهرات 8 مارچ سال بعد  به طور وسیعی در سراسر دنیای  متمدن برگزار شود  و بدی شرايط کار، مورد اعتراض  قرار گيرد  و محكوم گردد.با شروع  جنگ جهانی اول ، ميليونها مرد به جبهه ها گسيل شدند .  زنان سوسیالیست در این سالها تظاهرات 8 مارچ را بر علیه جنگ   و كشتار  و خرابی ناشی از آ ن برگزار کردند.در 8مارچ 1917 در روسیه زنان علیه افزایش قیمت ها، تعطیلی كارخانجات و اخراج  كارگران دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات در رویداد انقلاب فبروری همان سال  در روسیه  تأثیر  زیادی داشت.در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه 60 روز جهانی زن  جلوه  چندانی  نداشت .  چون  زنان توانسته بودند  به  مقدار زيادی از خواستهای خود دست يابند.  با  رشد جنبش زنان در دهه 60 این روز هم بار دیگر اهمیت یافت.  سال 1975 از طرف سازمان ملل متحد ، سال بین المللی  زنان اعلام  شد  و دو سال  بعدتر یعنی سال 1977 یونسكو 8 مارچ را  به عنوان  روز جهانی زن،  به رسمیت شناخت. از آن روز به بعد ، در چنين روزی مردان به زنان گل  يا هديه تقديم می کنند  و بدينوسيله از مبارزات انسانی  زنان  قدردانی می کنند. اکنون در مجلس سوئد 165 نفر از نمايندگان ، يعنی  بيش از 47  درصد آنها ،  زن هستند.در  سالهای  اخیر با  توجه  به شرایط  نا بسامانی  كه  برای  زنان در سراسر جهان و بویژه  برای زنان كارگر در كشورهايی  با حكومت دینی ، ایجاد شده است،  روز جهانی زن  می رود  تا  همان جایگاه اولیه خود ،  كه دفاع  از  شرایط بهتر كاری  و حقوق اجتماعی زنان می باشد را بدست آورد.

تقديم به مقام ا رزشمند زن(مادر (

 قبل از همه برگزاري روز فرخنده ي هشت مارچ يعني روز زن را به تمام زنان زحمت كش سراسر جهان و مخصوصا زنان و مادران شرافتمند وطن عزيز ما افغانستان تبريك وتهنينت عرض مي نمايم.و اما بعد، بايد يادآور شويم كه منظور و هدف ما از تجليل روز زن ( روز مادر) از يك طرف قدرداني از مقام والاي ما دراست كه ميتوانيم آنرا چنين بيان نماييم: « سه احساس از همه بهتر اند كه يكي از آن ميهن و دومش آزادي وسومش ما دراست». و از جانب ديگر بازگو كردن رنجها و مصيبت ها و دردها و غمهاي زنان و مادران كشور جنگ زده ي ما چه در داخل افغانستان و چه در خارج كه در عالم غربت و مهاجرت مي باشند. و همچنين نبايد اين گونه تصور كنيم كه تنها زنان و مادران در راستاي زندگاني مشقت بار دچار فشارهاي جسمي و رواني شده اند بلكه مردان و كودكان نيز از زمانهاي خيلي قديم تا حال مشكلات و دشواريهاي بس خطير و طاقت فرساي را متحمل شده اند.بنا براين نبايد اين مطلب را فراموش كنيم كه اين تنها زنان، مردان و كودكان افغانستان نيستند كه از مشكلات و دشواريها ي گوناگون عذاب ميكشند بلكه زنان، مردان و اطفال ساير كشورها در دوره هاي مختلف تاريخ نيز با اين مشكلات دست و پنجه نرم كرده كه جشن گرفتن روز هشتم مارس ( روز زن) نتيجه ي همين مجادلات و مبارزات پيگير زنان و مردان در عرصه ي تاريخ مي باشد.زماني كه ما ميخواهيم زندگي رقت بار زنان مردان و كودكان جوامع بشري را مورد مطالعه قراردهيم نبايد آزادي انسان را فراموش كنيم زيرا زندگي بشر از بدو خلقت تا به امروز همراه با آزادي بوده است به گفته ي ژان ژاك رسو فيلسوف فرانسوي ( 1712 الي 1777 ) ميلادي كه در كتاب قراردادهاي اجتماعي نوشته است:   (خدا انسان را آزاد آفريد بايد آزاد باشند)آزادي هديه ي نيست كه كسي به كسي ببخشد بلكه آزادي حق مسلم انسان است كه بايد داشته باشد و اگر كسي اين حق را از انسان سلب كرده باشد بايد آنرا به دست آورد و اين آزادي را وقتي افراد يك جامعه ميتوانند كسب نمايند كه افراد جامعه از حق و حقوق خود و ديگران آگاهي داشته باشند.

لذا آزادي وقتي قابل قبول است كه به آزادي ديگران احترام بگذاريم، بنا براين هرگاه ما نظري به گذشته نزديك سه دهه ي اخير بياندازيم مي بينيم كه زمامداران آن دوره ها هميشه بر مردم ظلم و ستم روا داشته و حق آزادي شان را سلب نموده و به كشت و كشتار زنان، مردان و جوانان و كودكان وطن ما دست زده اند كه گناه نا بخشودني را مرتكب شده اند.

ولي نواي زنان، مردان و جوانان ما هميشه بلند بوده و بيان گر آنست كه :                                                                                     ما زنان مدافعان سرسخت آزادي، ترقي، تحول و تكامل جوامع بشري هستيم.                                                                                 ما زنان سازندگان تاريخ هستيم.                                                                                                                                                               ما زنان پرورش دهندگان علماء، فضلاء و دانشمندان هستيم.                                                                                                         ما زنان پرورش دهندگان هنرمندان و ورزش كاران نامدار وطن خويش هستيم.                                                                              بنا براين زنان، مردان و كودكان و جوانان ما اين گفته را فراموش ننمايند كه برآورده شدن اهداف شان فقط با كسب و آموختن علم و دانش ميتواند ميسر گردد چنانچه در مورد بايد گفت:

دختران بايد بياموزند دانش علم و هنر                       تا نگويند پسر هوشيار و دختر كودن است.

و يا همچنين گفته ي وجود دارد كه :

فهم و دانش مهم تر و بهتر از آزادي است  آزادي بدون علم و دانش خصلت حيواني است.

از اينجا واضحا ميتوانيم به اهميت كسب و تحصيل علم و دانش انسان و مخصوصا زنان و مادران  پي برد. بي مناسبت نخواهدبود اگر سطري چند در مورد مزاياي روز هشتم مارس يا روز جهاني زن خدمت شما دوستان و عزيزان به عرض برسانم تا باشد كه درباره ي روز زن معلومات و آگاهي كسب كرده باشيم كه چه حوادث و واقعات در ادوار مختلف تاريخ و در كدام كشورها رخ داده تا اين روز را به نام روز زن ثبت صفحه تاريخ نموده اند. براي اولين بار در روز هشتم مارس 1857 زنان كارگر فابريكه ي نساجي در نيويارك امريكا بخاطر برآورده ساختن خواسته هاي صنفي و اقتصادي شان با گروههاي پر جمعيت سياه پوستان و جمع كثيري از جوانان موسسات تعليمي و تحصيلي كه بيشتر از ده هزار نفر اعم از زنان، دختران، جوانان و مردان كه نقطه عطف تاريخي در جنبش زنان بوده تظاهرات خياباني را به راه انداخته و خواسته هاي شانرا چنين مطرح كردند:

1- بهبود شرايط نا مناسب كار( فرصت برابر شغلي و تحصيلي عادلانه) 2/ افزايش دست مزد كار.

3- كاهش ( كم ساختن) ساعات كار روزانه.

4- آسايشگاه براي نگهداشت كودكان كارگران24 ساعته طور رايگان.كه در نتيجه ي حمله ي پوليس ولت و كوب زنان عده ي زيادي زخمي و زنداني شدند و تظاهرات  زنان كارگر سركوب گرديد.

بارديگر، بعد از گذشت 50 سال در سال 1907 نيز زنان براي تجليل از سالگرد هشتم مارس تظاهراتي را به مناسبت بزرگداشت از روز زن و تامين خواسته هاي اجتماعي، حقوقي و سياسي زنان كارگر به راه انداختند. همچنين در سالهاي 1909 و 1910 با زهم از روز زن تجليل به عمل آمده و در19 مارس 1911 در خيابانهاي كشورهاي آلمان، اتريش، سويس و دانمارك با گر دهم آيي تقريبا 35 هزار نفر تظاهرات بزرگي به راه انداختند. بالاخره در سال 1912 ( دبير دفتر بين المللي زنان) روز هشتم مارس را به عنوان روز جهاني زن انتخاب نموده به رسميت شناخته شد.بعد از سپري شدن دو جنگ جهاني اول و دوم، در دهه ي 1960 جنبش هاي مبارزات رهاي زنان با پيوند با جنبش هاي ترقي خواهانه ي زنان در كشورهاي آسيا، افريقا و امريكاي لاتين ادامه يافت. همچنين زنان در امريكا و اروپا نيز عليه بي عدالتي صاحبان فابريكه ها و احكام اسارت بار كليساي اعتراض كردند وبازهم مكرراً خواسته هاي خو درا چنين مطرح نمودند:

تعيين و تامين شغل براي زنان( حق كار).

اقدام عملي آسايشگاه براي كودكان.

كاهش ساعات كار روزانه و افزودي دست مزدهاي شان.

ايجاد بيمه هاي اجتماعي وصحي براي عموم مردم.

داشتن حق استفاده از رخصتي هاي ماهانه در طول يك سال و...

كه خوشبختانه اكثر اين خواسته ها برآورده شده وهم عقيده اي ( فكر) برگزاري اولين كنفرانس جهاني براي دفاع از حقوق زنان در سال 1848 منشاء گرفته از كنفرانس جهاني ضد برده داري در سال 1840 ميلادي در لندن به وجود آمده بود. سرانجام در سال 1975 سازمان ملل متحد روز هشتم مارس را به عنوان روز جهاني زن به رسميت شناخت. چنين است سعي و كوشش زنان و مردان ( مردم) اروپا و امريكا كه باعث پيشرفت و ترقي جامعه اروپايي و امريكايي گرديد. و از آن به بعد زمينه ي رشد و توسعه ي سرمايه داري بعدازخاتمه يافتن جنگ دوم  جهاني از اواخر سالهاي 1945 به بعد در بعض از كشورهاي عقب مانده نظير تركيه و هند و غيره ادامه يافت.

واما در كشور ما درحاليكه مردم ما در ساحه ي اقتصادي و اجتماعي نه تنها كوچكتري ترقي و پيشرفت نكرده اند بلكه هنوز هم خشونت عليه زنان، دختران، مردان و پسران وجود دارد كه ما نمونه هاي بسياري از خشونت هارا به چشم سر مشاهده ميكنيم از قبيل خود سوزي زنان و دختران، سنگ سار نمودن زنان و اعدام و ترور نمودن زنان و مردان و جوانان و بالاخره محروم ساختن دختران و زنان از رفتن به مكتب وفاكولته كه در حقيقت امر محروم ساختن زنان و دختران از آموختن علم و دانش است كه روز به روز اين خشونتها بيشتر و بيشتر ميگردد .

خلاصه مردم ما بطوري مجموعي صرف نظر از اينكه به كدم مليت و نژاد و يا زن و مرد از نگاه جنسيت تعلق دارند از كوچكترين آزاديهاي فكري و تحصيلي و شغلي برخوردار نيستند كه علل و عوامل همه عقب ماندگي هاي فكري، اجتماعي و اقتصادي همه و همه به دوش زمامداران خود كامه و منفعت جو و پول پرست بوده كه بجز از كشت و كشتار مردم وچور و چپاول داراييهاي عامه كوچكترين خدمتي به مردم و وطن نكرده اند و در حال حاضر نيز نه تنها از اعمال غير انساني شان درگذشته ندامت نمي كشند بلكه به كاركردهاي ظالمانه و جاهلانه ي خود افتخار مينمايند وبازهم در فكر فريب، حيله و نيرنگ ديگري هستند كه با زهم به سرنوشت مردم ما چه در داخل و چه در خارج افغانستان مسلط شده و اهداف شوم و پليد خو درا كه همانا كينه تو زي با مردم است دنبال نمايند.

به اميد موفقيت و پيروزي زنان و مردان كه صادقانه در فكر ترقي ، پيشرفت و آزادي مردم و وطن عزيز ما هستند.

فقط یک روز به جای من باش!

پيامي براي مردان سرزمينم در روز جهاني زن

فقط یک روز مثل من باش!

هشت مارچ را با جمله اي تجليل مكن، براي من مديحه سرايي نكن، كمي به جاي من باش! نمادين چادري ( برقع) يا دامن مپوش، حتي مقابل رياست حقوق بشر هم نيايست، از حقوق بشر، رياست جمهوري و رهبران سياسي بخاطر من چيزي مخواه، برايم شاخه گل يا تحفه اي مخر، مرا به روايتهاي گذشته مسپار، فقط يك روز مثل من باش! تشويش هاي مرا با خود حمل كن. نگراني هايي كه يك زن مي كشد را نفس بكش. وقتي که در موتر تنها نشسته است و از لمس دست راننده مي ترسد كه با شهوت پول را از دستش مي گيرد. جاي من باش! همانجا كه زير چادري، چهره ام را پنهان مي كنم و بخاطر رفع گرسنگي اطفالم، كنار همان زيارتگاه كه تو به عبادت مي آيي پناه مي برم، اما ناگهان صدايي مي آيد از آن طرف، هاي خانم! شبي چند؟ مثل من بلرز در درونت و بترس از آينده، ولي فردا باز هم بيرون بیا چون فرزندانت گرسنه اند و همان مسير را طي كن. مثل من باش گاهي كَر، گاهي كور و گاهي گنگ و بي خيال.

يك لحظه به كودكيم برو، وقتی دخترک کوچکی بودم. وقتي كه براي خريد پاپور ( نوعی خوراکی برای اطفال ) يا كتابچه به سوي دكان رفتم و دكاندار با نگاه شهوت ناكش مرا ورنداز كرد، آن وقت بفهم دنیا عریانت می بینند وقتی تو زیر لباس های طفولیت ات پنهانی.

مثل من باش وقتي استادي در قبال نمره، قاضي اي در قبال عدالت، پوليسي در قبال حفاظت، رئيسي در قبال استخدام و پسر بچه اي در قبال باز نمودن راه، ترا به بيراهه هاي سقوط مي كشانند و بعدها بدنام و زني بازاري مي نامند ترا.

مثل من باش، وقتي مرا به بهاي دوستن داشتن هايت به مرداب نيستي مي كشاني و دموكراسي مرده اي را بر من تحميل مي كنی كه بوي بد جنازه اش همه جهان را گرفته است.

يك روز فكر كن كه وجودت از زمان تولد تا قعر گور وابسته به شخص دیگری هست، تو اصلا به تنهايي كسي نيستي، در خطري، گوسفندي و يا ديگ بي سر پوشی هستی که باید سرپوشت از جنس مرد باشد تا ترا کسی به دیده فاحشه نگاه نکند. يا خواهري، يا همسري و يا دختر كسي هستي. انسان نيستي بلكه شي بي ارزشي براي معامله.به سرنوشت من فكر كن وقتي كه، يك شب مرداني گرد هم مي آيند و مرا به وكالت مردي، زن مرد ديگري مي سازند، آن وقت مي روم و سكوت مي كنم تا ببینم تقدير برايم چه خواسته است. مثل من سكوت كن! وقتي فرياد قضاوتهاي منفي زندگيت را تلخ ساخته است.به جاي من باش! وقتي به دليل عدم تمكين، زير دست و پاي تو لت و كوب مي شوم، خيلي خوشبختي كه قصه سحرگل و ستاره و عايشه ترا به مشهور شدن نمي كشاند. گاهي مردي مي آيد و شرمگاهت را، بيني ات را و گاهي چشمهايت را به اعدام مي سپارد و گاهي احساست را و گاهي سرت را مي دهي تا مردي به مردي بگويد، عجب با غيرتي مرد.

 هيچ جمله اي ننويس، بيا كمي به جاي من باش. فعال حقوق زن شو يا فعال مدني، يا داكتري كه تا پاسي ازشب جسد خونين زني را مداوا مي كند. فرياد بزن و برو به دنبال مشكلات ساير زنان، با لبهاي خشكيده راهروهاي تنگ و تاريك محكمه را بپيماي، برو به طرف خانه با چهره مردي عبوس كه به بدنامي تو بيشتر از خوش نامي ات مي انديشد، روبرو شو، بعد برو به طرف آشپزخانه، غذاي چرب و گرمي بپز و رختخوابي را پهن كن تا آخرين وظيفه زن و شوهري به انجام برسد، تا هفت دروازه بهشت باز و هفت دروازه دوزخ به رويت بسته گردد، در خواب موهاي پريشان اطفالت را نوازش بده و ميان اين نوازش، خواب را در دو پلك خسته ات مهمان بساز و باز هم فردا بیدار شو، دنیا تغییری نکرده استهمان مردم، همان قضاوتها و همان نگاه هاي سرد و بي روح، حالا قلم را بردار به سوالم جواب بده، آيا با خواندن و شنيدن جمله " روز جهاني زن مبارك باد" دردت نمي گيرد؟ مثل من باش و درك كن چقدر اين روز براي يك زن كه مي فهمد، دردناك است و چقدر دادن یک تحفه در دستی که سالها درد زن بودن را کشیده است، سنگینی می کند.

من هشت مارچ روز آزادی زنان را به آن عده زنانیکه زنجیر های حقارت را پرستش میکنند مبارک باد نگفتم و نمیگویم .

زمانی که 129کارگر زن در کارخانه نساجی کتان در شهر نیویارک در هشتم مارچ سال 1908 میلادی اعتصاب کردند هیچگاهی نمیدانستند که آنها بخاطر اعتراض به تبعیض جنسیتی و فشار کار زیاد زنده زنده توسط صاحب کارشان سوزانده میشوند و امروز با گذشت بیش از یک قرن از آنروز دهشتناک دانستم که بر هشت مارچ باید تعمق کرد و بر فلسفه مبارزات رهایی بخش زنان در مسیر دادخواهی اندکی تأمل نمود چون 129 انسان جانشان را برای یک اعتراض مفهومی از دست دادند.                                                                                                                                                                            من هشتم مارچ را به زنانی که نانی در بساط ندارند و بخاطر پُر کردن شکم های فرزندان شان فرزندی دیگر را میفروشند تبریک نمیگویم.                                                                                                                                                                                            من هشتم مارچ را به دختران سه ساله و پنچ ساله سرزمینم که تجربه داغ تجاوز را دردمندانه دیده و حس کرده اند و دختران نوبالغی که تمام وجودشان با آتش شهوت و تمامیت خواهی دیگران سلاخی شده اند هیچگاهی تبریک نمیگویم. باور کنید این روز را به زنی که برای زنده ماندن تَن میفرشد و زنی دیگر که در میانه ی سرک های پر ازدحام شهر؛ زیر ریش ثروتمندان شهر برای نان شب متلسمانه گدایی میکنند هم تبریک نمیگویم.                                                                                        و حتی به زنانی که مُردند، سوزانده شدند و سنگ های ملامت تکفیر و بدعت و بی عزتی در ادوار تاریخ بر سرشان به نام غیرت های مردانه کوبیده شد نیز تبریک نمیگویم.                                                                                                                                     بگذار چادرهای سیاه و پاکت های انباشته از پول ارزانی کسانی شوند که سالهاست مفهوم 8 مارچ را در محدوده زمانی همین روز خلاصه کرده اند و هنوز به این موضوع نمی اندیشند که هشتم مارچ روز رهایی، عزت و غرور یک زن در جامعه عاری از تبعیض است نه روز تحفه دادنها و تحفه گرفتن هایی که یک عُمر استثمار جنسیتی را بدنبال دارد. 

مهدی ثاقب

 به مناسبت روز جهانی زن  :                                                                                                                                                      روز جهاني زن هر ساله در 8 مارچ برگزار مي‌شود. اين روز، روز بزرگِ برپايي جشن‌هايي براي زنان در کل جهان است. بسته به مناطق مختلف، تمرکز جشن روي بزرگداشت، قدرداني، ارائه عشق به زن و برگزاري جشني براي دستاوردهاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي زنان است.اين روز در ابتدا به عنوان يک رويداد سياسي سوسياليستي آغاز شد، اما بعدها در فرهنگ بسياري از کشورها آميخته شد (در درجه اول اروپاي شرقي، روسيه و شوروي سابق). روز جهاني زن در بسياري از مناطق رنگ و بوي سياسي خود را از دست داده و تبديل به مناسبتي براي مردان شده تا عشق خود را به زنان بيان کنندسال 1975 از طرف سازمان ملل متحد، سال بين المللي زنان اعلام شد و دو سال بعدتر يعني سال 1977 يونسکو 8 مارچ را به عنوان روز جهاني زن، به رسميت شناخت. از آن روز به بعد، در چنين روزي مردان به زنان گل يا هديه تقديم مي‌کنند و بدينوسيله از مبارزات انساني زنان قدرداني مي‌کنند.يکي از روزهايي که مردمان مترقي جهان، جشن مي‌گيرند و از آن به عنوان روز خوب و فر خنده ياد مي‌کنند، روز هشتم مارچ يا هجدهم حوت است.در يک چنين روزي يعني روز 8 مارچ 1875 زنان کارگر کارخانجات نساجي در شهر نيويورک براي بهبود شرايط کارشان و در اعتراض به پايين بودن سطح دستمزد شان، دست به تظاهرات زدند. اين حرکت به درگيري قهر آميز با پليس آمريکا انجاميد و پليس به طور وحشيانه به تظاهرات حمله کرد و آنرا سرکوب نمود. عده‌اي از زنان تظاهر کننده زخمي و دستگير شدند. اين مسئله باعث شد که زنان کارگر ديگر هم کم‌کم به حقوق انساني خود آگاهي پيدا کنند. و سعي کنند که راه آنها را ادامه بدهند. حرکت اعتراضي هر سال به حالت آشکار و يا مخفي در کارخانه‌هاي مختلف ادامه پيدا کرد. روز 8 مارچ 1907 مجددا زنان نساج آمريکا با خواست 10 ساعت کار روزانه دست به تظاهرات مي‌زنند که اين بار هم تظاهرات آنها با سرکوب پليس روبرو مي‌گردد و به دستگيري بسياري از زنان منجر مي‌شود. در اين تظاهرات عده‌ي زيادي از مردان کارگر و زنان طبقات ديگر جامعه نيز شرکت مي‌کنند. در سال 1908 حزب سوسياليست آمريکا به تشکيل کميته ملي زنان براي کمپين حق رأي زنان در انتخابات اقدام مي‌کند و در مارچ همان سال کارگران زن بافنده سوزني با خواست ممنوع کردن کار براي کودکان و کسب حق رأي زنان درنيويورک تظاهرات مي‌کنند. رويدادهاي 8 مارچ همان سال سبب گرديد که در سال بعد يعني سال 1909 اين روز به عنوان نخستين روز ملي زنان در آمريکا تثبيت شود.اين روز کم‌کم به روز مخالفت زنان کارگر با دولت و کارفرمايان سرمايه دار، براي بهبود شرايط کار و کسب حقوق اجتماعي براي کل زنان در سراسر دنياي صنعتي، تبديل مي‌گردد.در کنگره‌ي بين المللي سوسياليست‌ها که در سال 1910 در کپنهاگ دانمارک برگزار گرديد، کلارا زتکين " زن سوسياليست از حزب سوسيال دموکرات آلمان 8 مارچ را به عنوان روز جهاني مبارزه زنان پيشنهاد مي‌کند. کنگره اين پيشنهاد را تصويب ميکند. يک ميليون زن سوسياليست و کارگر و ديگر اقشار اجتماعي همراه مردان خواهان حقوق سياسي ـ اجتماعي برابر براي همه زنان و مردان شدند. آنها در 8 مارچ سال 1911 در کشورهاي آلمان، دانمارک، سويس و استراليا تظاهراتي بر پا مي‌کنند. و با جشن و سخنراني ، خواهان حق رأي، حق کار و آموزش حرفه‌اي براي زنان شدند. در همين سال در روسيه و چين هم تظاهراتي به مناسبت 8 مارچ بر گزار شد در مدتي کمتر از يک هفته از 8 مارچ در آتش سوزي " تريانکل" در شهر نيويورک به خاطر نبود دستگاههاي امنيتي و بدي شرايط کار، 149 زن کارگر جان باختند. همين موضوع باعث شد که تظاهرات 8 مارچ سال بعد به طور وسيعي در سراسر دنياي متمدن برگزار شود و بدي شرايط کار، مورد اعتراض قرار گيرد و محکوم گردد.با شروع جنگ جهاني اول، ميليونها مرد به جبهه‌ها گسيل شدند. زنان سوسياليست در اين سالها تظاهرات 8 مارچ را بر عليه جنگ و کشتار و خرابي ناشي از آ ن برگزار کردند.در 8 مارچ 1917 در روسيه زنان عليه افزايش قيمت ها، تعطيلي کارخانجات و اخراج کارگران دست به تظاهرات زدند. اين تظاهرات در رويداد انقلاب فیبروی همان سال در روسيه تأثير زيادي داشت.در سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم تا اوايل دهه 60 روز جهاني زن جلوه چنداني نداشت. چون زنان توانسته بودند به مقدار زيادي از خواستهاي خود دست يابند. با رشد جنبش زنان در دهه 60 اين روز هم بار ديگر اهميت يافت. در آمريکا و اروپا، زنان عليه سنن و قيود و قوانين مردسالارانه و احکام اسارت بار کليسايي بپا خواستند. در جنبش زنان موضوعاتي نظير حق طلاق، حق سقط جنين، تامين شغلي، منع آزار جنسي، ضديت با هرزه‌نگاري، کاهش ساعات کار روزانه و غيره مطرح شد. اين جنبش موفق شد در برخي از اين زمينه‌ها پيشروي کند.سال 1975 از طرف سازمان ملل متحد، سال بين المللي زنان اعلام شد و دو سال بعدتر يعني سال 1977 يونسکو 8 مارچ را به عنوان روز جهاني زن، به رسميت شناخت. از آن روز به بعد، در چنين روزي مردان به زنان گل يا هديه تقديم مي‌کنند و بدينوسيله از مبارزات انساني زنان قدرداني مي‌کنند.اکنون در مجلس سوئد 165 نفر از نمايندگان، يعني بيش از 47 درصد آنها، زن هستند.در سالهاي اخير با توجه به شرايط نابساماني که براي زنان در سراسر جهان و بويژه براي زنان کارگر در کشورهايي با حکومت ديني، ايجاد شده است، تا همان جايگاه اوليه خود، که دفاع از شرايط بهتر کاري و حقوق اجتماعي زنان مي‌باشد را بدست آورد.                                                  هیت رهبری شورای زنان افغان و هیت تحر یر مجله نادیه انجمن ( سایت انترنتی شورای زنان افغان در فدراسیون روسیه ) روز جهانی زن را گرامی داشته و به تمام زنان افغان و جهان این را ر.وز را تبریک عرض میدارد و شعار مبارزات زنان جهان امسال  زنان جهان برای در هم کوبیدن امپریالیست های مردسالار و بینادگرایان مذهبی متحد شوید

                                           داکتر راضیه هوتکی رئیس شورای زنان افغان در فدراسیون روسیه

پیام مبارکی هیت اجرائیه اتحادیه بین المللی مهاجرین افغان

به مناسبت هشتم مارچ روز بین المللی زنان

 

زن (مادر) بمثابه نمادی از اجتماعیت ، انس ، محبت و ظرافت که سرا

پای وجودش جز شور و رقت و عواطف ملکوتی نیست مضاف بر اینکه بانی و حامی شیرازه خانواده گی واساس گزار زنده گی اجتماعیست نمی توان بدون مشارکتش در امور سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی امروزه  به تعالی و رفاه اجتماعی رسید. 

هشتم مارچ این روز پر میمنت را به تمام زنان با شهامت و متدین افغان تبریک و تهنیت گفته آرزو مندم ضمن گسترش فعالیت های مدنی خویش که امروز روال معمول و غیر قابل انکار است در تربیت اطفال ، تحکیم اخلاق دینی و فرهنگ افغانی و حفظ شیرازه خانواده گی در دیار مهاجرت سر آمد روزگار باشند .

الحاج اختر محمد صافی

رئیس کانگرس بین المللی مهاجرین افغان

دښځو نریواله ورځ دي اولو دمبارکه وي

د مارچ اتمه د ښځو نړيواله ورځ ده. دغه ورځ د نړۍ په مختلفو هېوادونو کې په بيلابيلو نومونو د خوښۍ د مراسمو پتوګه د ښځې مقام ته د درناوي په څرګندولو تجليل او نمانځل کيږي. ښځه د بشريت مور ده، ښځه د ښکلا استازې ده، ښځه د کورنۍ د راټولښت مبدا ده، ښځه ژوند دی، ښځه دمينې او محبت ملايکه ده، ښځه مهربانې ده، ښځه ناموس دی،  ښځه غيرت دی، ښځه عزت دی، ښځه لطافت دي، ښځه تسکين دي، ښځه اطمنان دی، ښځه باور دی، ښځه وفا ده، ښځه دوستې ده، ښځه سوله ده، ښځه نظم دی او ښځه د ټولو بشري ښېګڼو ښېګڼه ده. 
له بده مرغه د انسانانو د تاريخ په اوږدو کې او لاتراوسه د ټولنيزې بې عدالتۍ، ظلم، ناروا، تبعيض، تېري او محروميت تر ټولو دروند بار د ښځينه بشريت پر اوږو پروت دی.له دې کبله متمدن انسانان که د نړۍ په هر ګوټ کې وي د ښځې د مقام درناوی کوي او په خپله کورنۍ، کاري کلکتيف اوپه عام ډول په خپله ټولنه کې د نارينه سره په برابر مقام کې د ښځې د عزت او درنښت ساتلو ته ژمن دي.
د نړۍ په هره برخه کې که د ښځو له حقوقو څخه د دفاع موضوع ده، که له نارينه وو سره د ښځو د ټولنيزې او سياسي برابرۍ مسئله ده، که د ښځو په وړاندې د خشونت او تاوتريخوالي د مخنيوي خبره ده، که د ښځو د کارد شريطو د ښه والي بحث دی او که د مور او ماشوم د ژوند او روغتيا د ژغورنې چارې، ټول هغه څه دې چې د متمدنې نړۍ ټول ولسونه يې په يو او بل ډول د ټولنيزو ستونزو په اجندا کې د حل لپاره تلاش او مبارزه کوي. موږ افغانان چې هېواد او هېوادوال مو جنګ ځپلی او د جکړو تور لاس لاتراوسه زموږ د هېوادوالو له ستونی نه دی لنډ شوی، د جنګ د بدمرغيو تر ټولو زيات او لومړي قربانيان زموږ د هيواد ښځې دي، نو ځکه د هر ډول نورو ټولنيزو ستونزو په حل کې سوله تر ټولو لومړی ځای لري.

په روسيه کې د مېشتو افغانانو د سراسري اتحاديې د مشرتابه هيئت د هېواد په دننه او بهر کې ټولو ښځينه هېوادوالو ته د مارچ اتمه - د ښځو د نړيوالې ورځې په مناسبت د مبارکۍ او قدردانۍ مراتب وړاندې کوي. د هېواد ټولو قدرمنو ښځو، نجونو، ميندو او خويندو د ښې روغتيا، پوره نيکرغۍ، ډاډمنې سولي او د ژوند پو ټولو چارو کې د هراړخيزو برياوو هيلې څرګندوي. د ښځو نړيواله ورځ دې ټولو ته مبارکه او نېکمرغه وي.

  په روسيه کې د مېشتو افغانانو د سراسري اتحاديې د مشرتابه هيئت   

 فراخوان به مناسبت هشتم مارچ

 هشتم مارچ امسال در شرایط حساس و سرنوشت ساز بر افغانستان و به خصوص زنان کشور فرا میرسد که : - مذاکرات صلح در اجندای روز قرار دارد، - داعش (گروهی که با همه اصول و موازین زنده گی متمدن و از جمله حقوق زنان سرسختانه و با تمام قساوت دشمنی میورزد) در صدد پیدا کردن جای پا در افغانستان است، - سهیم ساختن زنان در کابینه ی حکومت وحدت ملی و ارتقای نقش آنها در سایر مقامات دولتی چنان که رهبران حکومت وحدت ملی وعده داده بودند، ‌هنوز تحقق نیافته است، - متاسفانه به رغم انفاذ قانون منع خشونت علیه زنان،‌ به علت عدم تطبیق آن و عوامل دیگر،‌ خشونت در برابر زنان قوس صعودی را می پیماید. شکی وجود ندارد که مردم افغانستان و به خصوص زنان خواهان صلح و امنیت میباشند و اما زنان افغانستان میتوانند فقط زمانی از موضع دولت در مذاکرات صلح فعالانه پشتیبانی نمایند که این موضع در مطابقت با منافع و مصالح علیای افغانستان بوده و تداوم، توسعه و تعمیق روند دیموکراسی و بهروزی مردم افغانستان، منجمله زنان را تضمین کند. سهیم ساختن زنان نه فقط به حیث مشوره دهنده، بل به حیث اعضای فعال در روند صلح ،‌ دادن سهم مناسب به زنان در کابینه ی حکومت وحدت ملی،‌ تقرر یک زن به حیث عضو ستره محکمه و ارتقای سهم زنان در سایر مقامات دولتی نشانه های روشن وفاداری رهبران حکومت وحدت ملی، ‌به تعهدات شان در برابر زنان خواهد بود. از نظر ما رفع خشونت علیه زنان،‌ نیازمند طرح و تطبیق یک برنامۀ ملی مؤثر و همه جانبه است. این برنامه ی ملی باید به اشتراک نهاد های مدافع حقوق زنان، سایر نهادهای جامعۀ مدنی،‌ مراجع ذیربط دولتی و ‌کارشناسان عرصه های مربوطه تهیه گردد و پس از مباحثات علنی در یک مجمع معتبر ملی به تصویب برسد. به باور ما،‌ کلید اساسی حل مسأله ی زنان افغانستان تفاهم، همبسته گی و تشریک مساعی بین مدافعان حقوق زن، فعالان و نهادهای زنان میباشد که‌ با طرح خواسته های بر حق زنان در یک صف واحد برای تحقق آن مبارزه نمایند. رفع تبعیض آشکار و پنهان جنسیتی، پنداشت انسان دست دوم در مورد زن و انواع خشونت ها و تثبیت موقف زنان به حیث افراد متساوی الحقوق جامعه زمانی جنبه ی عملی را خواهند یافت که زنان و مدافعان حقوق زن به یک نیروی مؤثر و غیر قابل انصراف مبدل گردند. بیایید هشتم مارچ امسال را با شعار گسترش و تعمیق بیشتر تفاهم و همبسته گی‌ میان نهاد های زنان و مدافع حقوق زنان تجلیل نماییم. 

امضا کننده گان : کانون هماهنگی زنان همایش اروپایی زنان کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان خبر گزاری زنان افغانستان کانون فرهنگی آسمایی انجمن مدد رسانی افغانی انجمن وحدت ملی و ترقی افغانستان انجمن کومک به زنان افغانستان " كانون فرهنگي افغانهاي شهر شتراسبورگ" جنبش پیام اوران صلح مردم افغانستان انجمن کومک به زنان پروان Frauenhilfe Afghanistan .e.V Schutz und Bildung e.V انجمن فرهنگی « نی» کانون فرهنگ افغانهای اتریش انجمن همبسته گی با مهاجران افغان در اروپا * ناب – نیروگاه اندیشه یی برابری و رفع تبعیض جنسیتی بانو ناشر انديشه های زنان افغانستان آسمایی پورتال افغان جرمن آنلاین گفتمان دموکراسی برای افغانستان آوای زنان افغانستان وبسایت جام غور برگه تابش جدید (نوی وړانګه) ویبسایت نعیمی ویبسایت هود ماهنامه نی ( فنلند )      04.03.2015   

 آموزه ها و اندوخته هایی از هشتم مارچ

بی نیاز از اثبات است که قشر زن از بدو پیدایش خویش تا اکنون در اکثر نقاط جهان با ظلم ها و اشکال گوناگون ستم هایی که بالای آن تحمیل گردیده است دست و پنجه نرم کرده و برای رهایی از ستم سالاری و دستیابی به حقوق خویش مبارزه میکند. در درازنای تاریخ دهها، صدها و هزاران زن قهرمان نامدار و گمنام کشور ما در راه آزادی و رهایی زنان از ستم قرون حماسه آفریده اند که تفصیل و ذکر نام آنها درین نگارهء مختصر نمی گنجد.

این یک وا قعیت است که هشتم مارچ بمثابه روز فرخنده و تاریخی بوده و تجلیل از آن یاد آور روزهای مبارزه و قربانی دهها و صدها زن بخاطر آزادی و رهایی از اسارت میباشد، هشتم مارچ روز پیکار زنان علیه ستم سرمایه، بی حقوقی و بیعدالتی، روز عقد پیمان مشترک زنان بخاطر کسب حقوق، روز ندای برابری حقوق زنان با مردان، روز مبارزه بخاطر مزد مساوی در برابر کار مساوی، روز شناسایی هویت و شخصیت زنان، همچنان هشتم مارچ یعنی ندای صلح و آزادی و پیروزی بر جنگ و انواع ستم و خشونت علیه زنان و بالاخره هشتم مارچ درس های عظیم جنبش و مبارزه برای آزادی و بدست آوردن حقوق زنان.بدون شک این روز فرخنده و تاریخی هم از نظر قدامت و هم بدلیل مرحله آغازین جنبش زنان، بیانگر ارزشها و افتخارات عظیم در تاریخ مبارزات زنان محسوب میگردد.

یقینا در آستانهء این روز خجسته عدهء زیادی از قلم بدستان آزاده عمدتا مردها پیرامون هشتم مارچ که بنام روز بین المللی زنان یاد میشود مقالات ارزشمند، مضامین پرمحتوا و اشعار زیبای شان نگارهء کاغذ گردیده و صفحات سایت ها مزین به آن. و این روز فرخنده را زنان و مردان با برپایی مجالس، محافل و میتنگ ها به تجلیل میگیرند.

و در پای مراسم با صدور قطعنامه ها، اعلامیه ها، و ابراز تعهدات و تجدید پیمان بخاطر ادامهء مبارزهء دستجمعی و مشترک تا رهایی کامل زنان از اسارت قرون وظایف جدید را در مقابل خود قرار داده و به اجرای آن متعهد میشوند.

تا اینجا یک آغاز خوب آنهم در آستانهء هشتم مارچ. برای تجلیل و برپایی، برای قدر دانی و تقدیر از قشر رنجدیدهء زن، و بالاخره برای ابراز همبستگی و اظهار همدردی با زنان بخاطر رهایی آنها از رنجهای بیکران و تاریخیء شان. اما طوری که دیده میشود پس از چند روزی، نوشت و خوان ها، تعهدات و رسالت ها، و درسهای عظیم هشتم مارچ اکثرا به باد فراموشی سپرده و به طاق نسیان گذاشته میشود. گویا که وظایف همه و همه ختم شده پنداشته میشود. پس سوال اینجاست که آیا درسها و ارزشهای تاریخی هشتم مارچ فقط منحصر بیک است که آنهم بصورت تکراری و در روز نشانی شدهء تاریخ در هرسال یکبار برپا میشود. پس از آن منتظر فرارسی سال دیگر همانند اعیاد و روز های نو روز.

 در حالیکه ظلمها و ستمگری هایی را که به این قشر ستمکش و محروم روا داشته اند و در طول تاریخ بالای زنان تحمیل گردیده است همچنان با خشونت بی پایان ادامه دارد و این زن است که علاوه بر محرومیت ها از حقوق حقهء شان و کمترین دسترسی به شرایط ابتدایی زندگی متئاسفانه دستخوش حوادث جانکاه گردیده که در اثر آن گاهی کشته میشود و گاهی مجبور به خود کشی.

پس نتایج جنبش زن، آموزه ها و اندوخته های آن چیست ؟

درسهای آزادی خواهانهء هشتم مارچ بکجا رسیده است؟

سهم دستجمعی و مشترک زنان در مبارزه بخاطر آرمانهای والای زنان کشور چگونه ایفا میشود؟ آیا همه زنان، نیمی از زنان و یا فقط چند تا فرهیخته زن متعهد و مسئول؟

کار پر ثمر قلم ها، سایت ها و محافل در رابطه به مبارزات حق خواهانهء زنان به چه منوال است؟

تامین و تداوم خدمات فرهنگی در میان زنان چگونه صورت میپذیرد؟

ایجاد روابط زنان مهاجر افغانستان در خارج، با زنان رنجدیدهء داخل کشور چه گونه تامین میگردد.

پشتیبانی و همکاری جنبش زنان افغانستان در اروپا از زنان رنجدیدهء کشور به چه شکل ادامه دارد؟

مسئله آموزش کلتور و فرهنگ وطنی و بخصوص موضوع زبان مادری در میان کودکان فامیل های مهاجر چگونه راه حل خود را پیدا میکند.

مسئله تبلیغات در میان دختران جوان بخاطر جلب و جذب این نسل بالنده در صفوف سازمان یا شورای زنان چقدر اثرمند است؟  در طول دهها سال یعنی نزدیک به بیست سال فعالیت های برونمرزی شورا های زنان چند تا دختر جوان در صفوف شورای شان تنظیم و تشکل یافته استآیا دختران جوان یعنی فرزندان رفقای حزبی، روشنفکر و رسالتمند همه در صفوف سازمان های زنان متشکل گردیده اند ؟

میزان کمک های مالی و اقتصادی شورای زنان افغانستان مقیم اروپا به زنان فقیر و مستمند داخل کشور بکدام اندازه رشد یافته است.

همصدایی زنان رنجدیده ء کشور با جنبش های سرآسری زنان جهان در چه سطح قرار دارد ؟

صدا و ندای زنان کشور ما تا چه حد تو جه جامعهء جهانی یا نهاد های بین المللی را به خود جلب کرده است؟

البته این وظایفی است که بشکل سوالگونه مطرح گردیده و در تمام سال به اجرای آن مکلف خواهیم بود.

بدون شک هستند فرهیخته زنان اندیشمند، دانا و متعهد که رسالت داد خواهانهء شان را هم بصورت دسته جمعی و هم بصورت فردی در برابر تاریخ و مردم خویش بشکل هدفمندانه و دلسوزانه انجام میدهند که پاسخ مثبتی بر سوالات ارایه شدهء فوق میباشد. که بعضا در گزارشات شورای زنان واضح گردیده و در مجله ها و سایت ها نیز به نشر میرسد که قابل افتخار است.

ولی بیایید با یک دید گاه وسیعتر و برخورد جدی تر باید به این مسئله نگاه کرد که آیا تمام فعالیتهای انجام شده در شورا های ما که نیمی بیشتر این فعالیت ها با همکاری مستقیم مردان که همکاری و مواظبت ایشان قابل قدر و ستایش است  صورت میگیرد پاسخگوی نیاز مندی زمان ما در امر مبارزه بخاطر رهایی زن از زنجیره های پیچیدهء تاریخ است؟ که نه

پس چرا همه تلاش ها و تپش ها، تجلیل ها و تعهد ها فقط در آستانهء هشتم مارچ و پس از آن این گونه فعالیتها همانند ایام عید و نوروز تا سال دیگر یا الله و یا نصیب به حاشیه میرود.

پس بیایید دوستانه و دلسوزانه برای دریافت پاسخ عملی برای این سوالها و صدها سوال تاریخیء دیگر وضعیت زن در افغانستان را بیشتر از پیش مورد مطالعه و ارزیابی قرار داده و راههای عملی رهایی زنان را در مبارزهء قانونمند و هدفمند، منظم و متشکل، یکپارچه و پیگیر جستجو کنیم. و تا رسیدن زنان به آزادی عام و تام و تامین کامل حقوق زنان رنجدیدهء، پرچم مبارزه را برافراشته نگهداشته و تا پای جان به مبارزه دستجمعی و مشترک بدور سازمان پرافتخار زنان و شوراهای سرتاسری آن مبارزهء هدفمند دادخواهانهء را ادامه دهیم تا صلح بر جنگ، صمیمیت بر خشونت، عدالت بر شرارت پیروز گردد.درین صورت ما خواهیم توانست از هشتم مارچ بطور شایسته تجلیل بعمل آوریم.

در حالیکه هشتم مارچ را به پیشگاه فرهیخته زنان مبارز، آگاه و پیشرو در راس آن مادر معنوی مردم شریف و آزادهء افغانستان و بنیانگذار سازمان دموکراتیک زنان افغانستان، دکتورس اناهیتا راتب زاد، مادر گرامی محترمه محبوبه کارمل و بانوی فرهیخته جمیله جان ناهید و سایر زنان مبارز و روشنگر، ترقی خواه و عدالت گستر تبریک و تهنیت گفته و برای زنان رنجدیده ء کشور ما آرامی، سعادت و موفقیت آرزو میکنم..                                                                        نادیه کوچی

پیام تبریکی الحاج اختر محمد صافی رئیس اتحادیه سراسری افغانهای مقیم روسیه به مناسبت هشت مارچ

زن (مادر) بمثابه نمادی از اجتماعیت ، انس ، محبت و ظرافت که سرا

پای وجودش جز شور و رقت و عواطف ملکوتی نیست مضاف بر اینکه بانی و حامی شیرازه خانواده گی و اساس گزار زنده گی اجتماعیست نمی توان بدون مشارکتش در امور سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی امروزه به تعالی و رفاه اجتماعی رسید.

هشتم مارچ این روز پر میمنت را به تمام زنان با شهامت و متدین افغان تبریک و تهنیت گفته آرزو مندم ضمن گسترش فعالیت های مدنی خویش که امروز روال معمول و غیر قابل انکار است در تربیت اطفال ، تحکیم اخلاق دینی و فرهنگ افغانی و حفظ شیرازه خانواده گی در دیار مهاجرت سر آمد روزگار باشند .

الحاج اختر محمد صافی

رئیس اتحادیه سراسری افغانهای مقیم روسیه

و رئیس اتحادیه بین المللی مهاجرین افغان

برگزاری از روز جهانی زن توسط افغانهای مقیم فدراسیون روسیه 

 بانوای موسیقی و هوای وطن

اتحادیه سراسری افغانهای مقیم روسیه بتاریخ 8 مارچ 2013 با تدویر محفل رنگین و پر شوری که نوای موسیقی دلنشین افغانی از آغاز تا انجام آنرا گرمی ویژه یی بخشیده بود در تالار "فدراتسیه میر سگلاسی" از روز جهانی زن تجلیل و بزرگداشت بعمل آورد محفل مذکور که علاوه از مهمانان خارجی بیشتر از سه صد نفر زن و کودک فامیل های افغان در آن حضور یافته بودند توسط بانوان معزز جامعه افغانی هر یک محترمه مهوش پویه گر و محترمه مینا نادری با خوانش و دیکلمه پارچه های منثور و منظوم به زبان های ملی کشور هنر مندانه گرداننده گی میشد

در آغاز محترمه داکتر راضیه هوتکی عضو هئیت رئیسه و مسول شعبه زنان اتحادیه سراسری افغانها و رئیس شورای زنان افغان مقیم روسیه در رابطه به موقف و جایگاه اجتماعی زن در جوامع بشری ، چگونگی فعالیت های اجتماعی و سیاسی زنان افغان و همچنان پیوند مبارزات زنان با هشتم مارچ مختصراً صحبت نموده و از زنان افغان مقیم روسیه درخواست تا در سازماندهی و پیشبرد جهات مختلف زنده گی اجتماعی و مدنی خویش فعالانه سهیم گردند

متعاقباً هنر مندان خوش آواز و مستعد افغان هر یک محترم نور نصیب و محترم ذکی قیس در حالیکه در نواختن تبله با زیبائی خاصی توسط محترم نذیر ایوب همراهی میشدند با اجرای ترانه ها و اهنگ های شاد ، دلپسند و پرشور جشنی و وطنی محفل را آرایش و جوشش هنری بخشیده و زنان اشتراک کننده در یک فضای ویژه ، استثنائی و کاملاً زنانه توام با احساس آزادی و فارغ از قید و بند حضور مردانه به رقص ، پایکوبی و شادمانی پرداخته و از حضور یکدیگر با ظرافت و صمیمت خاصه زنان آزادانه لذت بردند

درست زمانیکه برنامه های موسیقی به پایان خود نزدیک میشد محترم خواجه میراحمد معاون اتحادیه سراسری افغانها برای دقایقی چند در محفل حضور یافته و روز جهانی زن را به همه زنان افغان تبریک و شادباش گفته و ضمن اینکه پیغام تهنیت محترم حاجی اختر محمد صافی رئیس اتحادیه سراسری افغانها را به مشترکین محفل و همه زنان افغان وسیله شدند و دسته گل های که به عنوان تحفه از جانب رهبری اتحادیه تهیه گردیده بود به محترمه داکتر راضیه هوتکی مسول شعبه زنان اتحادیه ، محترمه مینا نادری و محترمه مهوش پویه گر گرداننده گان محفل و همچنان برای دو تن از مهمانان خارجی هر یک خانم لادا و خانم ایکا ترینه که زبان فارسی را نیک دانسته و با افغانها روابط نزدیک اجتماعی وکاری داشته و دارند اهدا گردید

قابل یادآوریست که مجله "نادیه انجمن" ارگان نشراتی شورای زنان افغان در فدراسیون روسیه که بصورت فوق العاده پر محتوا با شکل و دیزاین زیبا و جالب تهیه و به حاضرین محفل توزیع گردید

نا گفته نباید گذاشت که تحایف تهیه شده از جانب نماینده گی های اتحادیه در بازار های شهرمسکو نیز به محترمه داکتر راضیه هوتکی اهدا وبا اظهار امتنان و قدردانی پذیرفته شد . محفل که ساعت 3 بعد از ظهر آغاز یافته بود حوالی ساعت 7 شام با صرف طعام لذیذ افغانی خاتمه یافت.

                                                                                                                                                           گزارشگر رزما صدیقی

نمایش تصاویر به شکل فلم 

روزی برای زنان

در طول تاریخ روزهایی به یادماندنی وجود دارد که به دلیل اهمیت آن پاس داشته می شود. هشتم مارچ یکی از روزهای مهم برای بسیاری از زنان در سراسر جهان بوده و هست به طوری که هرساله برای زنده نگه داشتن و ارج نهادن فعالان جنبش زنان که برای برابری و آزادی تلاش کرده اند و از کسانی که در این راه کوشیده اند، قدردانی می شود

مبارزه علیه ستم و تبعیض به زن همیشه وجود داشته است. طی انقلاب فرانسه، در پاریس زنان طی یک راهپیمایی به طرف کاخ ورسای خواستار آزادی، برابری، برادری و حق رای برای زنان شدند. انتخاب هشت مارچ گرامیداشت خاطره تظاهرات عظیم زنان کارگر نساجی و پارچه بافی نیویارک امریکا برای افزایش دستمزد و پایین آوردن ساعات کار در سال 1857بود که توسط حمله پولیس درهم شکسته شد و شمار زیادی از زنان اعتصابی دستگیر و زندانی و عده قابل توجهی زخمی و کشته شدند. مبارزات زنان کارگر نساجی امریکا اهمیت زیادی در تاریخ مبارزه آزادیخواهانه زنان به طور اخص ومبارزات حق طلبان در سطح جهان به طور اعم پیدا کرد. تظاهرات و اعتراضات زنان کارگر نساجی علیه دستمزد های نابرابر، شرایط بد و غیرقابل تحمل کار و ساعت کار طولانی بود. خواست های آنان عبارت بودند از افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار به 10ساعت در روز، حق تشکیل اتحادیه های کارگری و کسب حق رای. این مبارزات به سرعت همه گیر شد و چهره درخشانی به حق طلبی و آزادیخواهی زنان کارگر بخشید

نابرابری دستمزدهای زنان و مردان کارگر و شرایط فرساینده کاری این زنان موجب شد نخستین تظاهرات گسترده زنان در شهرهای نیویارک و شیکاگو شکل بگیرد. زنان کارگر به خیابان ها ریختند و خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعت کار و بهبود شرایط کاری خود شدند. البته یک دهه پیش از آن، یعنی در دهه 1840، زنان کارگر آلمانی با اعتراض های آرام و برپایی میتینگ هایی، روز 19 مارچ را روز زن نامگذاری کرده بودند. اعتراضات کارگری زنان امریکا در سال های بعد نیز ادامه یافت تا اینکه در هشتم مارچ 1906که زنان کارگر نیویارک و شیکاگو هم چون سال های گذشته دست به تظاهرات آرام زدند با برخورد شدید نیروهای پولیس مواجه شدند. زنان کارگر صنعت نساجی پس از پایان کار خود به مناسبت گرامیداشت روز زن در سالون اجتماعات جمع شده بودند که با حمله نیروهای پولیس تعدادی از آنان کشته و زخمی و تعدادی نیز دستگیر شدند. پس از این حادثه گروه زیادی از زنان کارگر هم از کار اخراج شدند. در سالگرد حمله پولیس نیویارک به زنان کارگر که مصادف با پنجاهمینسال گرامیداشت هشتم مارچ بود تظاهرات وسیعی در نیویارک برپا شد که در آن زنان کارگر بار دیگر نسبت به طولانی بودن ساعت کار، بهره کشی از کودکان و نداشتن حق رای اعتراض کردند. تظاهرات سال 1907هم سرکوب شد ولی این حرکت در سال های بعد نیز ادامه یافت و از مرزهای امریکا هم گذشت و به اروپا رسید و با جنبش های سوسیالیستی آن زمان که عدالت خواهی را ترویج می دادند هم صدا شد. زنان کارگر، روشنفکر و انقلابی بسیاری در این جنبش حضور یافته و بر ضرورت مبارزه با تبعیض جنسی و برقراری برابری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی میان زنان و مردان تاکید می کردند تا نشان دهند مبارزه برای گرفتن حقوق انسانی زنان امری مهم است

در آغاز قرن بیستم - 28 فبروری سال 1909طبق بیانیه حزب سوسیالیست در امریکا روز جهانی زن برگزار شد. یک سال بعد یعنی در سال 1910 کلارا زتکین از زنان مبارز آلمانی در دومین گردهمایی زنان سوسیالیست تحت نام کنگره بین المللی زنان پیشنهاد داد روز هشت مارچ روز جهانی زن نامگذاری شود و قرار شد یک سال در محافل مختلف زنان پیشنهاد زتکین بررسی شده و به تصویب همه گروهای زنان برسد. طی این مدت بحث های زیادی بر سر انتخاب روز جهانی زن صورت گرفت و همه گروه ها به این نتیجه رسیده بودند که باید روزی شاخص که نشان دهنده مبارزات زنان باشد به عنوان روز جهانی زن مشخص شود. قبل از آن نیز زنان سوسیالیست اتریشی روز اول ماه می را به عنوان روز جهانی زن پیشنهاد داده بودند. زنان سوسیالیست آلمان نیز 19 مارچ را که مبارزه انقلابی توده ها در سال1848 علیه حکومت پادشاهی پروس بود پیشنهاد دادند. بعد از انتشار قطعنامه کنگره در مورد تعیین روز جهانی زن انترناسیونال دوم (تشکیلات بین المللی احزاب سوسیالیست و جنبش های کارگری آن دوره) از این تصمیم حمایت کرد. تا اینکه در سال 1913 دبیرخانه بین المللی زنان- یکی از نهادهای انترناسیونال سوسیالیستی دوم- هشتم مارچ را به پاس مبارزه زنان کارگر صنعت نساجی امریکا روز جهانی زن نامگذاری کرد. در همان سال نیز زنان انقلابی در روسیه تزاری و سراسر اروپا مراسم هشتم مارچ را با برپایی تظاهرات و برگزاری میتینگ گرامی داشتند. ایده انتخاب روزی از سال به عنوان «روز زن» نخستین بار در جریان مبارزه زنان نیویارک با شعار «حق رای برای زنان» مطرح شد. دو هزار زن تظاهرکننده در 23 فبروری 1909 پیشنهاد کردند هر سال در روز یکشنبه آخر فبروری یکتظاهرات سراسری در امریکا به مناسبت «روز زن» برگزار شود

یک سال بعد1914اروپا درگیر جنگ جهانی اول شد و جنبش زنان به حاشیه رفت و فضای سیاسی حاکم بر سراسر جهان اجازه برگزاری روز جهانی زن را نداد. در اروپا که مرکز جنگ بود، زنان انقلابی تلاش کردند تظاهرات 8 مارچ 1915و 1916 را تحت شعار مرکزی «علیه جنگامپریالیستی» برگزار کنند. در کشورهای درگیر جنگ طبقات مختلف به موافقان و مخالفان جنگ تقسیم شده بودند و انشعاب در صفوف جنبش زنان مانع از برگزاری سراسری و گسترده «روز جهانی زن» شدیک سال مانده به پایان جنگ یعنی در سال 1917تظاهرات زنان کارگر در پتروگراد علیه گرسنگی، جنگ و رژیم پادشاهی تزار بانگ آغازین انقلاب روسیه بود. کارگران شهر در پشتیبانی از این تظاهرات اعلام اعتصاب عمومی کردند. 8مارچ 1917به یک روز فراموش نشدنی در تاریخ انقلاب روسیه تبدیل شد. سال 1921 «کنفرانس زنان انترناسیونال سوم کمونیستی» در مسکو برگزار شد. در آن کنفرانس روز 8 مارچ به عنوان «روز جهانی زن» به تصویب رسید. کنفرانس، زنان سراسر دنیا را به گسترش مبارزه علیه نظم موجود و تحقق خواسته هایشان فرا خواند. اواسط دهه 1930میلادی کهزمزمه های جنگ دیگری از سوی آلمان و رهبرش آدولف هیتلر به گوش می رسید، برگزاری تظاهرات به مناسبت روز جهانی زن در برخی از کشورهای اروپایی که تحت سلطه فاشیسم بود، غیرقانونی اعلام شد ولی با این وجود در هشتم مارچ 1936 به رغم فشارهای حاکم از سوی دولت وقت آلمان زنان برلین به مناسبت این روز تظاهرات کردند. همزمان در آلمان در اسپانیا نیز 30هزار زن به مناسبت این روز به سرک ها ها رفته و شعار آزادی و صلح سردادند. با شروع جنگ جهانی دوم انقلاب ها و جنبش های رهایی بخش در برخی کشورها شکل گرفت. چین با شمار عظیم زنان و مردانش در زمانی کوتاه گام های بزرگی در جهت رهایی زنان برداشت. در آن سال ها بیشتر دولت ها و تشکیلات مترقی و انقلابی دربرپایی روز جهانی زن می کوشیدند.                                                                                                                                                                                                در همین زمان نیز هرساله مراسم هشتم مارچ در بسیاری از کشورها به صورت علنی یا غیرعلنی گرامی داشته شدبه دلیل بحران اقتصادی که اروپا را دربر گرفته بود، سالانه حدود یک ملیون زن در اروپا مجبور به سقط جنین می شدند. در سال 1931 تنها در آلمان به دلیل آثار منفی سقط جنین غیرقانونی حدود 44هزار زن جان خود را از دست دادند. اما در فاصله دو جنگ جهانی در اثر مبارزه پیگیر زنان حق قانونی سقط جنین و دفاع از حقوق مادران اهمیت زیادی یافت. ولی در اثر حاکمیت نظام فاشیستی برای دفاع و توجه به حقوق زنان زمینه کمی وجود داشت، یا آنکه مبارزه محدودی در این زمینه صورت می گرفت. بعد از جنگ جهانی دوم برای اولین بار در کشور های اروپای شرقی جشن روز زنان در سال1946 به شکل رسمی برگزار شد. البته دولت ها هم به خاطر نشان دادن تمایل به آزادی و حقوق زنان این روز را جشن می گرفتند. در کشورهای اروپای غربی بعد از جنگ هیچ برنامه یی در ارتباط با روز زنان برگزار نمی شد اما بعدها این روزبه عنوان روز مبارزه برای خواست های عمومی زنان و روزخانواده به جشن عمومی زنان تبدیل شد.

در دهه 1960در کشورهای آسیایی، آفریقایی و امریکای لاتین جنبش های رهایی بخش تشکیل یافت. از سوی دیگر در کشورهای سرمایه داری پیشرفته نیز جنبش ها و مبارزات انقلابی و ترقی خواهانه بالاگرفته و جنبش رهایی زن نیز گسترش چشمگیری یافت. در امریکا و اروپا زنان علیه سنن، قیود و قوانین مردسالارانه و احکام اسارت بار به پا خاستند. در جنبش زنان موضوعاتی نظیر حق طلاق، امنیت شغلی، منع آزار جنسی، ضدیت با هرزه نگاری، کاهش ساعات کار روزانه و... مطرح شد. این جنبش موفق شد در برخی از این زمینه ها به موفقیت هایی دست یابد. در تظاهرات هشتم مارچ 1969زنان در پوهنتون برکلی در امریکا گرد آمدند و علیه جنگ ویتنام تظاهرات کردند. در آن دوره نیز جنبش رهایی زنان به درستی از جنبش عمومی انقلابی در اروپا و امریکا جدا نماند و نمی توانست بماند.

بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم و بالاخص از اواخر دهه 1970با توسعه سرمایه داری بخش های بزرگ تری از زنان درگیر کار و تحصیل شده و از خانه ها بیرون آمدند. ولی در عین حال زنان همچنان در جامعه موقعیتی درجه دوم داشته و اسیر نظام مردسالار بودند. این تناقض مساله زنان را جدی تر و فعالان زن را به تلاش هر چه بیشتر در جهت برطرف شدن این مسائل ترغیب می کرد. با وجود اینکه در این سال ها فعالان زن تاکید زیادی روی وضعیت اقتصادی و فشارها و تبعیضی که در محیط کار بر آنان می شد، داشته و کمتر به بافت مردانه و پیچیده جامعه پرداخته می شد، ولی زنان مبارز ازکشورهای مختلف خواست های خود برای رفع تبعیض در خانواده و کار تربیتی زنان را نیز مطرح کرده بودند. سرانجام سازمان ملل متحد در سال 1975هشتم مارچ را به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت و از آن زمان به بعد این روز وجه رسمی تر یافته و مقبولیت آن از سوی نهادهای معتبر بین المللی نیز پذیرفته شد. هشتم مارچ که تا پیش از آن از سوی گروه های چپ گرامی داشته می شد بهروزی برای طرح آرمان های برابری خواهانه زنان فارغ از هر ایدئولوژی سیاسی تبدیل شده و همه گروه های فعال در جنبش زنان آن را به رسمیت شناخته و هرساله بزرگداشت این روز را گرامی می دارند.

در سال های 80 دوباره کشور های اروپای غربی توجه خود را به حقوق زن معطوف داشته و باردیگر مسائلی چون دفاع از حقوق زن، برابری مزد در برابر کار مساوی، رفع تبعیض در خانواده و حمایت ازمادران در دوران حاملگی مطرح شد. یکی از نقاط اوج این اعتراضات سال 1994 بود که حدود یک میلیون زن در سراسر آلمان به خاطر برابری حقوق زنان دست به اعتصاب زدند. امروزه بزرگداشت این روز در تمامی کشورها برای تجلیل از کسانی که این مبارزه را شروع کرده و برای دگرگونی و بهبود وضع زنان تلاش ورزیدند، برگزار می شود.

طی دو قرن گذشته پیشرفت ها برای به رسمیت شناختن و قبول حقوق اولیه و انسانی زنان اندک نبوده است. در اکثر کشورهای جهان حق رای زنان و شرکت آنان در فعالیت های سیاسی و اجتماعی به رسمیت شناخته شده است. با وجود این راهی طولانی برای انجام واقعی این خواست ها در پیش است. زنان هنوز با موارد زیادی در خانواده و اجتماع رو به رو بوده و حتی در محیط کار مورد خشونت قرار می گیرند. برای نیروی کار زنان در مقابل کار مساوی با مردان حتی هنوز هم در کشورهای صنعتی شاهد هستیم که دستمزد زنان از مردان کمتر بوده و درآمد نسبی زنان در همه کشورها بسیار پایین تر از مردان است. بسیاری از زنان در کشورهای در حال توسعه از امکانات آموزشی و بهداشتی به مراتب کمتری برخوردار هستند،سه چهارم بی سوادان در سطح جهان را زنان تشکیل می دهند و اکثر آوارگان و پناهندگان جنگی زنان و کودکان هستند هرچند که 100سال از تاریخ برگزاری اولین روز زن می گذرد.

افغانهای مقیم مسکو از بزرگداشت روز جهانی زن تجلیل به عمل آوردند

 به ابتکار اتحادیه سراسری افغانهای مقیم فدراسیون روسیه از هشتم مارچ روز بین المللی زن برای دومین بار در حیات اجتماعی مهاجرین افغان در مسکو طی محفل شانداری تجلیل بعمل آمد

این محفل که با اشتراک تعداد کثیری از خانم ها  اطفال و خانواده های افغانی در سالون " فدراتسی میر سگلاتسی " شهر مسکو تدویر گردیده بود توسط محترمه مهوش پویه گر  و محترمه حدیثه هاشمی که گردانندگی محفل را عهده دار بودند ساعت دو بعد از ظهر هشتم مارچ 2012 آغاز گردید

در آغاز محفل محترمه داکتر راضیه هوتکی رئیس شورای سراسری زنان ومسوول شعبه زنان اتحادیه سراسری افغانها تشریف آوری مهمانان را خوش آمدید و خیر مقدم گفته،  روز بین المللی زن را به حاضرین محفل و همه زنان افغان تبریک و تهنیت گفتند

خانم راضیه هوتکی ضمن توضیح مختضر چگونگی مسما شدن هشتم مارچ به روز بین المللی زن به حاضرین محفل  پیشنهاد نمودند تا بمنظوررسیده گی و مواظبت بیشتراز خانم  ها ، کودکان و فامیل های افغان یک کمیسیون صحی از جمع زنان افغان تشکیل و همچنان بخاطر رفع پرابلم ها و مشکلات غیر مترقبه تداوی زنان بی بضاعت افغان و رسیده گی به سایر مشکلات خانواده گی افغانها صندوق تعاونی زنان (بنام مادر ) در ترکیب شورای زنان اتحادیه سراسری افغانها ایجاد و از همه زنان افغان خواست تا درانجام این رسالت انسانی و وطنی  سهم و دین افغانی خویش را ادا نمایند

خانم هوتکی با اظهار سپاس و قدر دانی از محترم حاجی اختر محمد صافی رئیس اتحادیه سراسری افغانها مقیم فدراسیون روسیه بخاطر تدارک و سازماندهی این محفل شاندارازایشان خواست تا با صحبت های عالمانه خویش محفل را گرمی و رنگینی بیشتر بخشند

متعاقباً حاجی اختر محمد صافی به نو به خود روز جهانی زن را به حاضرین محفل و همه زنان با شهامت افغان تبریک گفته اضافه نمودند : با وجود اینکه هنوز به امکانات و شرایطی دست نه یافته ایم که خانواده ها  ، اطفال و زنان افغان هر گاهی که خواسته   باشند در محل معینی دور هم جمع شده و علاوه از حفظ و گسترش فرهنگ ، رسوم ، عنعنات و داشته های مثبت کلتوری و افغانی خویش با هم صحبت ها و درد دل های داشته و در غم و شادی یکدیگر پیوسته و متداوم شریک گردند بازهم به لطف و توفیق خداوند بزرگ بعد از تشکیل اتحادیه سراسری افغانها  دردیار مهاجرت و دورازآغوش وطن تغییرات مثبتی در پروسه حیات و زنده گی اجتماعی افغانها رونما گردیده و الحمدُالله  قادر گردیده ایم آهسته آهسته در جهت حفظ و زنده نگهداشتن رسوم عنعنات و فرهنگ اسلامی و وطنی خویش قدم برداریم

محترم رئیس اتحادیه سراسری افغانها به صحبت خویش چنین ادامه دادند : انسانها که عناصر اساسی خلقت محسوب میگردند خداوند بزرگ با بینش خاص و منوط به خودش زن را مکمل مرد و مرد را مکمل زن خلق نموده که بدون یکی از آنها استمرار حیات انسان و جامعه انسانی نا ممکن میباشد. چون وظیفه اصلی و اساسی انسان اطاعت از فرامین الهی  زنده گی با قوانین آخرین کتاب آسمانی  تجربه نمودن عشق به خدا و باز گشت آنان با اصول رستگاری به اصل است امیداواریم که زنان افغان ضمن اجرای امور خانوادگی و ادای سهم بارزی که در استحکام خانواده و تربیه اطفال خویش دارند فرهنگ اسلامی خویش را فراموش نکرده مسوولیت ها و زیبائی های دنیا و محیط ماحول بازدارنده آنان از اجرای وظایف اصلی که خداوند در برابرما قرارداده است نگردد. در اخیر صحبت خویش با استدعا موفقیت های بیشتر وخوشبختی زنان افغان از بارگاه ایزد متعال یک بار دیگرازتشریف آوری فامیل ها و زنان افغان در محفل خودشان اظهارسپاس وامتنان نمود

در ادامه این محفل  آواز خوان مردمی و هنرمند موفق افغانی نورنصیب با اجرای کنسرت وتقدیم آهنگ های شاد محفل را گرم نموده و به تعقیب آن آواز خوانان موفق افغانی هر یک دیانا خیال طلیعه ساعی آواز خوان خورد سال وځارنوال سرور ساعی نیز به نوبه خویش با تقدیم آهنگ های شاد افغانی بر رنگینی محفل بیشتر از پیش افزوده و مورد استقبال گرم اشتراک کنندگان محفل قرار گرفتند

در لابلای پروگرام جالب و دیدنی این محفل پارچه های شعری  زیبایی توسط محترمه

خانم حدیثه هاشمی و محترمه مینا نادری  دیکلمه گردیده و همچنان اوشه لینا  دخترک

 پنج ساله ئی از کشور تاجکستان با اجرای پارچه رقص زیبای تاجکی به محفل گرمی

 بیشتر بخشیده و با کف زدن های ممتد مورد تشویق حاضرین قرار گرفت همچنان گل هایی که از جانب اتحادیه سراسری افغانها تهیه گردیده بود 

به افتخار روز جهانی زن به هنرمندان ، گرداننده گان محفل  و زنان پیشتاز جامعه افغانی توسط معاون اتحادیه سراسری افغانها اهداگردیده و محفل با قرائت اختامیه زیبا و دیکلمه ابیات آهنگینی ازرهی معیری"  توسط محترمه خانم مهوش پویه گربا صرف طعامافغانی ساعت 30: 7 شام به پایان رسید

نمایش تصاویر به شکل فلم 

 هشتم مارچ، خاطره ماندگار تاریخ مبارزات جهاني زنان

بمناسبت يكصدو پنجاه و ششمين سالروز ياد بود قربانيان هشتم مارچ

زنان در طول تاریخ، تحت فشار و استثمار بوده اند. يك و نيم قرن قبل شرایط کار برای زنان خیلی دشوار بود. زن ها در یک روز 14 ساعت کار می کردند. زنان بار دار از کار رانده می شدند، حقوق و معاشات آن ها نسبت به مردان و حقوق زنان ضعیف الجثه و مهاجر نسبت به سایر زنان کمتر بود. زنان نسبت به مردان زودتر به تقاعد سوق می شدند، حق مرخصی نداشتند .

کاهش ساعات کار روزانه، تأمین حقوق تقاعد، اجرای رخصتی های سالانه، بیمه صحی، شرایط مناسب کار، مزد متناسب با کار، شعارهای آن وقت بود كه در صدر اهداف جنبش زنان قرار داشت. اعتصابات و مظاهرات زنان طی قرن نزده، در مفهوم هشتم مارچ به حیث روز جهانی زن تبلور يافت و باعث تغيير وضعيت زنان گرديد.

مفکورۀ انتخاب روز زن، نخستین بار در سال1857 م، در جریان مبارزات زنان با شعار" حق رأی برای زنان" مطرح شد. کارگر زنان فابریکه های نساجي و البسه به خیابانهاي شهر نیویارک ریختند و خواهان افزایش معاش، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط کار شدند. تظاهرات مذكور با حملۀ وحشيانۀ پولیس سركوب شد. عده يی از زنان تظاهر كننده زخمی و دستگیر شدند.

ماری ان شد، اولین زن روزنامه نگاری بود که سال 1858 در تورنتوی کانادا سازمان (جامعه علیه برده گی) را ایجادکرد. زنان کانادا در سال1880 با اعتصابات خویش فابریکه های بافندگی ایالت کوبک را به خاطر ساعات کار طولانی بستند. حركت هاي اعتراضی هر سال طور علني و مخفی در کارخانه های مختلف ادامه پیدا کرد.

بعد از سال1907 م، مبارزه زنان در راستای تأمین حقوق سیاسی و اجتماعی آنها مسیر یافت. اعتصابات كارخانه هاي نساجي آمریكا از فابریکه کتان بافی نیویارک درهشتم مارچ سال1908 میلادی، مجدداً با خواست ده ساعت كار روزانه آغاز شد. پوليس باز هم تظاهرات را سركوب كرد و مظاهره چيان را دستگیر نمود. مالک و نگهبانان فابریکه، کارگران را به خاطر جلوگیری از همبستگی اعضای اتحادیه های صنفی کارگران سایر فابریکات محاصره نمودند. فابریکه بنا برعلل نا معلوم آتش گرفت و حریق و تخریب شد. یک عده کارگران اناث موفق به فرار شدند و 129 تن آن ها درآتش سوختند كه اين فاجعۀ خونين، دلیل انتخاب هشتم مارچ بحيث روز جهاني زنان شد. هشتم مارچ؛ روز یاد بود و گراميداشت همان 129 کارگر زن و قربانیان انقلاب سال 1848 برلین و خاطره کمون پاریس نيز است كه در ماه مارچ اتفاق افتاده بود.

سال1980م، حزب سوسیالیست آمریكا جهت كمپاین حق رأی زنان در انتخابات به تشكیل كمیته ملی زنان اقدام كرد و در مارچ همان سال زنان بافنده با خواست ممنوع كردن كار كودكان وكسب حق رأی زنان درنیویارك تظاهرات كردند. سال1909 میلادی بيش از 20000 بافنده اناث در شهر" منتهن " به اعتصاب پرداختند. مالکان فابریکه ها با وجود زندانی ساختن هزاران تن از کارگران اناث، بعد از اعتصاب دو ماهه مجبور گردیدند تا دربرابر مطالبات آن ها، عقب نشینی نمایند.

در سال 1910، دومین کنفرانس کارگران اناث به رهبری خانم کلارازتگین آلمانی درکوپنهاگن دایر شد و به مسأله تعیین" روز همبستگی زنان" پرداخت. در این کنفرانس صد زن از هفده کشور شرکت نموده بودند. کلارازتگین در رابطه حقوق، فقر و استثمار زنان، صحبت نمود. در 19 مارچ 1911 برای اولین بار، از روز بین المللی زن در دنمارک، آلمان، اطریش، سویس و ایالات متحده امریکا تجلیل به عمل آمد كه در آن میلیون ها زن شرکت ورزیدند. به ادامۀ آن در سال 1912 یک هزار زن کارگر در کارخانه های شهر تورنتو نیز به اعتصاب متوسل شدند. اعتصاب گسترش پیدا کرد و به شهرهاي مونتریال و کین گنزینتون نیز رسيد.

تاریخ قرن 19، شاهد ظهور جنبش های کارگری زنان در امریکا و نضج گیری آن در اروپاست. اعتصابات و مظاهرات زنان جاده ها را به لرزه می انداخت. سرود (نان و انگور) در فضاي خیابانها، طنین می افگند. سرود مذکور که در جنبش زنان معروف است، توسط جمیز اوپنهایم در سال 1912 با الهام از یک شعار روی پلاکارد اعتصاب در کارخانه چوب بٌری لورنس ماساچوست امریکا ساخته شد. در پلاکارد مذکور نوشته بود: ما نان و انگور می خواهیم. همان طوری که خوشه گندم سمبول تأمین اقتصادی است، خوشه رز یا انگور نیز سمبول زنده گی بهتر است.

زنان بریتش کلمبیا در سال 1913 اولین اتحادیه کارگری را اساس گذاری نمودند که تا سال 1951 یک چهارم تمام شاغلین کانادا در آن عضویت یافتند و تا سال 1996 رقم 70 فیصد در مشاغل مانند معلمی، نرسنگ، کارگر دفتر و خدمات؛ مصروف کار شدند. جنبش دفاع از حقوق زنان پيوسته از تفاوت معاشات مردان و زنان کانادا اعتراض ميكرد.

در بین سال های 1913-1914م، در آستانه جنگ جهانی اول، زنان روسیه و کشورهای اروپایی، دست به راه پیمایی ها زدند تا از یک طرف اعتراض خود را علیه جنگ نشان دهند و از طرف دیگر همبستگی خود را با زنان جهان اعلام نمایند. زنان مبارز روسیه برای اولین بار روز زن را در هشت مارچ 1913 جشن گرفتند و مجله «زن کارگر» را منتشر نمودند. در سال 1915 و همزمان با شروع جنگ جهانی اول، زنان تلاش کردند که هشتم مارچ بحيث روز

« تظاهرات زنان بر ضد جنگ” شناخته شود و تظاهرات به سطح بین المللی صورت گیرد، اما این تظاهرات صرف در ناروی برگزار شد.

زنان شهرهای سن پترزبورگ و مسکو در آخرین یکشنبه فبروری سال1916 در جریان جنگ اول جهانی با نظرداشت مرگ دو میلیون سرباز روسیه در جنگ، با شعار نان و صلح به خیابان ها ريختند و دست به اعتصاب زدند. به دنبال آن، اعتصابات کارگری زنان در سایر کشور های اروپایی صورت گرفت که در نتیجه، برخی حکومت ها وادار به قبول حق رأی برای زنان شدند. در سال 1919، برای اولین بار در میثاق جامعه ملل تساوی بین زن و مرد مطرح شد. هشتم مارچ از سال1921 به عنوان روز بین المللی زن تثبیت گردید. در 30 سپتامبر سال 1921 ، قرار داد بین المللی،« الغای خرید و فروش زنان و کودکان” به تصویب رسید .

دنيا از اواسط دهه 1930، یک بار دیگر به سوی جنگ جهانی جدید روان شد. سال1946م، بعد از ختم جنگ جهانی دوم از روز بین المللی زن در اروپای شرقي تجلیل بعمل آمد؛ اما در کشور های اروپای غربی، هنوز بزرگداشت از اين روز مطرح نبود. هشتم مارچ، بعد از گذشت چهل سال، قربانی صلح گردید. صرف از خانواده و مقام مادر تقدیر ميشد. تظاهرات« روز جهانی زن» در کشور های که تحت سلطه فاشیسم بودند، غیر قانونی اعلام شد. ولي با وجود آن زنان در برلین تظاهرات کردند. در همان روز، مادرید اسپانیا نیز شاهد تظاهرات هشتم مارچ بود.30 هزار زن کارگر، شعار " آزادی و صلح" سر دادند. انقلابات و جنبش های رهایی بخش در چند کشور اوج گرفت. چین در زمان کوتاه گام های بزرگی در جهت رهایی زنان برداشت.

در ده دسامبر 1948« اعلامیه جهانی حقوق بشر” به وسیله مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید. در اعلامیه مذکور بر اصل برابری افراد بشر تأکید شد. به موجب ماده یک این اعلامیه، افراد از نظر حقوق و آزادیها، بدون در نظر گرفتن جنسیت، برابر اند.

در سال 1949، پیشنویس« حقوق سیاسی زنان» توسط کمیسیون حقوق بشر ملل متحد به مجمع عمومی سازمان ملل متحد پيشكش گرديد. اين كنوانسيون در بیست دسامبر 1952 تصویب شد و از سوی مجمع عمومی برای امضای دولت ها آماده گرديد. اين کنوانسیون از هفت جنوری 1954 لازم الاجرا شد. در این کنوانسیون حق انتخاب کردن، انتخاب شدن و تصدی مشاغل برای زنان بدون تبعیض در نظرگرفته شد. سال 1957«کنوانسیون تابعیت زنان متأهل” در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید.

بزرگداشت از هشتم مارچ، تا سال 1960 در شهرهاي چین، آلمان و هسپانیا و از سال1967 در ایالات متحده آمریکا نيز مروج شد.

زنان مبارز امریکا در 8 مارچ 1969 در دانشگاه بر کلی دورهم آمدند و علیه جنگ تجاوز کارانه یانکی های امریکايي در ویتنام دست به تظاهرات زدند. در امریکای شمالی روز جهانی زن از اواخر سال های 60 قرن20 طرف توجه قرار گرفت و به تجلیل از هشتم مارچ پرداخته شد. برگزاری محافل گرامیداشت روز زن در کانادا به سال های 1970 بر می گردد. از اواخر دهه 1970، با توسعه سرمایه داری در کشورهای عقب مانده، انقلابات و جنبش های رهایی بخش در چند کشور اوج گرفت. درامریکا و اروپا، زنان علیه سنن، قیود و قوانین مرد سالارانه به پا خاستند. در جنبش زنان موضوعاتی نظیر حق طلاق، تأمین شغل، منع آزار جنسی، ضدیت با هرزه نگاری، کاهش ساعات کار روزانه و غیره مطرح شد. تعداد زیادی از زنان مصروف کار و تحصیل شدند.

مجمع عمومی سازمان ملل متحد، سال 1975 را بحیث سال بین المللی زنان اعلام کرد و هشتم مارچ را بعد از یک قرن و اندی بیشتر مبارزات نستوه زنان به حیث «روز جهانی زن» به رسمیت شناخت. اين روز در اروپای غربی مثل سالهای 80 قرن گذشته مجدداً اهمیت کسب نمود و زن ها از این روز عليه تبعیض نيز استفاده كردند. رفته، رفته، هشتم مارچ از یک روز مبارزه برای تحقق منافع زن ها، به یک جشن عمومی، مبدل گرديد.

در سال 1977 قطعنامه یی در سازمان ملل تصویب شد که از تمام کشورهای جهان دعوت شد تا یک روز را به مناسبت حقوق زنان و صلح جهانی جشن بگیرند. دیگر جنبش هشتم مارچ محدود به چند شعار اتحادیه های صنفی وکارگری زنان باقی نمانده، ویژه گیهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بیشترکسب نموده، مطالبات آن در کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان(مصوب 18 دسمبر سال1979 مجمع عمومی سازمان ملل متحد) همه جانبه مطرح و فورمولبندی شد، در حقيقت، راه برای کسب حقوق زنان، مداخله متشکل و متحد آنها در سطح جهانی باز گرديد. اين سند داراي 30 ماده است كه طي آن موارد تبعيض عليه زنان تعريف و دولت‌هاي عضو ملزم گرديده تا دستورالعملي براي رفع تبعيض عليه زنان تنظيم كنند.

تاكنون 166 دولت از طــريق تصويب در مراجع ذيصلاح قانوني خود به عضويت كنوانسيون در آمده‌اند. دولت هاي ايالات متحــده آمريكا و سائــوتامـه در پرنسيب آنـرا امضاء كــرده و هنوز تصويب نكرده ‌اند. واتيكان هنوز به كنوانسيون ملحق نشده است. از ميان 166 كشور عضو كنوانسيون حدود 80 كشور با استفاده از حق شرط به عضويت كنوانسيون درآمده‌اند.. از ميان كشورهاي اسلامي عضو كنوانسيون نيز حدود 20 كشور با استفاده از حق شرط به عضويت آن درآمده‌اند.

از مجموع 56 كشور اسلامي (عضو سازمان كنفرانس اسلامي) حدود 42 كشور به اين كنوانسيون پيوسته‌اند كه عبارت اند از: عراق، عربستان سعودي، كويت، اردن، لبنان، يمن، تركيه، پاكستان، بنگلادش، ملداويا، ماليزيا، سنگال، الجزاير، تونس، مراكش، ليبيا، مصر، آذربايجان، ازبكستان، تاجيكستان، تركمنستان، قرغزستان، قزاقستان، آلبانيا، اندونزيا، يوگاندا، بنين، بوركينافاسو، تانزانيا، جيبوتي، سيرالئون، كامرون، كومور، گابن، گامبيا، گينه، گينه بيسائو، مالي، موريتانيا، موزامبيك، نيجر، نيجريه. دولت افغانستان، به تاريخ (5 مارچ 2003) كنوانسيون را تنها امضاء كرده است. كشورهاي اسلامي كه تاكنون به كنوانسيون نپيوسته‌اند، عبارتند از: سودان، سوريه، جمهوري اسلامي ايران، الجزاير، قطر، بحرين، موريتانيا، امارات متحده عربي، سوماليا، عمان، چاد، بورتني دارالسلام، توگو و فلسطين

کنفرانس های چهارگانه جهانی زنان

اولین کنفرانس جهانی زنان16 جون– 2 جولای در مکسیکو تحت شعار تساوی، انکشاف و صلح دایر شد. ملل متحد در کنفرانس مذکور، (1976 – 1985) دهه زنان اعلام کرد. دومین کنفرانس جهانی در مورد زنان 14 – 29 جولای 1980 م در شهر کوپنهاگن دنمارک، تحت شعار صحت، تعلیم و تربیه و کار برای زنان دایر شد. سومین کنفرانس جهانی در مورد زنان 15 – 26 جولای سال( 1985 ) در نایروبی کینیا دایر شد. چهارمین کنفرانس جهانی در مورد زنان از 14 تا 15 سپتامبر 1995 در پيكن چين دایر شد که در نتیجه آن اعلامیه جنبش پیکن در عمل به تصویب رسید. به ادامه آن کنفرانس های پیکن + 5 در سال 2000 و پیکن 10+ در سال 2005 دایر شد و جنبش تاریخی هشتم مارچ را بانظرداشت تغییرات جهانی جامعه بشری محتوای جدید بخشید. 

جنبش هشتم مارچ از پیوستن سیل زنان زحمتکش درکار خانه های صنعتی تشکیل و با شعارهای عدالت اقتصادی، استحکام یافت. مبارزات این روز اگر چه با بی رحمی ها کوبیده شد، ولی با پایداری طي 156 سالي كه از آن ميگذرد، جان گرفت و جهانی شد. این شعار ها و اهداف جنبش هشتم مارچ با گذشت عصر و زمان تغییر نمود. حالا در برابر نهضت زنان وظایف جدیدی مثل مخالفت با جنگ و دهشت افگنی قرار دارد.

 کلارا  زتکین بنیان گذار هشت مارچ

کلار ازتکین در سال 1857 میلادی در شهر زاکسن آلمان به دنیا آمد. در دوره اعمال "قانون ضد سوسیالیستی" در سالهای 1878-1890، در کشورهای اطریش و سویس به شغل معلمی اشتغال داشت. پس از الغای این قانون در سال 1891 دوباره به آلمان برگشت

او نقش اساسی در سازمان دادن زنان در اتحادیه‌های کارگری آلمان داشت. خود کلارا مدت 25 سال عضو اتحادیه کارگران صحافی اشتوتگارد بود و در اتحادیه کارگران خیاط هم فعالیت داشت و نیز به عنوان نماینده آنان در دومین کنگره جهانی اتحادیه در 1896 در شهر لندن شرکت کرد. نیاز به فعالیت مشترک اتحادیه ای زنان و مردان در عمل و فکر کلارازتکین جای مهمی داشت. او بینش‌هایی را که در مورد رهایی زن در جنبش سوسیال دمکراسی آن زمان وجود داشت تدقیق کرده و بسط داد. از جمله کار و اشتغال زن را به مثابه پیش شرط رهایی وی توصیف کرد و در مخالفت با سوسیالیستها که در آنزمان متهم به داشتن توافق نظر با ارتجاعیون در مورد جلوگیری از کار زنان بودند، طی نطقی در کنگره بین‌المللی کارگران در سال 1880 در پاریس، اعلام نمود که پیشرفت‌های اقتصادی عصر وی کارکردن را برای زنان ضروری ساخته و کار آنان در خدمت تقلیل ساعات کار افراد و افزایش ثروت اجتماعی قرار دارد. او معتقد بود که سوسیالیستها باید این مساله را درک کرده باشند که این کار زن نیست که از طریق رقابت کار مرد دستمزدها را تقلیل میدهد، بلکه استثمار کارگران زن توسط سرمایه‌داران است که ثمره کارشان را تصاحب می‌نمایند. علاوه براین مورد سوسیالیستها باید بدانند که وابستگی و یا استقلال اقتصادی اساس بردگی و یا آزادی زن است... همانگونه که کار مرد در انقیاد سرمایه داران است، زن نیز اسیر مرد است. و تا زمانی که از حیث اقتصادی وابسته است، همواره در انقیاد باقی خواهد ماند. "حق کار شرط جدایی ناپذیر استقلال اقتصادی است"

با وجود این که تا سا ل 1908 در بخش اعظم کشور آلمان ورود زنان به احزاب سیاسی رسما توسط قانون ممنوع شده بود، کلارازتکین و رفقایش با طرح ابتکاراتی و از جمله با ایجاد "کمیسیونهای تبلیغات زنان" و تعیین "سخنگویان زن" در بسیاری مناطق تلاش کردند که این ممنوعیت قانونی را خنثی کنند. آنها نهایتا توانستند در اثر مبارزات خود در سال 1914 هشتاد و سه در صد زنان اعضای اتحادیه‌های کارگری را به حزب سوسیال دمکرات جلب کنند

نفوذ زتکین تنها به مرزهای جنبش سوسیالیستی آلمان محدود نبود. او فعال عرصه بین المللی مبارزه زنان هم بود. در سال 1907 با پیشنهاد او اولین کنفرانس جهانی زنان سوسیالیست در اشتوتگارت با شرکت 59 نماینده زن از 15 کشور مختلف دنیا برگزار گردید. در این مجمع هنگام بحث بر سر مساله حق رای زنان، کلارازتکین و جمعی دیگر از نمایندگان واز جمله الکساندرا کولونتای نماینده زنان سوسیالیست از روسیه، در مقابل پیشنهاد حق رای محدود برای زنان که از جانب جمعی از نمایندگان مطرح شده بود، بر ضرورت پشتیبانی از حق رای کامل و همگانی زنان پافشاری کردند. در دومین اجلاس این کنفرانس که در 1910 در شهر کپنهاک برگزار گردید، مجددا بر خواست حق همگانی زنان تاکید شد. همچنین در این کنفرانس بود که به پیشنهاد کلارازتکین هشتم مارچ به عنوان روز جهانی زن اعلام شد و تصمیم گرفته شد که این روز هرساله جشن گرفته شود

مهمترین مراسم هشت مارچ که به حادثه مهمی در تاریخ روسیه انجامید، تظاهرات اعتراضی زنان زحمتکش روسیه علیه استبداد حکومت تزاری در تاریخ هشتم مارچ 1917 بود. (مطابق تقویم قدیم دوسیه ماه فبروری 1917 است). اعتراض زنان روسیه در هشتم مارچ به سرآغاز انقلاب فبروری 1917 و سقوط تزاریسم در این سرزمین تبدیل شد

خاطره تابناک این مبارز راه نجات انسان ، به ویژه زنان را گرامی میداریم

و بر ادامه راه پر افتخار او تاکید می نماییم 

افغانهای مقیم فدراسیون روسیه از هشتم مارچ تجلیل به عمل آوردند

 برای اولین بار در حیات مهاجرت افغانها در فدراسیون روسیه از هشتم مارچ یا روز همبستگی با زنان جهان طی محفل شانداری تجلیل بعمل آمد.

درمحفلیکه بدین مناسبت از جانب شورای زنان افغان اتحادیۀ سراسری افغانهای مقیم فدراسیون روسیه بتاریخ ششم مارچ2011 در یکی از سالون های مجلل شهر مسکو دایر گردیده بود به تعداد بیش از 300 تن از زنان و دختران افغان اشتراک ورزیده بودند.

محفل که توسط رزما صدیقی مینا نادری و غوث جانباز گرداننده گی میشد حوالی ساعت 2 بعد از ظهر آغاز گردید. ابتدأ محترمه راضیه هوتکی رئیسه شورای زنان اتحادیه سراسری افغانهای مقیم فدراسیون روسیه صحبت نموده به مسئلۀ زنان و جنبش زنان تماس گرفته و در صحبت اش گفت که : " . . . هشتم مارچ منحیث جنبش عمومی و همگانی ، دفاع از حقوق و آزادی زن و به مفهوم تجدید پیمان ، همه ساله برگزار میگردد. ما زنان افغان با همبستگی و اتحاد در تجلیل ازین روز اعلام میداریم که تا سرنگونی ستم مرد سالاری، زن ستیزی و خشونت، از مبارزه دست نکشیده ، از حقوق و آزادی خویش دفاع خواهیم کرد. . . " سپس میر عبدالله معاون اتحادیه سراسری افغانهای مقیم فدراسیون روسیه طی صحبتی، حضور و اشتراک حاضرین را در محفل خوش آمدید گفته ،ضمناً تبریکی به مناسبت روز بین المللی زن، اظهار داشتند که "با استفاده ازین فرصت زنان افغان باید فعالیت شانرا به خاطر تأمین حقوق انسانی خویش متمرکز ساخته و در تقویت و گسترش نهاد اجتماعی شان یعنی شورای زنان افغان در فدراسیون روسیه بپردازند

صحبت کننده بعدی پروگرام خانم نادیه گانرور نمایندۀ نهاد اجتماعی عرب ها در فدراسیون روسیه و نمایندۀ فدراسیون مهاجرین روسیه ، فرا رسیدن هشتم مارچ را به تمام خانم های افغان تبریک گفته ، وعده همکاری و پیشتیبانی فدارسیون مهاجرین روسیه را به شورای زنان افغان مقیم فدراسیون روسیه ابراز نمود. سپس خانم مارینا کپوستینه مسوول بخش پناهندگان ادارۀ فدرالی مهاجرین روسیه فرا رسیدن هشتم مارچ را به خانم های افغان تبریک گفته ، و حمایت همیشگی ادارۀ مربوط را از مهاجرین افغان و عده دادند

سونی هارتی نمایندۀ نهاد اجتماعی کشور هندوستان ابراز داشت که ". . . افغانستان دروازۀ هندوستان است . و امنیت در افغانستان ، امنیت هندوستان است ".

خورشیده دورانوا مسوول مرکز فرهنگی تاجکستان در مسکو و عضو شورای امور اقوام شاروالی مسکو ضمن تبریکی روز جهانی زن اظهار داشتند که افغانستان و تاجکستان دارای فرهنگ مشترک بوده همانطوریکه کشورهای ما در پهلوی هم قرار دارند ما درکنار مردم ، افغانستان و در پهلوی زنان افغان قرار داریم.

روشن رگیموف مسوول بخش روابط منطقوی کانگرس سراسری آذربایجانی های روسیه ، هشتم مارچ یا روز بین المللی زنان را به خانم های افغان تبریک گفته و اظهار داشت که تجلیل از هشتم مارچ نه تنها روز تجلیل از تعهد جهانی به خاطر اعاده حقوق زنان میباشد، بلکه ارج گزاری به مقام والای زن نیز است.

در بخش بعدی پروگرام خواجه میر احمد معاون اتحادیه سراسری افغانهای مقیم فدراسیون روسیه اظهار داشتند که : "هشتم مارچ روز همبستگی با زنان جهان و روز مبارزه با تبعیض و روز تلاش جهت تأمین برابری واقعی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زنان و مردان را به تمام زنان افغان تبریک گفته، امید دارم زنان خاصتاً زنان افغان با غرور و افتخار تام زندگی نمایند ".

متعاقباً معاون اتحادیۀ سراسری افغان های مقیم فدراسیون روسیه به سه تن از زنان پیشتاز جامعۀ مهاجر افغان در فدراسیون روسیه، هر یک راضیه هوتکی رئیسه شورای زنان افغان ،زحل سرحد خبرنگار رادیو صدای روسیه و مینا نادری یکتن از فارغ التحصیلان ممتاز پوهنتون"دوستی ملل"، تقدیر نامه های اتحادیۀ سراسری افغان های مقیم فدراسیون روسیه را تفویض نمود.

 در ادامۀ پروگرام کنسرت جالب با اجرای رقص و آواز توسط هنرمندان کشور های آذربایجان ،تاجکستان ، ایران ، هندوستان ، هنرمندان قوم بوریات روسیه و هنر مندان افغان هر یک دیانا خیال، ذکی غفوری و سرور ساعی و آواز خوان خورد سال طلیعه جان ساعی به خوشی و سرور محفل افزوده و محفل حوالی ساعت هشت شام بعد از صرف طعام به پایان رسید . قابل یاد آوریست که اشتراک اطفال با مادران شان به رنگینی و خوشی هر چه بیشتر محفل افزوه شده بود.

نمایش تصاویر به شکل فلم 

 وضعیت زنان در جهان امروز و صد سال پیش در جامعه سوسیالیستی

شهره گروسی

جهان امروز فقط جنگ‌هایی که از زمین و هوا و دریا انسان‌ها را درو می‏ کند و زندگی شان را ناامن و بی‌ثبات می‏کند نیست. نیمی از جمعیت بشر حتا در غیاب جنگ هم درگیر جنگ‌اند. خشونتی که امروز زنان در هر گوشه دنیا تجربه می‏کنند بی‌سابقه است. اما در جوامع سوسیالیستی قرن بیستم در شوروی و چین صدها میلیون زن از خشونت جسمی و روانی به دست دولت، مرد، خانواده و طایفه و دین رها شده و ضربات عظیمی بر نابرابری اجتماعی زده بودند.

شوروی سوسیالیستی

انقلاب روسیه در اکتبر 1917 (صد سال پیش) تحت رهبری لنین به پیروزی رسید و اولین دولت سوسیالیستی تاریخ را بنا کرد. این دولت، درهمان‌حال‌که درگیر نبرد مرگ و زندگی بود، انقلاب اجتماعی را پیش می‌برد. شکستن زنجیرهای انقیاد و بردگی زنان یکی از برجسته‌ترین آن‌ها بود. انقلاب اکتبر به‌سرعت کل نظام کلیسایی ازدواج را که مبنای آن اقتدار مرد بر زن و کودکان بود لغو کرد. طلاق را آسان کرد. اصل دستمزد یکسان در برابر کار یکسان به اجرا در آمد. خدمات رایگان در زایشگاه‌ها بر قرار شد. در روزنامه‌ها و مدارس بحث‌های پر محتوا و داغی درباره نقش‌های جنسیتی، ازدواج و خانواده به جریان افتاد. داستان‌های علمی- تخیلی که روابط اجتماعی جدیدی را تجسم می‌کردند به نگارش درآمدند.

اتحاد شوروی نخستین کشور بود که سقط جنین را قانونی کرد. این در حالی است که در کشورهای اروپایی و به‌ویژه در آمریکا همین امروز هزار و یک محدودیت قانونی و مذهبی در مورد سقط جنین اعمال می‌شود. این تحولات صد سال پیش از این تحت یک کشور سوسیالیستی رخ داد. در آن زمان در بسیاری از کشورهای اروپایی زنان حق رأی نداشتند و تا چند سال پیش از آن دولت آمریکا زنان مبارزی را که خواهان حق رای بودند دستگیر و شکنجه می‌کرد. دولت سوسیالیستی شوروی اولین کشوری بود که روابط همجنس‌گرایی را آزاد اعلام کرد و همه ی ملل شوروی از برابری در همه ی زمینه‌ها برخوردار شدند. درحالی‌که در همان سال، در ایالات متحده آمریکا حتا ازدواج یک مرد رنگین پوست با زن سفید مجازات زندان داشت.

در اواسط و اواخر دهه ی 1920 در جمهوری‌های آسیای میانه که بخشی از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بودند مبارزات توده‌ای علیه سنت‌های پدرسالارانه که قوانین شریعت اسلام بخشی از آن بود، به راه افتاد. زنانِ این مناطق قوانین شریعت، ازدواج‌های از پیش ترتیب داده شده و سُنتِ مهریه را به چالش گرفتند و دولت سوسیالیستی از زنان و مردان روشن‌بینی که درگیر این مبارزه شدند پشتیبانی کرد و درواقع خود مشوق این مبارزات شد. در مواردی درگیری‌ها بسیار حاد می‌شد و سازمان‌گران مبارز مورد حمله ی نیروهای عقب‌مانده ی اسلام‌گرا قرار می‌گرفتند. در سال 1927 سازمان‌های زنان که در این مدت قوی شده بودند، شورش مهمی علیه حجاب به راه انداختند. چون حجاب هیچ نیست جز یک ابزار ستمگرانه علیه زنان، ابزار کنترل پدرسالارانه ی زنان، پوشاندن و خدشه‌دار کردن هویت و چهره ی انسانی زن.

چین سوسیالیستی

گسسته شدن زنجیرهای انقیاد زنان چین و رهایی آنان سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب سوسیالیستی در این کشور در سال 1949 آغاز شد. یعنی در جریان «جنگ طولانی‌مدت خلق» که از سال 1928 در روستاهای چین تحت رهبری حزب کمونیست چین جریان داشت.

یکی از اهداف مهم انقلاب چین از بین بردن نظام پدرسالاری بود. حزب کمونیست چین تحت رهبری مائوتسه دون، از همان آغاز مبارزه ی انقلابی، در تئوری و عمل به این مساله پرداخت و زنان را به شورش برانگیخت تا خود را از «قیود چهار اقتدار» یعنی، «اقتدار دولت، اقتدار دین، اقتدار پدر، اقتدار خانواده» رها کنند.

آزادی زنان بدون مبارزه‍ی قاطع و مستمر علیه دین و اخلاق دینی ممکن نبود زیرا دین کنفسیوسی این چهار اقتدار را مشروعیت می‌بخشید و آن را ستون جامعه می‌دانست. حزب کمونیست چین علیه دین، به‌عنوان تکیه گاه مهم طبقات استثمارگر و دولت حاکم مبارزه می‌کرد. این امر به‌ویژه در دهه‌ی 1930 (دهه 1310 شمسی، نزدیک به 80سال پیش) در مناطق آزادشده‍ی روستایی در پیشبرد جنبش انقلابی و آزادی زنان نقشِ مهمی بازی کرد. مبارزه برای رهایی زنان بدون مبارزه علیه دین و پدر و خانواده ثمربخش نبود. مائوتسه دون از همان ابتدا انقلاب چین را بر این اصل استوار کرد که به افکار عقب‌افتاده‍ی توده‌های مردم نباید کرنش کرد بلکه رهایی توده‌ها نیازمند ضربه زدن به افکار سنتی و ارتجاعی است. این کار، نَرم و راحت نبود. روستاییانی که قانون طلاق و تقسیم سرانه‌ی زمین را ضد دین می‌دانستند، برخلاف منافع طبقاتی خود علیه حزب کمونیست کار می‏کردند و حتا بسیاری از کادرهای حزب را به‌قتل رساندند. با این وجود، حزب در مقابل افکار ارتجاعی توده‌ها به صرف آن‌که تحت ستم هستند عقب‌نشینی نکرد.

در جریان انقلاب ارضی (که بخشی از برنامه‍ی انقلاب بود) زمین میان دهقانان فقیر و بی‌زمین و به‌طور برابر بین زن و مرد تقسیم شد. دولت انقلابی در مناطق پایگاهی، قانون جدید ازدواج را تصویب کرد که به قانون طلاق معروف شد. زیرا، در پی آن زنان روستایی که به زور ازدواج کرده یا به دلیل اقتصادی وابسته به شوهر بودند، هم زمین گرفتند و هم طلاق. در سال 1943 مائوتسه دون در گزارشی به کنگره ی ملی حکومت‌های شورایی گفت، نظام جدید ازدواج «یکی از بزرگ‌ترین پیروزی‌های تاریخ بشر است» اما تاکید کرد، آزادی ازدواج زمانی تضمین خواهد شد که زن و مرد هر دو آزادی سیاسی و اقتصادی به‌دست آورده باشند.

درسال 1950 یعنی به فاصله ی چند ماه پس از پیروزی انقلاب و استقرار دولت جمهوری خلق چین تحت رهبری حزب کمونیست چین، دو قانون هم‌زمان تصویب شد. قانون اصلاحات ارضی و قانون ازدواج. درواقع این دو قانون در طول جنگ درازمدت خلق در مناطق آزاد شده و تحت حکومت‌های شورایی عملی می‌شد که پس از پیروزی سراسری و استقرار دولت سوسیالیستی، تبدیل به قانون کشوری شدند.

در این کشورهای سوسیالیستی، زنان ابژه ی جنسی مردان یا ماشین زایمان محسوب نمی‌شدند. نه قوانین «عفاف» بالای سرشان بود و نه صنعت پورنوگرافی در کمین‌شان. آن‌ها انسان‌هایی با توانایی کاملا برابر درهر حوزه محسوب می‌شدند. اکنون، هیچ‌یک از این دو کشور سوسیالیستی موجود نیستند. هر دوی آن‌ها توسط نیروهای قدرتمند بورژوایی از درون و بیرون درهم شکستند. اما در همان عمر کوتاه به بشریت نشان دادند که ستم و استثمار، نظم طبیعی و ابدی امور نیست. آن را می‌توان و باید سرنگون کرد.

موقعیت زنان در جوامع سوسیالیستی را مقایسه کنید با وضع زنان در جامعه ی ما و در جهان. جمهوری اسلامی، 38سال پیش تولدش را با حمله به زنان جشن گرفت و در این 38سال با سرکوب نظامی زنان را وادار به حجاب کرد و قوانینِ قرون وسطایی شریعت را مانند طناب داری بر گردن زنان انداخت. هیچ زنی در خیابان‌های شهرهای بزرگ ایران و دیگر کشورهای اسلامی بی‌بهره از اذیت و آزار جنسی نیست و تخطی از اصول اسلامی ازدواج، مجازات مرگ دارد. در بسیاری از این کشورها حق سقط جنین وجود خارجی ندارد و با تنبیه‌های سخت مواجه می‌شود. در ایالات متحده آمریکا هر 15 ثانیه یک زن مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد. یک زن از هر چهار زن دانشجوی کالج در خلال تحصیل مورد تجاوز قرار می گیرد و یا به آنان به قصد تجاوز حمله می‌شود. صنعت سکس یکی از سودآورترین صنایع جهان است.

وقتی امروز را با آن «گذشته» مقایسه می‌کنیم احساس می‌کنیم آن «گذشته» درواقع، آینده‌ای بود که امروز در موردش خیال‌پردازی می‌کنیم و جنگیدن برایش به زندگی ما معنا و الهام می‌بخشد.                              08-03-2013

انقلاب اکتبر و مسئله زنان!

از نقد فمینیسم بورژوایی تا نفرت از امتیازهای مردانه!

"زنان بیشتر از مردان به انقلاب نزدیک تراند، زنان انبار باروتی هستند که با یک جرقه منفجر می شوند" - به نقل از گزارش پلیس مخفی تزار ، ژانویه 1917 در این متن به طور عمده به مشی و عملکرد بلشویک ها در دوران اولیه انقلاب اکتبر می پردازیم. نیاز به تاکید است که بررسی انقلاب اکتبر بدون توجه به تحولات سه دهه پس از انقلاب جامعه شوروی ممکن نیست. زیرا برخی معتقدند انقلاب اکتبر1917، در همان فردای پیروزی شکست خورد. به نظر نگارنده، این بی مسئولیتی نسبت به تاریخ است که بدینسان تلاش میلیون ها زن و مردی که آگاهانه می خواستند جهان را دگرگون کنند، نادیده انگاشته شود. بدیهی است که نخستین تجربه طبقه کارگر برای پی ریزی جامعه نوین با اشتباه های بسیار (در برخی زمینه ها سنگین) همراه بود. اما با مشاهده این اشتباه ها نمی توان بر این تجربه تاریخی خط بطلان کشید. طبقه کارگر بدون برخورد دیالکتیکی به جنبه های مثبت و منفی این تجربه تاریخی و سنتز آنها در سطحی بالاتر نمی تواند مدعی سازمانده جامعه سوسیالیستی در قرن بیست و یکم باشد.

بلشویک ها در مورد مسئله زنان با تضادهای واقعی، پیچیده و عظیمی دست و پنجه نرم کردند. تضادهایی که امروز نیز طبقه کارگر در سطح و شکل دیگر و شرایطی به مراتب پیچیده تر با آنها روبروست. در نتیجه، کمونیست ها بدون نگرش عمیق و همه جانبه از این تجربه بزرگ بشری نمی توان ند به درک درستی از مسئله زنان دست یابند.

آغازی نو :بدون شک انقلاب اکتبر1917، نقطه عطف نوینی در مسیر رهایی زنان محسوب می شود. تاریخ بشر به طور مشخص جنبش رهایی زن تا آن زمان چنین جهشی را تجربه نکرده بود. زنان - به ویژه زنان کارگر - پیشگامان این انقلاب بودند. آذرخش انقلاب در فوریه 1917، توسط زنان کارگر شعله ور شد. انقلابی که به انقلاب سوسیالیستی اکتبر منجر شد و مسیر تاریخ قرن بیستم را رقم زد. زنان کارگر و دهقان نقش موثری در پیروزی و تثبیت این انقلاب ایفا کردند.

برای نخستین بار در طول تاریخ جهان، انقلابی به وقوع پیوست که رهایی زن، آگاهانه در دستور کار آن قرار داشت. طی فرمان های انقلابی کوتاه و قاطع در همه عرصه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی حقوق زن و مرد برابر اعلام شد. به رسمیت شناختن حق رای، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن، حق طلاق و ممنوع شد ن ازدواج اجباری، آزادی سقط جنین، از میان برداشتن تقاوت حقوقی میان کودکان "مشروع و نامشروع"، برابری دستمزد میان زن و مرد، به رسمیت شناختن مرخصی دوران بارداری و ایجاد مهد کودک ها و آزادی همجنس گرایان و... مجموعه ای از قوانین انقلابی بودند که به رهایی زنان یاری رساندند.

لنین در جولای 1919، گفت: "هچ حزب دمکراتیک، حتا در پیشرفته ترین جمهوری ها بورژوایی نتوانست طی دهه ها یک صدم کاری که ما در اولین سال حکومت مان در مورد حقوق زنان انجام دادیم را انجام دهد." وی در دومین سالگرد پیروزی انقلاب افزود: "ما در یک کشورعقب مانده اروپایی در طول دو سال کارهایی جهت رهایی زنان و دستیابی به برابری زنان با "جنس قوی" انجام دادیم که طی 130 سال در مجموعه "جمهوری ها پیشرفته" دمکراتیک جهان انجام نگرفت." 

هرگز ادعاهای لنین غلوآمیز نبودند. پس از گذشت نزدیک به یک قرن از انقلاب اکتبر، هنوز در بیشتر کشورهای جهان این حقوق با چنین صراحت و شفافیتی رسمیت نیافته است. شاید برای کسانی که امروز در کشورهای پیشرفته¬ سرمایه داری زندگی می کنند، برآورده ساختن چنین حقوقی کار چندان مهمی نبوده است. اما برای پرهز از چنین قضاوتی باید روسیه 1918 را با کشورهای پیشرفته سرمایه داری آن زمان مقایسه کرد تا عمق دستاوردهای انقلاب اکتبر را در مورد زنان بهتر درک کرد. زنان، در آن دوره فقط در کشورهایی چون فنلاند و نیوزیلند حق رای داشتند. در فرانسه، مهد انقلاب بورژوایی تا پس از جنگ جهانی دوم، یعنی حدود سی سال پس از انقلاب اکتبر هنوز زنان از حق رای محروم بودند و حدود نیم قرن پس از آن یعنی تا سال 1974، سقط جنین در این کشور غیر قانونی بود.

انقلاب اکتبر، چشم انداز نوینی به روی آزادی بشریت گسترد و معیارهای نوینی برای رهایی زنان ارایه داد. تا آن زمان هچ انقلابی به این میزان نقش سنتی زن را به چالش نکشیده بود. در همین انقلاب بود که روابط اجتماعی میان زن و مرد و کلیه اندیشه های سنتی مرتبط با آن به طور مستمر زیر سئوال قرار گرفتند. زنان و مردان طی دوره کمونیسم جنگی و سال های پس از آن در کلوب های عمومی، مجموعه مناسبات اجتماعی میان زن و مرد را به نقد می کشیدند و ایده های مردسالارانه را به مصاف می-طلبیدند، از نقد نقش کار خانگی در برده نگهداشتن زن گرفته تا نقد اخلاق پوسیده روابط جنسی و نقد افکار و فرهنگ سنتی در عرصه های مختلف میان زن و مرد.

در سپتامبر 1919، آنیسا آرماند یکی از رهبران برجسته جنبش رهایی زن در کشور شوراها، در کشاکش جنگ داخلی اعلام کرد: "اگر رهایی زنان بدون کمونیسم قابل تصور نباشد، کمونیسم نیز بدون رهایی زنان قابل تصور نیست."  دیدگاه که هنوز بسیاری از "کمونیست های" امروز نیز از درک آن عاجز هستند. این دیدگاه دیالکتیکی عمیق، حاصل پراتیک انقلابی میلیون ها زن کارگر و دهقان در روسیه بود که به صحنه مبارزه طبقاتی گام نهاده بودند. انقلاب اکتبر (همچون کمون پاریس) بیان گسستی تاریخی از انقلاب های بورژوایی قرن هجده و نوزده بود و به همین دلیل نقطه عطف نوینی برای رهایی بشریت و به ویژه رهایی زنان محسوب می شود. ناگفته نماند که این آغاز نوین تاریخی از همان نخست با محدودیت های عینی و ذهنی مشخصی روبرو شد.

در انقلاب اکتبر رابطه تنگاتنگ بین مشی عمومی و پایه ای انقلاب (چگونگی نابود کردن ساختار کهن و پی افکندن طرح نو و سامان¬یابی کلی جامعه) با خط مشخص انقلاب در مورد رهایی زن چشمگیر بود. چگونگی برخورد به مسئله زنان، به میزان¬سنج این انقلاب نیز بدل شد. به جرات می توان گفت درجه درستی و نادرستی عملکرد کلی بلشویک ها در زمینه ساختمان سوسیالیسم در ارتباط با مسئله زنان نیز قابل ارزیابی بود. بی جهت نبود که اولین محدودیت های عینی در سال های آغازین انقلاب در مورد مسئله زنان، هر چه برجسته تر آشکار شد و اولین عقب نشینی ها از دستاوردهای انقلاب نیز در مورد مسئله زنان رخ داد و سرانجام، شکست زنان در امر رهایی خویش، به نشانه شکست این انقلاب در اهداف خود بدل شد. چنانچه پیشاپیش هدف رهایی زنان تضعیف نمی شد و طی پروسه ای به کنار نهاده نمی شد، شوروی از یک کشور سوسیالیستی نمی توانست به کشوری سرمایه داری تغییر ماهیت دهد.

اما برای بررسی این روند، اشاره ای کوتاه به مشی و عملکرد بلشویک ها در دوره پیش از انقلاب ضروری به نظر می رسد.

پیش از انقلاب اکتبر

همانگونه که اشاره شد، چگونگی برخورد بلشویک ها با مسئله زنان تحت تاثیر اندیشه های غالب انترناسیونال دوم بود. به دلیل رشد و گسترش مبارزات زنان، توجه انترناسیونال دوم به مسئله زنان جلب شد و شعار حق رای برای زنان، توسط انترناسیونال مورد قبول واقع شد. شعاری که زمانی مورد مخالفت برخی از رهبران انترناسیونال دوم قرار داشت. دفاع از حق رای زنان، کارکردی متناقض برای انترناسیونال دوم داشت. از یک سو بیان تاکید بر اهمیت مسئله زنان و توجه طبقه کارگر به این موضوع بود و از سوی دیگر گرایش های رو به رشد پارلمانتاریستی و رفرمیستی درون انترناسیونال دوم را نیز پاسخ می داد. گرایشی که به زنان به ویژه زنان کارگر به مثابه منبعی برای جمع آوری رای می نگریست نه به عنوان یک نیروی اجتماعی که می تواند محرک انقلاب پرولتری باشد.

افزون بر این، بلشویک ها مانند بیشتر احزاب سوسیال دمکرات عضو انترناسیونال دوم، مسئله زنان را یک مسئله رفرمیستی و فقط دمکراتیک می پنداشتند.از نظر سوسیال دمکرات ها مطالبات زنان خصلتی بورژوا دمکراتیک داشت که می توانست در چارچوب نظام سرمایه داری تحقق یابد. آنان برای مقابله با نفوذ زنان بورژوا در جنبش زنان بر مطالبات اقتصادی زنان کارگر (مانند برابری دستمزد میان زن و مرد و ایجاد مهد کودک هاو ...) تاکید داشتند.زنان سوسیالیست در آن دوره تصور می کردند تنها از این طریق می توان تمایز خود را با زنان بورژوا نشان داد و مانع سازش طبقاتی و دنباله روی زنان کارگر از زنان بورژوا شد. از نظر سازمانی نیز مدافع ایجاد تشکلات زنان کارگر بودند که مستقل از زنان بورژوا باشد.

حزب بلشویک، این دیدگاه و مشی را در مورد مسئله زنان، طی سال های 1905 تا 1917، به پراتیک گذاشت. برخورد بلشویک ها به مسئله زنان تحت تاثیر ویژگی های مبارزه طبقاتی در روسیه نیز بود. استبداد تزاریسم جای چندانی برای پارلمانتاریسم باقی نمی¬گذاشت. در نتیجه برای بلشویک ها بسیج زنان فقط بر مبنای حق رای چندان کارکردی نداشت. ویژگی دیگر، رقابت شدید میان بلشویک ها با بورژوازی لیبرال روسیه بر سر رهبری مبارزات علیه تزار بود. انقلاب 1905 روسیه شکاف عمیقی میان طبقه کارگر و بورژوازی لیبرال را نشان داد، شکافی که با حمایت بورژوازی از جنگ جهانی اول بسیار عمیق تر شد. این شکاف زمینه سیاسی چندانی برای اتحاد بلشویک ها با فمینیست های بورژوا باقی نگذاشت. همین شرایط سیاسی مشخص به موازات روش انقلابی لنین در فراز و نشیب و تدارک انقلاب، موقعیت بلشویک ها را در مورد جنبش رو به رشد زنان روسیه تعیین کرد.

جنبش زنان تا سال 1905، در کشور روسیه وجود نداشت. پیش از آن تشکلات محدودی از زنان تحصیل کرده موجود بود که بیشتر شامل فمینست های آریستوکرات بودند. این تشکلات، سواد آموزی زنان را تبلیغ می کردند، به سازمانده کارهای خیریه می پرداختند و در مواقع جنگ، زنان را برای تولید یونیفورم ارتش تشویق و آماده می کردند. بیداری واقعی زنان به طور گسترده با آغاز انقلاب بورژوا دمکراتیک 1905 آغاز شد. برای نخستین بار روسیه، شاهد جلسه های عمومی بود که زنان در مورد حقوق شان سخن می گفتند. در فوریه 1905، یک تشکیلات سراسری فمینیستی به نام "اتحادیه زنان برای حقوق برابر" توسط زنان طبقه متوسط (روشنفکران، معلمان، خبرنگاران) ایجاد شد که به سرعت رشد کرد و توجه بسیاری از زنان کارگر را به خود جلب کرد. این تشکل، خواهان اصلاحات بورژوا رادیکالی در زمینه حقوق سیاسی زنان بود، حقوقی مانند برابری در مقابل قانون، حق رای بدون تبعیض جنسیتی، ملی و مذهبی. هر چند بیشتر فعالان این اتحادیه به خواسته های اقتصادی زنان کارگر توجه نشان نمی-دادند، با این حال همین تشکیلات با 8000 عضو نقش فعالی در انقلاب 1905 ایفا کردند. جهت¬گیری¬های کلی سیاسی این تشکل به طیف چپ روسیه نزدیک بود.

همزمان، تشکل لیبرال فمینیستی "حزب مترقی زنان" فعالیت می کرد که علیرغم پافشاری بر خواسته های اقتصادی زنان کارگر و دهقان و خواسته های حقوقی زنان، سیاست سازشکارانه ای را تبلیغ می کرد. "حزب مترقی زنان" تشکلی قانون گرا بود و با مبارزه انقلابی مخالفت می کرد. حتا با این استدلال که اعتصاب کارگران به زیان زنان و کودکان است با آن مخالفت می کرد. این تشکل قادر به گردآوری نیروی چندانی نشد ولی رهبران آن همواره در برابر احزاب چپ جبهه می گرفتند.

با گسترش صفوف زنان کارگر در مراکز تولیدی و صنعتی، نقش زنان در مبارزات کارگری برجسته تر شد. کارگران طی اعتصاب های پی درپی توانستند تزار را وادار کنند که کار شبانه زنان و کودکان را به طورقانونی لغو کنند. با وجود اینکه زنان همانند مردان در انقلاب 1905 و اعتصاب های کارگری شرکت داشتند، اما سوسیال دمکراسی روسیه نفوذ چندانی بین زنان نداشت. این ضعف تا زمان انقلاب اکتبر و حتا پس از آن نیز پابرجا بود. زنان کارگر تمایلی به عضویت در حزب یا سندیکاهای کارگری نداشتند. برای مثال در سال 1907، فقط 4/4 درصد از اعضای سندیکای صنایع نساجی را کارگران زن تشکیل می دادند که هچ تناسبی با تعداد گسترده زنان کارگرشاغل در این بخش نداشت. در کنگره ششم حزب بلشویک در سال 1917، ازتعداد 171 نماینده، فقط ده تن یعنی حدود 6 درصد نمایندگان، زن بودند. حتا پس از انقلاب یعنی در سال 1922، تعداد زنان عضو حزب به 8 درصد رسید.

بلشویک ها تلاش می کردند زنان کارگر را از جلسه های فمینیست های بورژوا دور کنند. آنان روی خوشی به تشکل مستقل زنان نشان نمی دادند، حتا با تلاش های رفقای زنی چون کولنتای نیز چندان همراه نمی کردند. برای مثال زمانی که اولین تلاش کولنتای به بار نشست و توانست تعدادی از زنان کارگر را در پترزبورگ متشکل کند فعالان محلی حزب از همکاری برای برگزاری جلسه زنان دریغ کردند. وقتی که کولنتای و زنان کارگر به محل جلسه خود در یکی از کلوب های کارگری رسیدند بر سر در محل نوشته بود: "جلسه زنان ملغی شد و جلسه فردا فقط برای مردان است." به همین دلیل فعالیت کلوب زنان کولنتای چندان پا نگرفت.

ولی علیرغم این مانع تراشی ها، زنانی چون کولنتای به تلاش های خود ادامه دادند و سرانجام این تلاش ها منجر به کلوب مطالعاتی شامل 200 تا 300 نفر از زنان و مردان آگاه آن دوره شد که دو سوم شرکت کنندگان، زن بودند. این کلوب نیز به واسطه اختلاف های آشکار و شدید سیاسی میان بلشویک ها و منشویک ها از رونق افتاد. عده ای نیز تحت عنوان اینکه زنان روشنفکر نباید در جلسه های زنان کارگر حضور داشته باشند مانع از شرکت کولنتای در این گردهمایی ها شدند.

طی سال های انقلاب 1905 تا 1908 زنان یک پنجم اعضای کلوب های کارگری (که شش هزار تن عضو داشت) را تشکیل می-دادند. بیشتر این زنان، باسواد و زیر 25 سال بودند.

نخستین کنگره زنان روس که در دسامبر 1908 تشکیل شد آیینه تمام نمای رابطه زنان فمینیست با زنان سوسیالیست بود. این کنگره، توسط گروه های مختلف زنان برای اتحاد با یکدیگر تشکیل شده بود. شعار کنگره این بود: "جنبش زنان، چه پرولتری، چه بورژوایی، باید برای همه زنان باشد."

بلشویک ها در ابتدا مخالف شرکت در این کنگره بودند، اما زمانی که با علاقه زنان کارگر به حضور فعال در این کنگره روبرو شدند به ناچار در این کنگره شرکت کردند. ریاست هأت نمایندگی بلشویک ها در این کنگره بر عهده یک مرد بود. این امر نشانه ضعف و محدودیت آشکار این حزب با موضوع زنان بود. هأت نمایندگی تلاش داشت بر توهم زنان کارگر نسبت به فمینیست های بورژوا غلبه کند و همکاری میان آنها را به حداقل رساند. ضمن اینکه آماده بود تا در اولین فرصتی که کنگره با خواسته های آنان به توافق نرسد آنجا را ترک کنند. در مقابل، منشویک ها خواهان اتحاد وسیع و دمکراتیک میان زنان در کنگره بودند که منطبق بر مشی سیاسی شان مبنی بر اتحاد با بورژوازی لیبرال بود. حدود 50 جلسه پیش از برگزاری کنگره تشکیل شد که 500 تا 650 زن در آن شرکت کردند. با این وجود، تعداد نمایندگان زن کارگر در کنگره بسیار محدود بود. از 1053 نماینده حاضر در این کنگره فقط 45 نفر نماینده زنان کارگر بودند. زنان از سه قشر متفاوت در این کنگره حضور داشتند، عده ای از زنان طبقات حاکم، تعداد محدودی از زنان کارگر و اکثریت با زنان روشنفکر و تحصیل کرده وابسته به اقشار مرفه جامعه بود که تمایلی به اتحاد سیاسی با بلشویک ها نداشتند.

جلسه های کنگره شاهد مشاجرات سیاسی شدید بود. فمینیست های بورژوا بر حقوق فردی و مشترک زنان تاکید داشتند و خواهان اتحاد زنان، صرف نظر از پیوندهای حزبی و طبقاتی بودند. در مقابل، بلشویک ها باور داشتند که زنان طبقات مختلف از حقوق متفاوتی برخوردارند و باید به اشکال مختلف، برای حقوق جمعی خود مبارزه کنند و بر تشکل جداگانه و مستقل زنان کارگر تاکید داشتند. در روز پایانی کنگره، نمایندگان بلشویک جلسه را ترک کردند. اما منشویک ها در جلسه ماندند. کولنتای در آن دوره با منشویک ها سمت گیری داشت، اما مواضع وی در این کنگره با هر دو جناح حزب سوسیال دمکرات متفاوت بود. گرچه نظریه های کولنتای در مورد مسئله زنان از نظر کیفی با دیگر سوسیالیست های آن دوره متفاوت نبود، اما کولنتای تاکید داشت که در مورد مسئله زنان، باید تضاد بین سوسیالیست ها و فمینیست ها را مشخص کرد.

با شکست انقلاب 1905، رکودی در اوضاع سیاسی کشور صورت گرفت و فعالیت های سیاسی، یا سرکوب و یا بسیار محدود شدند. این وضعیت تا اعتلای دوباره جنبش کارگری در روسیه ادامه داشت. طی سال های 1910 تا 1914، پدیده جالبی در جنبش کارگری این کشور اتفاق افتاد. در بسیاری از اعتصاب های کارگری، زنان کارگر مطالبات مشخص خود را طرح می کردند. حتا برخی از اعتصاب های بزرگ در اعتراض به برخوردهای مردسالارانه و توهن آمیز سر کارگرها و یا کارکنان بخش اداری کارخانه ها نسبت به زنان کارگر آغاز شد. زنان می خواستند که هنگام سخن گفتن، ادب رعایت شود و سخنان رکیک ممنوع شود. این امر نشان از رشد آگاهی نسبت به مسئله زن در میان زنان کارگر بود.

در سال 1913، اولین مراسم هشت مارس، روز جهانی زن در روسیه علیرغم فضای پلیسی برگزار شد و حدود هزار نفر در آن مراسم شرکت کردند. پیش از این مراسم، روزنامه پراودا (ارگان بلشویک ها) ستونی را به چاپ نامه های زنان کارگر اختصاص داد. به پیشنهاد لنین به دلیل افزایش ارسال نامه ها برای این ستون، نشریه جداگانه ای به نام "زنان کارگر" انتشار یافت. این نشریه مورد استقبال قرار گرفت و در سطح وسیعی پخش شد و تا شروع جنگ جهانی اول، نشریه "زنان کارگر" هفت شماره انتشار یافت. سرمقاله شماره اول این نشریه که توسط پلیس توقیف شد به تفاوت میان بلشویک ها و بورژوا فمینیست ها اختصاص یافت

جنگ امپریالیستی، شکاف و آنتاگونیسم میان زنان سوسیالیست با فمینیست های بورژوا را عمیق ترکرد. تمام گروه های فمینیست در واگن میهن پرستی تزاریسم جای گرفتند و مدافع جنگ شدند. جنگ تاثیرات تعیین کننده ای بر زندگی زنان کارگر داشت. از یک سو به دلیل شرکت مردان در جنگ تعداد زنان کارگر روبه فزونی گذاشت و از سوی دیگر جنبش کارگری که طی اولین ماه های جنگ سرکوب شده بود، توسط زنان کارگر دوباره قد برافراشت. روحیه انقلابی در میان زنان کارگر گسترش چشمگیری یافت. در همان دوران، زنان کارگر "شورش های نان" را در سن پترزبورگ و مسکو آغاز کردند. در ژانویه 1917، در یک گزارش پلیس مخفی آمده بود که زنان، بیشتر از مردان به انقلاب نزدیکتراند، زنان انبار باروتی هستند که با یک جرقه منفجر می¬شوند و چنین نیز شد.

حتا وقتی زنان کارگر سن پترزبورگ در 1917، در تدارک برگزاری مراسم هشت مارس، روز جهانی زن بودند رهبران محلی بلشویک در ابتدا از آنان خواستند که مراسمی آرام برگزار کنند، اما زنان کارگر کمیته های دفاع ایجاد کردند و اعتصاب به راه انداختند، اعتصاب هایی که به سرعت گسترش یافت و حزب بلشویک نیز با آنها همراه شد. 200 هزار کارگر ابزارهای کار را بر زمین نهادند و بدینسان انقلاب فوریه 1917، آغاز شد و به سرنگونی تزاریسم منتهی شد.

در پی این انقلاب، حداقل دستمزد برای کارگران تعیین شد، 4 روبل برای زنان، 5 روبل برای مردان در حالی که پیش از آن، زنان نصف مردان دستمزد دریافت می کردند. زنان در انقلاب فوریه نقش پیشرو و بسزایی ایفا کردند، اما این نقش چندان ادامه نیافت. لنین در آوریل 1917، تاکید ویژه ای بر فعالیت سیاسی زنان کرد و بیان داشت: "زنان اگر در زندگی سیاسی شرکت نکنند، نمی توان از دمکراسی کامل و پایدار سخنی گفت تا چه رسد به سوسیالیسم." به پیشنهاد لنین، دفتر زنان حزب تشکیل شد و نشریه "زنان کارگر" دوباره انتشار یافت. تیراژ این نشریه به 40 تا 50 هزار رسید. این نشریه به افشای جنگ، افشا و مبارزه با کار کودکان، خواست هشت ساعت کار و مسایل مربوط به جنبش زنان در روسیه و خارج از آن پرداخت. حزب، کلوب های بسیاری ایجاد کرد که فعال کردن زنان کارگرغیر حزبی از اهداف پایه ای آن بود.

دستاوردهای اکتبر و جهش فکری لنین.

با پیروزی انقلاب اکتبر همه علایم و نشانه هایی که تبلور نابرابری زن و مرد بود، به طور رسمی و قانونی از میان برداشته شد. شش هفته پس از پیروزی قیام مسلحانه اکتبر، ازدواج مدنی جایگزین ازدواج مذهبی در کلیسا شد. در 19 دسامبر همان سال، حق طلاق به رسمیت شناخته شد و پروسه آن بسیار ساده شد، به طوری که در صورت توافق دو طرف، طلاق همان لحظه جاری می-شد و در صورت مخالفت یکی از طرفین، دادگاه کوتاه تشکیل می شد که در آن هچ شاهد و دلیل و مدرکی، لازم نبود. در نتیجه، اتحاد جماهر شوروی تنها کشوری در جهان بود که در آن آزادی طلاق متحقق شد. اختیار قانونی مرد بر زن و فرزند لغو شد. انتخاب نام خانوادگی مشترک به توافق طرفین واگذار شد. حق ارث از میان برداشته شد. زایمان زنان در بیمارستان ها رایگان شد. داشتن فرزند کمتر برای آزادی زنان تبلیغ می شد و بر همین مبنا درنوامبر 1920، سقط جنین نیز قانونی شد و بدین طریق اتحاد جماهر شوروی اولین کشور اروپایی بود که سقط جنین را قانونی کرد.

بلشویک ها و به طور مشخص لنین می دانستند که برابری قانونی به معنای برابری واقعی نیست و بدون تغییر پایه های اقتصادی خانواده سنتی، برابری زن و مرد ممکن نیست. لنین بسیار شفاف و با صراحت تاکید کرد: "علیرغم تمامی قوانینی که زن را آزاد می کند، زن همچنان برده کار خانگی است. حرکت به سوی آزادی واقعی زن، زمانی آغاز می شود که یک مبارزه همه جانبه به رهبری پرولتاریای در قدرت، علیه کارخانگی صورت گیرد و روند تبدیل کار خانگی به اقتصاد سوسیالیستی در سطحی گسترده نیز آغاز شده باشد."  کولنتای نیز جدایی آشپزخانه از ازدواج را رفرمی هم تراز با جدایی کلیسا از دولت دانست. همه اینها نشانه جهت گیری های انقلابی حزب بلشویک در ارتباط با رهایی زنان بود. گرچه هنوز درک روشنی از اقتصاد سوسیالیستی در میان بلشویک ها وجود نداشت و مهم تر از آن گرایش عمومی آنان این بود که فقط با شاغل شدن هر چه بیشتر زنان، ستم بر زنان از بین خواهد رفت.

در آن دوره بلشویک ها برای محدود کردن کار خانگی، سازمان دادن مهد کودک ها ، رستوران های عمومی، لباسشویی های عمومی و کارگاه های وصله پینه کردن عمومی را در دستور کار خود قرار دادند. طی سال های 1919 تا 1920، نود درصد جمعیت پتروگراد در رستوران های عمومی غذا می خوردند. این میزان در مسکو به 60 درصد می رسید. طی سال 1920، تقریبا 12 میلیون نفر در شهرها از رستوران های عمومی استفاده می کردند. برای کاستن بار زنان در زمینه مراقبت از کودک، بر وظایف دولت در برابر کودکان تاکید شد و حتا اعلان شد که "مسئله کودکان، مسئله دولت است." (به جنبه های متناقض و نادرست این مبحث در انتهای مقاله خواهم پرداخت.(

حزب و دولت پرولتری نه تنها قوانینی را به نفع زنان به تصویب رساند، بلکه با سازمانده و فراخواندن زنان، کارزارهای توده ای گسترده ای برای تحقق اهداف خویش سازمان داد. طبق رهنمود لنین "رهایی زنان کارگر، مسئله خود زنان کارگر است."  بدین منظوراولین کنفرانس زنان بلشویک در 19 نوامبر 1917، فراخوانده شد که هشتاد هزار زن را نمایندگی می کرد. یک سال بعد، اولین کنفرانس زنان کارگر با حضور 1147 نماینده زنان کارگر و دهقان از نواحی مختلف کشور برگزار شد. در این کنفرانس طرح هایی برای رهایی زنان از قید و بند کار خانگی، تبلیغ زندگی کمونی و مبارزه برای از بین بردن تن فروشی به تصویب رسید. مباحث اصلی این کنفرانس توسط انیسا آرماند و الکساندرا کولنتای (که در دوره جنگ امپریالیستی به بلشویک ها پیوست) تدوین شد. لنین قاطعانه تاکید کرد: "تجربه تمام جنبش های آزادیبخش نشان داد که پیروزی انقلاب به میزان شرکت زنان در آن بستگی دارد." در هشتمین کنگره حزب در مارس 1919، کولنتای تاکید کرد که ستم بر زنان موجب می شود که زنان نتوانند در زندگی سیاسی شرکت کنند و "باید با شرایطی که منجر بر ستم بر زن می شود مبارزه کنیم تا بتوانیم زن را از قید مادر بودن و کارخانگی آزاد کنیم."

در سپتامبر 1919، دبیرخانه کمیته مرکزی حزب، کمیته ای به نام "ژنوتدل" سازمان داد. مسئولیت این کمیته با انیسا آرماند بود. "ژنوتدل" رهبری کلیه فعالیت ها را در ارتباط با زنان در سراسر کشور بر عهده گرفت. تیراژ نشریه ماهانه این نهاد به نام "زنان کمونیست" به سی هزار رسید. یکی از اهداف "ژنوتدل"، تشویق زنان برای عضویت در حزب و رفع کمبودهای حزب در این زمینه بود. تا آن زمان تعداد زنان حزب به 45297 نفر (حدود 4/7 درصد کل اعضای حزب) رسیده بود. "ژنوتدل" واحد محلی کنفرانس نمایندگان زنان کارگر و دهقان را در نواحی مختلف سازمان داد. در اواخر سال 1923، تعداد کل نمایندگان به 58000 نفر رسید که چند میلیون زن را نمایندگی می کردند. دوره نمایندگی، 2 تا 3 ماه بود. "ژنوتدل" موفق شد که زنان را در سطحی گسترده در گیر اداره امور جامعه و دولت کند. این نمایندگان در ایجاد موسسات کمونی، همچون ناهارخوری های عمومی، مراقبت از کودکان و مهد کودک ها فعالیت می کردند. برخی نمایندگان در دادگاه های خلق نقش قاضی را نیز بر عهده داشتند. یکی از مهم ترین وظیفه "ژنوتدل" سوادآموزی توده های زن بود. "ژنوتدل" همچنین کارزارهایی برای حضور زنان در حمایت از جنگ داخلی سازمان داد، خدمات پزشکی و تامین ارتباطات ارتش سرخ و یاری رساندن به کودکان بی سرپرست و خانواده های سربازان از جمله فعالیت های زنان بود. بررسی دقیق فعالیت های "ژنوتدل" به مقاله¬ای جداگانه نیاز دارد.

تجربه زنان بلشویک در بسیج زنان مناطق عقب مانده، مانند مناطق مسلمان نشین آسیایی شایان توجه است. بلشویک ها با وجود داشتن قدرت سیاسی ناچار بودند تا مدت ها به شکل مخفی در میان زنان این مناطق به فعالیت روشنگرانه بپردازند و آنان را نسبت به ماهت ضد زن فرهنگ پدرسالارانه و مذهبی آگاه کنند. این شیوه برخورد آگاهانه، با این درک تصمیم گیری شده بود که زنان محروم این مناطق داوطلبانه و به شکل توده ای رسوم و سنن ارتجاعی را زیر سئوال برند و بتوانند خود، حجاب و روبنده از سر بردارند و آن را در آتش بسوزانند.

کلیه دستاوردهای انقلابی فوق، محصول تلاش آگاهانه و فعالیت شبانه روزی هزاران هزار زن کمونیست بود. زنانی چون آنیسا آرماند که سرانجام به علت شدت کار از پای افتاد و در اکتبر 1920، به مرض وبا درگذشت.

تعمیق درک کمونیست ها از مسئله زن محصول چنین تلاش هایی ارزنده ای بود. درک نظری پرولتاریای در قدرت، زمانی ارتقا یافت که درعمل با آن روبرو شد و با آن دست و پنجه نرم کرد. زمانی که پرولتاریا در حال تلاش برای جایگزینی ساختار نوین با مناسبات کهنه است، شناخت از ماهت این مناسبات، به طور مشخص شناخت از ستم بر زن و مکانیسم های این ستم، همه جانبه تر می شود. این مسئله در مصاحبه تاریخی لنین با کلارا زتکین در مورد مسئله زنان در پاییز سال 1920، انعکاس یافته است.سخنان لنین بیان شناخت ژرف او از این مسئله و مهم تر از آن نشانه گسست او از درک هایی است که تا آن زمان در جنبش کمونیستی رایج بود. این مصاحبه نشان می دهد که چگونه برای نخستین بار در تاریخ، طبقه کارگر به حل مسئله زنان به طور عملی می پردازد و آن را از چارچوب انقلاب های بورژوایی خارج می کند. برای نخستین بار، حل یکی از مهم ترین تضادهای جامعه بشری به دیکتاتوری پرولتاریا گره می خورد. دغدغه های لنین در این مصاحبه در نقد آنچه که خود "پیش داوری های ادبیات فمینیستی" می نامد ذره ای امتیازدادن به مردسالاری نیست بلکه نشانه تلاش او برای در اختیار گرفتن مسئله زنان توسط پرولتاریا و خارج کردن آن از دست بورژوازی است. شاهد این مدعا، بحث های عمیقی است که لنین در مورد نقش کار خانگی در برده نگهداشتن زنان ارایه می دهد. تاکید لنین بر کارخانگی در برده نگهداشتن زنان و اینکه چگونه زنان بی معناترین و طاقت فرساترین زحمات را در آشپزخانه و امور خانوادگی را همچون باری دایمی بر دوش می کشند، قابل توجه است. مهم تر از آن لنین نقش مردانی را که به راحتی همچون آقا و ارباب شاهد این صحنه ها هستند زیرسئوال می برد. لنین "امتیاز و مقام شوهر"، "حقوق باستانی شوهر"، "وابستگی تام به شوهر" و "سلطه مردان" را به چالش می کشد و مبارزه با بینش "برده – صاحب" را، هم در حزب و هم در میان مردم جزیی از وظایف سیاسی فعالان حزب می داند. لنین در این مصاحبه برای نخستین بار در توصیف بسیاری از کمونیست ها می گوید "باید نقاط حساس طرز فکر آنان درباره زنان را خراش داد. تا یک فرد عامی ظاهر شود."این امر نشانه پیشرفتی کیفی و مهم در نقد نفوذ دیدگاه های مردسالارانه در میان کمونیست هاست. نفرت لنین از هر گونه امتیاز مردانه و هر گونه ستم و تبعیض (حتا زمانی که بر زنان طبقات دارا روا می شود) و ضرورت اتخاذ روش های انقلابی برای حل این مسئله، انعکاس گسست جدی از بینش و روش غالب برانترناسیونال دوم نسبت به مسئله زنان بود. لنین این پرسش گزنده را طرح می کند که چرا تعداد زنان در حزب و اتحادیه های کارگری کم هستند. لنین در مورد سازمان یابی زنان، تفکر دگماتیستی که ضرورت ایجاد گروه های ویژه برای کار در میان زنان را نمی پذیرند و تنها به یک شکل سازمانی (اتحادیه کارگری) کفایت می کنند را نقد می کند. در همین ارتباط او با فراخوانی، همه کمونیست ها را به مطالعه و تحقیق در زمینه چگونگی سازمان یابی زنان، تشویق می کند.

اگر چه در تفکر لنین عناصری از نگرش سیاسی پیشین حزب بلشویک نسبت به مسئله زنان (به طور مشخص تاکید بیش از اندازه بر مسئله زنان کارگر) موجود است، اما کافی است مصاحبه لنین با کلارا زتکین را با مشی حزب بلشویک در دوران پیش از انقلاب 1917، مقایسه کرد تا تفاوت ها آشکار شود. هر چند لنین فرصت تعمیق این مباحث را در عرصه نظری نیافت تا این گسست را همه جانبه تر بیان کند اما روشن است که وی به بینش دیالکتیکی عمیق تری نسبت به مسئله زنان دست یافته بود. هم او بود که برای نخستین بار بر زوایای تاریک بینش و عملکرد مردسالارانه مردان کمونیست نور افکند.

متاسفانه این پیشرفت تاریخی لنین در مورد مسئله زنان، نه تنها در حزب بلشویک و جنبش کمونیستی جهان (به ویژه تا دهه شصت میلادی) چندان پیگیری نشد، بلکه هنوز بسیاری از نیروهایی که خود را کمونیست می دانند نیز این پیشرفت را به رسمیت نشناخته اند. کمتر حزب یا گروه چپی موجود است که حاضر باشد آن خراشی را که لنین از آن نام برد بر تفکر، مشی و علمکرد خود نسبت به مسئله زنان وارد کند. کمتر جریان چپی است که با شنیدن عبارت های "امتیازهای مردانه" و "تشکل ویژه زنان" چهره برنتابد و آن را بیان تفرقه در صفوف طبقه کارگر نداند. امروز، به رسمیت شناختن دستاوردهای انقلاب اکتبر بدون به رسمیت شناختن دیدگاه های پیشرفته لنین نسبت به مسئله زنان، بی فایده است.پیچیدگی ها و محدودیت های واقعی!  بلشویک ها تصور می کردند که قادرند پایه های مادی ستم بر زن را به سرعت از بین ببرند. این درک انعکاسی از دیدگاه عمومی آنها در زمینه پیشرفت سریع انقلاب پرولتری در سطح جهان و گذار سریع به جامعه کمونیستی بود. (13) اما واقعیت بسیار پیچیده-تر از آن چیزی بود که آنان تصور می کردند. به ویژه در زمینه حل مسئله زنان، مشکلات، محدودیت ها و تناقض های زیادی در مقابل تحولات انقلابی نمایان شد.

بلشویک ها در مهم ترین پراتیک انقلابی دوران اولیه قدرت گیری، یعنی پیشبرد جنگ داخلی، نتوانستند بر تقسیم کار سنتی میان زن و مرد در برخورد به مسئله نظامی غلبه کنند. تقسیم کاری که مبارزه نظامی را وظیفه مردان و فعالیت های پشت جبهه را وظیفه زنان می دانست. روشن است که بدون حمایت و شرکت فعالانه زنان در زمینه های مختلف، جنگ داخلی به پیروزی دست نمی یافت و بلشویک ها برای شرکت زنان در مبارزه نظامی کوشیدند. اما تعداد کل زنانی که در جنگ داخلی جنگیدند محدود بود. طبق آمار سال 1920، تعداد زنان در ارتش سرخ 73858 نفر بود که از میان آنان 1854 نفر در جنگ کشته و زخمی شدند، رقمی که قابل قیاس با مجموع کشته ها و زخمی های کل ارتش سرخ نبود.

با این حال، گروه های کوچکی از زنان تفنگچی، سازمان داده شدند که حفاظت از قطارهای زره را بر عهده داشتند. همچنین بخشی از وظایف انتظامات شهری نیز بر عهده زنان بود و در مواقعی که شهر توسط نیروهای ضد انقلاب اشغال می شد آنان نیز به نبرد مسلحانه روی می آوردند. بخش کوچکی از زنان نیز در گروه های پارتیزانی ارتش سرخ سازماندهی شدند. اما در مجموع، بیشترین نقش زنان در ارتباط مستقیم با جنگ محدود به ارائه خدمات پزشکی، پیشبرد تبلیغات سیاسی و کسب اطلاعات از دشمن بود. دلایل اینکه چرا جنگ داخلی از این تقسیم کار سنتی رنج می برد به بررسی جداگانه ای نیاز دارد.

امری که بی ارتباط به چگونگی تکامل جنگ در ابتدای قرن بیستم و استراتژی ها و تاکتیک های نظامی و تکنیک های جنگی نبوده است. به هر روی، این نقش محدود زنان در مبارزه نظامی به طور خود به خود، تقسیم کار سنتی در جامعه یعنی نگهداری از فرزند و پخت و پز توسط آنان را تقویت می کرد.

از اواخر سال 1918 تا اواخر سال 1920، نه میلیون روسی در اثر جنگ داخلی، گرسنگی، سرما و بیماری های واگیردار در گذشتند. تولید کشاورزی به 50 درصد سال های پیش از جنگ و تولید صنعتی به 20 درصد سال 1914 رسید. در نتیجه، بیکاری ابعاد وحشتناکی به خود گرفت. تحت فشارهای ناشی از چنین وضعیتی آرزوهای زنان برای رهایی که در فرمان های دولت انقلابی و فعالیت های "ژنوتدل" جلوه می کرد، مدام کمرنگ شد. مسئله تنازع بقا به مشکل اصلی جامعه بدل شد.

در دوران کمونیسم جنگی یکی از طرح ها، دستیابی زنان به اشتغال کامل بود. درآن دوره اشتغال زنان در دستور کار همه نهادهای دولتی و اتحادیه های کارگری قرار گرفت. بلافاصله پس از اکتبر تمامی کمیته ها و اتحادیه های کارگری به درخواست زنان برای کار به طور مساوی برخورد می کردند. اما در همین دوران وقتی بیکاری ابعاد گسترده ای یافت، خود به خود بسیاری از کارخانه ها و بنگاه ها زنان را اخراج می کردند و مردان را به جای آنان استخدام می کردند. بسیاری فکر می کردند تنها معیار موثر علیه بیکاری احیای قدرت تولیدی کشور به هر قیمتی است. پس از پایان جنگ داخلی، بلشویک ها در زمینه اقتصادی ناچار شدند از سیاست کمونیسم جنگی عقب نشینی کنند و لنین سیاست اقتصادی نوین موسوم به نپ را فرموله کرد. از نظر لنین این یک عقب نشینی اجباری برای احیای اقتصاد کشور بود. روشن بود که دیگر، سیاست کمونیسم جنگی به دلیل پایان جنگ نمی توان ست ادامه یابد و جنبش انقلابی توده ای نیز نمی توان ست به طور دایمی در اوج باقی بماند. اما سیاست اقتصادی نوین، عوارض منفی خود را به همراه داشت که بیشترین زیان آن بر دوش زنان سنگینی کرد. تاریخ یک بار دیگر نشان داد چگونه رشد مناسبات سرمایه داری به ناگزیر، نابرابری میان زن و مرد را تقویت می کند.

طی دوران سیاست اقتصادی نپ، بیکاری رشد بیشتری یافت. از رقم یک صد و هفتاد و پنج هزار نفر در ژانویه 1922، به رقم یک میلیون و دویست و چهل هزار نفر در ژانویه 1925 رسید. زنان به خاطر مهارت کمتر بیشتر از مردان در معرض بیکاری قرار گرفتند. "ژنوتدل" که درمقابل محدودکردن حقوق زنان مقاومت می کرد، پافشاری می کرد که دستکم در مشاغلی که زنان و مردان از مهارت یکسانی برخوردارند، زنان در اولویت اخراج قرار نگیرند. اما پایبندی بر این سیاست ها چندان امکان پذیر نبود. در اوایل 1924، "ژنوتدل" حتا ناچار شد که احیای کار شبانه زنان را بپذیرد تا شاید بهانه برای اخراج زنان کمتر شود. اصل دستمزد برابر میان زن و مرد نیز به خاطر سودآور نبودنش در افکار عمومی زیرسئوال رفته بود. چرا که کارفرماها مجبور بودند هزینه های بیشتری بابت حمایت از استخدام زنان بپردازند. موسسات دولتی نیز اصل دستمزد برابر را اجرا نمی کردند. شرایط دشوار اقتصادی، به ویژه بیکاری، ضربه جدی به تلاش های بلشویک ها جهت رهایی زنان وارد کرد. بیکاری زنان، وابستگی اقتصادی آنان را به مردان افزایش داد، در نتیجه روند منفی حقوق زنان تقویت شد. حتا موسسات کمونی مانند آشپزخانه های عمومی و دیگر خدمات اجتماعی برچیده شدند. در نوامبر 1925، تعداد وعده غذایی که در مسکو، لنینگراد و حومه سرو می شد به 137000 عدد رسید و فقط 3 درصد کودکان شامل مراقبت های عمومی بودند.

امیدهای بلشویک ها در مورد رهایی سریع زنان با صخره سخت دیگری نیز برخورد کرد. اقتصاد توسعه نیافته روسیه به ویژه در زمینه کشاورزی مشکلات مضاعفی پدید آورد. هشتاد درصد جمعیت روسیه از دهقانان تشکیل می شدند که اسیر روابط فئودالی و نیمه فئودالی بودند. کشاورزی روسیه بر پایه اقتصاد خانواده پدرسالار استوار بود. انقلاب اکتبر با تقسیم زمین، ضربه سختی به اقتدار زمینداران فئودال بزرگ زد، اما خانواده پدرسالار با جان سختی به حیات خود ادامه می داد.

امور مزارع بدون تکیه بر نیروی کار خانواده نمی چرخید. حتا در مناطق عقب مانده تر، اشکالی از خانواده گسترده، مبنای تولید بود. این امر نه تنها محدودیت بزرگی برای رهایی زنان روسیه به بار آورد بلکه به مسئله تعیین کننده ای در مورد چگونگی سامان بخشیدن به جامعه نوین بدل شد. تا زمانی که زنان جامعه در قید و بندهای خانواده پدرسالار قرار داشته باشند، آزادی زن میسر نیست. روشن است که به دلیل وجود دریایی از عقب ماندگی در روسیه، اقدام های اولیه و رهایی بخش بلشویک ها در مورد زنان کمتر شامل حال زنان دهقان شد. گرچه انقلاب ارضی ضربه ای اساسی به مجموعه مناسبات فئودالی بود و زنان دهقان نیز از آن سود جستند، اما از بین بردن اقتدار دهقان (موژیک) پدرسالار نیاز به تغییر ساختار اقتصادی و مبارزه مشخص با اقتدار مردسالارانه در روستا و شهر داشت.

تجربه اکتبر نشان داد که غلبه بر تضادهایی که مُهر هزاران ساله تاریخ را برخود دارند، آسان نیست. حل تضاد میان زن و مرد همچون حل تضاد میان کار فکری و یدی، تضاد میان کارگر و دهقان و شهر و روستا یک شبه امکان پذیر نیست. البته بلشویک ها در برابر این واقعیت ها سر فرود نیاوردند و بیشترین تلاش خود را برای تغییر جهان به کار بردند. آنان در هر مقطع در پی راهکارهای معینی بودند که به هدف نهایی انقلاب نزدیک تر شوند. اما این راهکارها نیز مهر محدودیت تاریخی معینی از جمله بی تجربگی را بر پیشانی خود داشتند. شوروی نخستین تجربه طبقه کارگر در برپایی جامعه سوسیالیستی بود و این امر خود محدویت بزرگی بود. برای مثال در زمینه پیشبرد انقلاب ارضی این محدودیت نمایان است. برای نخستین بار در تاریخ، طبقه کارگر با چنین مسئله¬ای در ابعاد بسیار گسترده روبرو شد و برای نخستین بار پرولتاریا به عنوان طبقه ای در قدرت، می بایست وظایف به جا مانده از انقلاب های بورژوا دمکراتیک را خود به تنهایی و مسئولانه در اختيار گیرد. درست است که سیاست رسمی بلشویک ها پیش از انقلاب، ملی کردن زمین بود و پس از انقلاب برای حفظ اتحاد با دهقانان ناچار شدند که زمین را تقسیم کنند. اما مرگ و زندگی انقلاب به این اتحاد وابسته بود. بلشویک ها زمین را بر مبنای خانوار بین دهقانان تقسیم کردند. درحالی که تجربه های بعدی پرولتاریا نشان داد با تقسیم سرانه زمین بیشتر می توان به اقتدار پدرسالاری ضربه زد و به شکل رادیکال تری در جهت رهایی زنان گام برداشت. مدتی بعد کمونیست ها در انقلاب چین، با تکیه بر تجربه شوروی سیاست تقسیم سرانه زمین (بین مرد و زن دهقان) را اجرا کردند و با این روش به پایه های فئودالیسم (و خانواده فئودالی) در چین که بسیار قوی تر از روسیه بود، ضربه زدند.

تجربه سال های آغازین انقلاب، پیچیدگی حل مسئله زنان را از زوایای گوناگون به رخ بلشویک ها کشاند. اعلام برابری حقوق زن و مرد گام مهمی برای رهایی زنان محسوب می شد اما این برابری حقوقی مشکل نابرابری واقعی که بین زن و مرد وجود داشت را حل نکرد. سلطه گر همواره از قدرت و امتیازهای عینی بیشتری برخوردار است و امکان بیشتری برای استفاده از "حقوق برابر" دارد. در جامعه ای که زنان هنوز به طور واقعی از موقعیت فرودستی رها نشده اند، برابری حقوقی می تواند نابرابری موجود را تقویت کند. به قول مارکس در جامعه سوسیالیستی "حق برابر، در واقع هنوز حق بورژوایی است." و "در مضمون خود، مانند همه حقوق دیگر، حق به نابرابری است."

حقوق برابر در مورد تضاد میان زن و مرد در سال های آغازین انقلاب اکتبر به شکل برجسته و حادی به شکل "حق نابرابر واقعی" بروز یافت. این مسئله به شکل فشرده ای خود را در ارتباط با مسئله آزادی طلاق نشان داد. مردان بیشترین سود را از حق آزادی طلاق جستند. آنان به راحتی زنان را طلاق می دادند و با زنان دیگر ازدواج می کردند. یک نمونه آماری در یکی از نواحی شوروی نشان می داد که 70 درصد جدایی ها یک طرفه و از جانب مرد اعلام شده و تنها 7 درصد جدایی ها با موافقت طرفین انجام گرفته است. در عمل مردان به موقعیتی دست یافتند که به شكلی نوين و قانونی، چند همسری را به اجرا گذاردند. آنان هر وقت هوس می کردند به راحتی همسران خویش را تغییر می دادند و مسئوليت حمایت از فرزند را از دوش خود برمی داشتند. در روستاها، از آنجا كه مردان دهقان نمی توانستند كارگر مزدبگير استخدام كنند، برخي اوقات در فصل بهار ازدواج می كردند تا برای درو كردن محصول، نيروی كار كمكی داشته باشند و پس از برداشت محصول، زن را طلاق می دادند تا در ماه های زمستان مجبور به سير كردن شكم يک نان خور اضافی نباشند.

افزون براین، بیشتر زنان از درآمد و استقلال اقتصادی برخوردار نبودند؛ بنابراين حتا قانونی كه در مورد برابری زن و مرد در مورد دارایی های خانوادگی تصویب شده بود در عمل فایده چندانی نداشت. شوهران اختيار تمام درآمدشان را داشتند. آنها ارباب بودند و زنانشان به ناچار بر سر دوراه قرار می گرفتند؛ يا بايد از شوهر اطاعت می كردند و يا بدون ذره ای امکانات مالی تنها می ماندند.

در همین مقطع زمانی، تعداد بی شماری از محاكم شوروی به شكايت زنانی رسيدگی می كرد كه پس از باردار شدن، شوهران¬شان آنها را ترک كرده بودند.

تغییر مدام همسر، توسط مردان به قدری حاد شد که موجب ظهور يک جنبش ارتجاعی در میان زنان شد. آنان در برابر تعطیلی مراکز فحشا، خواست بازگشایی آن مراکز را طرح كردند؛ زيرا به نظر آنها اجرای این طرح "امنيت" بيشتری برای آنها به بار می-آورد و مدام با ترک شوهران خود روبرو نمی شدند. انقلاب اکتبر صحنه آزمونی بود تا درک شود که بدون اقدام¬های حمایتی ویژه، نمی توان علیه فرودستی زنان مبارزه کرد.

در سال 1922، حدود 9 میلیون کودک بی سرپناه در روسیه به سر می بردند که بيشتر آنها محصول جنگ داخلی و برخی محصول طلاق های بی رویه بودند. در عمل موقعیت اقتصادی - اجتماعی زنان متزلزل شده بود. بر خلاف دوران کمونیسم جنگی که فحشا بسیار محدود شده بود، دوباره رواج یافت. در سال 1921، در پتروگراد و مسکو به ترتیب 17 هزار و 10 هزار تن فروش وجود داشت. این رقم در سال 1922، در پتروگراد به 32 هزار تن رسید. از آوریل 1924 تا آوریل 1925، حدود 2228 نفر از دست اندرکاران مراکز فحشا دستگیر شدند. در چنین اوضاعی در سال 1925، پس از یک بحث عمومی تغییرهایی در قوانین و مقررات سال 1918 در مورد ازدواج و طلاق صورت گرفت. طبق مقررات جدید مردان پس از جدایی متعهد می شدند که از خانواده حمایت مالی کنند. همچنین می بایست پس از جدایی حق زن را از همه دارد.